عصر ایران ؛ علی نجومی ــ خیابان امام خمینی یا همان سپه سابق را گویا وجب به وجب از خشت تاریخ سرشتهاند. از موزه بانک سپه و سازمان اسناد و آن سقف از جنس چوب راجش گرفته تا دانشگاه جنگ همگی مهری از دورهای از تاریخ این سرزمین را بر پیشانی دارند، اما در میان این ابنیه برخی هم فال هستند و هم تماشا.
خانه موزه مقدم از این جنس است که هم قصههای تاریخی را در سینهاش مکتوم کرده و هم راوی عشق شبهاساطیری زوج ساکنش است. ساختمان متعلق به دوره مظفری است و توسط محمدتقیخان احتسابالملک ساخته شده است. او نوه پسری حاج علیخان حاجبالدوله، ملقب به علیخان فراشباشی، قاتل امیرکبیر و پیشخدمت ناصرالدینشاه بود.
محمدتقیخان احتسابالملک مدتی هم شهردار تهران بود و حتی در دوره احمدشاه رئیس تشریفات دربار شد و برای سالها وزیر مختار ایران در سوئیس بود. محمدتقیخان دارای دو پسر بود به نامهای حسن و محسن. حسن مقدم (۱۲۷۷-۱۳۰۴) نمایشنامهنویس بود. وی در بهمن ۱۲۷۷ در تهران به دنیا آمد و در آبان یا آذر ۱۳۰۴ در سن ۲۷ سالگی بر اثر مرض سل در آسایشگاه لیزن سوئیس درگذشت. او نویسنده نمایشنامه مشهور جعفرخان از فرنگ برگشته است. محمدتقیخان هم در سال ۱۳۰۶ در سوئیس دار فانی را وداع گفت.
محسن مقدم در اواخر دوران قاجار در سال ۱۲۷۹ خورشیدی در تهران زاده شد. او در سال ۱۲۹۱ خورشیدی در سنین کودکی برای تحصیل به اروپا فرستاده شد. در میانهٔ جنگ جهانی اول به ایران بازگشت و در مدرسهٔ صنایع مستظرفه در محضر استادانی چون کمالالملک ادامهٔ تحصیل داد؛ و پس از چندسالی مجدداً به اروپا بازگشت. محسن مقدم مدتی در بخش باستانشناسی موزه لوور در پاریس در کلاسهای ژرژ کنتنو، باستانشناس معروف، آموزش دید و با درجهٔ عالی، تحصیل در آنجا را به پایان رساند. او علاوه بر باستانشناسی، در پاریس به آموزش نقاشی هم پرداخت. محسن مقدم در سالهای پایانی حضور خود در اروپا به عنوان نمایندهٔ فرهنگی ایران در نشستها و نمایشگاههای متعددی حضور یافت.
او پس از بازگشت به ایران به همراه همسرش سلما در قسمتی از خانه پدری مستقر میشوند و به مرور زمان با ذوق و علاقه ذاتی خود تغییراتی در معماری این ساختمان میدهند به طوری که آن چیزی که در نگاه اول توجه هر بازدیدکنندهای را به خود جلب میکند ترکیب معماری سنتی ایرانی و فرنگی در این خانه است.
از خانه بسیار بزرگ احتسابالملک فقط حدود دو هزار و پانصد متر مربع باقی مانده است. عقبنشینیهای پیدرپی خیابان سپه در طول دهههای گذشته، نمای زیبای بیرونی آن را کاملاً تغییر داده است. حالا دیگر در چوبی و بسیار ساده آن از بیرون هیچ توجهی را جلب نمیکند.
اگر صاحبخانه در قید حیات بود، وقتی حلقه بر در میزدی، غلام حسن، سرایدار پیر و وفادار خانه، در را به رویت میگشود. او هم باغبان بود و هم آشپز. گلها را آب میداد و از مهمانها پذیرایی میکرد. عمری در این خانه زیست، ساکنان آن را تا پای تابوتشان همراهی کرد و سپس خانه و اموال آن را به دانشگاه سپرد و رفت.
اما هنوز هم برای رسیدن به موزه باید از صحن خانه سرایدار گذشت. خانهای ساده و نه چندان بزرگ که در نگاه اول بیننده را به عهد قاجار برمیگرداند. اتاقهایی از دو سو و حیاطی که با آجرهای چهارگوش قدیمی فرش شده است.
بین خانه سرایدار و موزه یک درگاه بدون در فاصله است. از دو پله پایین میروی و همانجا میایستی. طراحی هماهنگ، حیرتانگیز و زیبای محوطه، ساختمان، در و دیوار و گل و گیاه هر بینندهای را سر جایش میخکوب میکند. اشیاء سنگی، سرستونها و کاشیهای روی دیوار که هر یک از جایی آمدهاند، علاوه بر زیبایی خیرهکننده، گنجینه میراث گذشتگان ما را به نمایش گذاشتهاند. اگر زبان داشتند هر یک سرگذشت رنجی را که برای انتقال و نگهداری آنها کشیده شده بازگو میکردند.
در وسط حیاط، حوض سنگی یکپارچهای است و در میان آن فوارهای استثنایی و در چهار سوی آن چهار باغچه کوچک به قرینه یکدیگر. از دهان شیرهای سنگی هم آب میآید. با این حال در تنظیم این قسمت از مجموعه، فقط از طرحهای اصیل معماری ایرانی بهره گرفته شده و با ایجاد حوضخانهای در گوشه حیاط، صحنه زیبای یک خانه اصیل ایرانی کامل شده است.
حوضخانه چند پله از صحن خانه پایینتر است. وقتی در گشوده میشود، یک دنیا زیبایی هویدا میشود. یک حوضچه کوچک با کاشیهای آبی و چند صندلی چوبی کندهکاریشده جلب نظر میکنند. سقف و دیوارها نمونه زیبای گچکاری، گچبری و کاشیکاری ایرانی هستند. کاشیهای سه دوره زندیه، افشاریه و قاجاریه در سه بخش متمایز به همراه کاشیهایی از عهد صفوی روی دیوارها تعبیه شدهاند. پرچم سپاه ایران در جنگ هرات که اینک از اموال موزه است، سالها در صندوق چوبی حوضخانه نگهداری میشد.
این ساختمان مشرف بر صحن ایرانی و دارای دو تالار اصلی است: تالار نشیمن و تالار پذیرایی. دو تالار با یکدیگر قرینه هستند. یک راهرو آنها را از یکدیگر جدا میکند و ایوان بزرگ و بلندی پیشاپیش آنهاست. برای رسیدن به ایوان باید از چند پله بالا رفت. پلهها هم از دو سو قرینه هستند و نردههایی از سنگ و گچ دارند.
اتاق نشیمن اگرچه زیستگاه خانوادگی بوده است، اما مجموعه بسیار ارزشمندی از نفیسترین ظروف سفالینه کشفشده در کاوشهای باستانشناسی و مجموعههایی از اشیاء عتیقه، ظروف و وسایل زندگی، عکسها، اسلاید، پولهای رایج، قفل و کلید و... تابلوهای موجود، آن را از یک محل زندگی عادی فراتر میبرد.
تالار پذیرایی (زمستانی) دری مشابه اتاق نشیمن دارد. زمانی پشت آن با ورقههای منقوش بسیار نازک و ظریف پوشیده شده بود، اما متأسفانه از گزند روزگار در امان نماند.
روبروی این در، سراسر طول دیوار تا کمرگاه از کاشیهای منقوش نفیس پوشیده شده و میان آن محل آتشدان است که آن هم از مجموعه همان کاشیها ساخته شده و بیشتر برای نمایش هنر کاشیکاری است و ظاهر آن نشان نمیدهد که هرگز آتشی در آن افروخته شده باشد. ابزار آتش هم اشیاء عتیقهای هستند که بر شکوه آتشدان افزودهاند.
بخشی از دیوار بالای آتشدان را یک قطعه بسیار بزرگ نقاشی روی شیشه (ویترای) پوشانده که در نوع خود بینظیر است. روبروی آن نسخههایی اصیل از دستخط بعض از سلاطین قاجار مشتمل بر فرامین توشیحشده در قابهای روی دیوار جا گرفتهاند.
سقف گچبری زیبایی دارد و آویز سقف چلچراغی عتیقه است. کف از سه قطعه فرش بسیار باریک و بلند نفیس پوشیده شده که با فاصله در طول تالار به موازات یکدیگر قرار گرفتهاند. چنین سنت و چنین فرشهایی که به آن کنارانداز و میانانداز میگفتند، دهههاست که از فرهنگ ایرانی رخت بربسته است و در کمتر جایی یافت میشود.
برخلاف بخش قدیمی خانه که روح ایرانی دارد، بخش جدید با الهام از معماری فرنگی شکل گرفته است. نمای ساختمان غربی به قلعهها و کاخهای قدیمی اروپایی میماند، و باغ آن سبکی غربی دارد. انواع گیاهانی که در شرایط آبوهوای تهران زنده میمانند در این باغچه کوچک گرد آمدهاند. از نیلوفر آبی که سطح برکه را پوشانده تا درخت ماگنولیا که عطر گلهایش فضا را پر میکند، در اطراف استخر دیده میشوند. دهان قورباغه فلزی و فوارههای موازی در دو سوی استخر هوا را مطبوع میکنند.
در جنوب باغ دو تالار قرار گرفته که بین آنها در چوبی بزرگ قدیمی پوشیده از گلمیخ بر پاشنه میچرخد. سالهاست که هیچ کالسکهای از این در عبور نکرده است. در یک سو تالار پذیرایی تابستانی و در دیگر سو اتاق آتلیه قرار دارند.
در اتاق پذیرایی جز مجموعهای از کتابهای خطی و چاپ سنگی، همه چیز جدید است. دیوارها از هر طرف، با تابلوهای بزرگ نقاشی کار محسن مقدم تزیین شدهاند.
نقاشیهای دیگری از اساتید بنام و برجسته تاریخ ایران نیز در این مجموعه یافت میشوند. در دفتر یادبود موجود در این قسمت، دستخط و امضای رجال نامدار تاریخ ایران و جهان، شخصیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی، اساتید دانشگاه و هنرمندان بزرگ یافت میشوند.
پشت این تالار محل نگهداری مجموعههای سنگ، اشیاء زینتی و ظروف چینی است، و در گوشهای، مجموعه بزرگی از انواع لباسهای محلی و تاریخی که از دورههای گذشته باقی ماندهاند یا از اقصی نقاط ایران گردآوری شدهاند، به نمایش گذاشته شدهاند.
در آتلیه هم نقاشیهایی هست، اما بیشتر، قفسههای عتیقهجات و ابزار نقاشی جلب نظر میکنند. اشیاء عجیبی مانند تخم شترمرغ هم در گوشه و کنار به چشم میخورند.
اینجا همه چیز ششگوشه است حتی بخاری نفتی قدیمی. یک طرف مجموعه نفیسی از چپق و ادوات استعمال دخانیات نگهداری میشود و طرف دیگر قفسهای از نفیسترین آثار شیشهای و بلور که از چند هزاره تاریخ شیشهگری حکایت دارند.
در مجاورت این اتاق تالار پارچهها جایگاه نگهداری آلبومهای منظم مجموعه منحصربهفرد و بینظیری از انواع پارچه است. مجموعهای از سکههای رایج در اعصار و قرون گذشته نیز در این قسمت دیده میشود.
یک راهپله مارپیچی شما را به پایین هدایت میکند. نقش کاشیهای دیوارها دیدنی است.
اتاق کدخدا زیر تالار پارچههاست و زیر آن حمامی نمادین قرار دارد. در اتاق کدخدا همه ادوات و اشیائی که در یک خانه روستایی یافت میشود فراهم شده است. از رمل و اصطرلاب و وسایل طالعبینی تا پردههای کار دست، در این محل جمعآوری شدهاند.
حمام، نمایشگاهی است از آنچه در گذشته در حمامها استفاده میشده است. دو مجموعه کاشی روی دیوارها یکی گرمخانه و دیگری سردخانه حمام عمومی در عهد قاجار را نشان میدهند.
روبروی اتاق کدخدا تالاری است از سنگ و کاشی. ستونها از سنگ یکپارچه و کاشیها از نفیسترین کاشیهای عهد قاجار هستند. در میان تالار حوضچهای از سنگ مرمر یکپارچه قرار دارد که میگویند زمانی مظفرالدینشاه ریشش را با گلاب در آن میشسته است.
آن سوی تالار گلخانهای بزرگ است که تا سقف آن به زیباترین وجهی کاشیکاری شده و انواع و اقسام گیاهان گلخانهای را در خود جا داده است.
زیر اتاق ششضلعی محوطهای است که سقف و در و دیوار آن با اشیاء دریایی تزیین شده و در محوطه زیر آن مجموعههایی از اشیاء دریایی و فسیلها نگهداری میشوند.
موزه مقدم واقع در خیابان سپه، پس از فوت استاد محسن مقدم در سال ۱۳۶۵ و فوت همسرش سلما (کویومجیان) در سال ۱۳۶۹، حسب نیات آنان در اختیار دانشگاه تهران قرار گرفت. در سال ۱۳۸۳ اولین فاز موزه پردهبرداری شد و اینک محل تحقیق دانشجویان و اساتید رشته هنر و باستانشناسی است و برای بازدید عموم هم در دسترس است.