در حالی که وارد 58 سالگی می شوم خواستم دل نوشته کوتاهی متناسب با شرایط این روز های کشور عزیزم ایران زمین حول «صلح» که این روز ها بیش از همیشه تهدید شده است، بنویسم. براین باورم که راه نجات جامعه جهانی از وضعیت کنونی تمرکز بر نهادینه کردن صلح است و باید تهدیدهایی که در این راه وجود دارد را شناخت و با تدابیر مناسب برای تبدیل آنها به فرصتها برنامهریزی کرد.
تهدیدهایی از قبیل جنگ، فقر، توسعه بیرویه و غیر معمول قدرتهای نظامی و اعمال خشونت نسبت به کشورها و مردم ضعیف، نابرابری، تبعیض، نادیده گرفتن حقوق همه شهروندان و… میتوانند برخی از این تهدیدها باشند. لازم می داتم اشاره کنم که جهان در صورتی زیباترخواهد بود که صلح در جامعه رواج داشته باشد و همه ظرفیت ها از جمله تکنولوژی ها و فناوری های نوین و تجهیزات و... در جهت نهادینه کردن صلح و ترویج دگر دوستی موثر فارغ از مرز های جغرافیایی، تولید و به کار گرفته شوند در غیر این صورت می بایست شاهد جامعه ای باشیم که مجبور باشیم در آن جامعه با هراس و نگرانی ازر جنگ وخشونت زندگی کنیم.
بر این باور هستم که همزیستی مسالمت آمیز و شرافتمندانه ارزشمندترین و اصولی ترین نیازهای جامعه بشری در سراسر جهان است.این درک که صلح به نفع همه مردم است، درک دشواری نیست؛ چراکه در نتیجه صلح است که آرامش بر جامعه حکفرما خواهد شد. آرامشی که امروز فقدانش یک بلای عمومی است. همه ما در سایه همبستگی و اجتماعی میتوانیم به آرامش برسیم؛ البته «اگر بخواهیم». بهقول شاعر نامی ایران عزیز سعدی شیرازی:»بیا که نوبت صلح است و دوستی و عنایت / به شرط آنکه نگوییم از آنچه رفت حکایت»
همانگونه که «فردوسی بزرگ» جهان را فانی دانسته و تنها چیزی را که باقی میداند، نام نیک و اعمال نیک است:تو تا زندهای سوی نیکی گرای/مگر کام یابی به دیگر سرای/که نیکیست اندر جهان یادگار/نماند به کس جاودان روزگار.«مولانا» هم به موضوع صلج توجه نشان داده است.
صلح مولانا از صلح درونی به عنوان خودسازی یا خودشناشی آغاز و به خداشناسی منتهی میشود؛ و از همین ناحیه است که انسان از منظرِ نگرشِ عرفانی مولانا میتواند به کمال معنویت برسد:تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید /تو یکی نهای، هزاری تو چراغ خود بیفروز.« حافظ شیرازی» هم به این موضوع توجه کرده است. بویژه آنجا که اشاره می کند:درختِ دوستی بنشان که کامِ دل به بار آرد / نهال دشمنی برکن که رنجِ بیشمار آرد.
در کنار صلح دگر دوستی ومهربانی به عنوان یکی از بنیادی ترین نیازهای بشر در طول تاریخ، همواره کانون توجه شاعران دیگر از جمله سعدی شیرازی هم بود. سعدی شیرازی می فرماید:بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند/چو عضوی به درد آورد روزگار/دگر عضوها را نماند قرار. دوست فرهیخته ام زنده یاد «فرهود جلالی کندلوسی» هم در زمینه مهربانی این گونه سروده بود که: محبت وگذشت هاکن خش بواش/کمک وخیرات همش پش دواش/ کوه ره محبت هاکنی کاه وونه/ کوه دل دله تنیر راه وونه.به امید نهادینه شدن صلح در تمام جهان از جمله ایران زمین که مردمانش را خیلی دوست دارم
*مددکار اجتماعی
۴۷۴۷