چندثانیه: مردم فوتبال دوست ایران هر سال شاهد عزیمت بازیکنانی هستند که نامهایشان را با تمام وجود در استادیوم ها صدا کرده اند! بازیکنانی که چمدان هایشان را بسته و با بلیتی یکسره به سمت آرزوهایشان پرواز می کنند! آنهایی که ترجیح می دهند به لیگ های امارات، ترکیه و روسیه بروند اما در ایران بازی نکنند! در ورزشگاه هایی بدوند که شور آزادی را ندارد، اما زمین سالم دارند! در تیم هایی بازی کنند که قراردادشان امنیت خاطر برایشان می آورد و می توانند طبق برنامه زندگی کنند!
اما چرا؟ مگر لیگ برتر ایران با این همه هوادار، شور، دربیهای آتشین و استعدادهای ناب، جای ماندن نیست؟
پاسخ، ساده و درعینحال تلخ است: ناامنی حرفهای. فوتبال ما با تمام سروصدایی که راه انداخته هنوز تا حرفه ای شدن فاصله زیادی دارد! هر سال قراردادها حاشیه هایی درست می کنند که تمام رسانه ها را به خود مشغول کرده و در آخر هم یا پرداخت نمی شوند و کار به شکایت می رسد و یا مشمول بدهی و خسارت هم می شوند! مدیرانی که دم به دقیقه تغییر می کنند و نظراتشان با هم متفاوت است! سرمربیانی که معنای ثبات را زیرورو کرده اند! در چنین فضایی بازیکن به جای رشد کردن ناامید و خسته و دلزده می شود!
بازیکن ایرانی وقتی به باشگاهی در ترکیه یا روسیه میرود، شاید دستمزد آنچنانی نگیرد، اما مطمئن است پولش به موقع واریز میشود، برنامه تمرینیاش مشخص است، زمین تمرین استاندارد دارد، و مهمتر از همه، دیده میشود. همین دیده شدن باعث شده بازیکنانی مثل صیادمنش در ویترین فوتبال بمانند، و امید داشته باشند به تیمهای مطرحتری برسند.
امارات و قطر هم داستان خودشان را دارند. برای بسیاری از فوتبالیستها، این لیگها حکم سوپاپ اطمینان را دارند؛ جایی برای کسب درآمد خوب، در محیطی امن و بیحاشیه. هرچند کیفیت فوتبال آنجا پایینتر از اروپا یا حتی لیگ ایران باشد، اما بازیکن ترجیح میدهد حرفهاش را در آرامش دنبال کند تا زیر سایه دعواهای بیپایان باشگاهها، فدراسیون و ورزشگاه ها باشد!
از همه مهمتر، خیلی از بازیکنان دیگر امیدی به اصلاح ندارند. سالها شنیدهاند قرار است خصوصیسازی واقعی انجام شود، ساختار باشگاهها شفاف شود، پنجرهها باز شود، اما واقعیت چیزی دیگر بوده. برای همین هم، وقتی فرصتی از آن سوی مرزها دست میدهد، نمیمانند تا اگر و شایدهای وطنی عملی شود.
در نهایت، وقتی بازیکنی با استعداد، جوان و پرانرژی از لیگ ایران میرود، تنها چیزی که باقی میماند، حسرت هوادارانی است که باید از قاب تلویزیون عملکردش را دنبال کنند. لیگی که نمیتواند ستارههایش را نگه دارد، محکوم به افت تدریجی است؛ حتی اگر هنوز پرتماشاگرترین لیگ آسیا باشد.