بنا به توضیح نشر افق، ناشر این اثر، شمس لنگرودی در رمان جدید خود خواننده را با جهان ذهنی نویسندهای مواجه میکند که در دل انزوا، به دنبال معنای زندگی، رهایی، و درکی نو از مرگ و هستی است. او مخاطب را به هزارتویی از درونیاتِ راوی، حدس و گمان، تاریکیِ انزوا، ترس، بیآیندگی، و حجمِ بیپایانی از راز و رمز میبرد. در دل یک انباری تاریک، خاکگرفته و شلوغ، از میان صداها و بوها و خاطرات کودکی، روایت شکل میگیرد و پازلی آرامآرام در ذهن خواننده کامل میشود، آن هم با پایانی تکاندهنده.
در دل مونولوگهایی نرم و تاریک، در لابهلای تصویرهایی پر از صدا و بو، رازی باورنکردنی نفس میکشد. مرادخان، راوی گوشهگیر داستان، در زیرزمین خانه پنهان شده، او از آدمها، نور و حتی از صدای زندگی فاصله گرفته؛ نه فقط بهخاطر ترس از مرگ، که انگار ترس از داوری، از یادآوری.
پیشتر رمان «آنها که به خانه من آمدند» نیز از شمس لنگرودی از سوی نشر افق روانه بازار کتاب شده بود.