به گزارش اقتصادنیوز، مذاکرات ایران و اروپا درحالی امروز از سر گرفته می شود که نگرانی ها و ابهامات بر سر احتمال فعال سازی مکانیسم ماشه، احتمال تکرار حمله، ابهام برسر مذاکرات ایران و آمریکا و ...فضای کسب و کار را در بلاتکلیفی نگه داشته است.
به نظر می رسد برخی کسب و کارها نسبت به پیش از جنگ، تنور معاملات را تا حد زیادی سرد نگه داشته اند تا تکلیف تنش بین ایران و اسرائیل، مذاکرات ایران و آمریکا و تهدید اروپا برای فعال سازی مکانسیم ماشه مشخص شود.
گفتوگوی اقتصادنیوز را با محمود جامساز بخوانید؛
******
آقای جامساز! از بعد از توقف جنگ میان ایران و اسرائیل که نام آن را آتشبس بگذاریم یا ترک مخاصمه یا...نوعی بلاتکلیفی و ابهام در فضای کسب و کارها مخصوص کسب و کارهای خرد دیده می شود، به نظر می رسد فعالان اقتصادی منتظر سیگنال های سیاسی قوی تر برای به وقوع نپیوستن جنگ دیگر هستند، این شرایط را چطور ارزیابی می کنید؟
جمهوری اسلامی در حالی با این جنگ منحوس 12 روزه روبهرو شد که از نظر اقتصادی با چالش های بزرگی مواجه بود. به این معنا که بر هم افزایی بحران ها در بخش ها و حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی، به ناترازی هایی منجر شد که مهار آن مستلزم اراده سیاسی، میلیاردها دلار سرمایه گذاری به ویژه در به روز رسانی چاه های فرسوده نفت، تأمین انرژی و آب بود. بسیاری از صنایع از جمله سیمان و فولاد به واسطه قطعی برق و آب متحمل زیان های جبران ناپذیر شدند.
پیش از شروع جنگ، همه اتفاقاتی را که در ادامه نقل می کنم، شاهد بودیم. هنگام قطعی برق، اعلام کردند چهار میلیارد دلار فقط به صنایع فولاد و سیمان زیان وارد شده است. بسیاری از صنایع کوچک و متوسط هم در فضای رکود تورمی و کمبود انرژی متوقف شدند یا بخش مهمی از ظرفیت تولید خود را از دست دادند و مجبور به تعدیل نیروی کار شدند.
سایر شاخص های کلان اقتصادی هم مثل رشد اقتصادی، تورم، حجم نقدینگی، تجارت خارجی و نرخ ارز در وضعیت نامطلوب قرار داشتند. عدم قطعیت و پیش بینی ناپذیری آینده، فعالیت اقتصادی و سرمایه گذاری را بسیار محدود کرده بود.
در چنین شرایطی، تهاجم اسرائیل هم رخ داد و کشور را وارد جنگی کرد که بعد از 12 روز با اعلام آتش بس شفاهی که روی کاغذ هم نیامد، متوقف شد. اما هر آن، احتمال از سرگیری جنگ می رود. گرچه ضربات سنگینی بر دشمن وارد آمد اما ایران هم متحمل خسارات جبران ناپذیری شد و جان های زیادی از دست رفت؛ از سوی دیگر، میلیاردها دلار دارایی کشور نابود شد.
همه این ها در حالی اتفاق افتاده که هر آن بیم فعال شدن مکانیسم ماشه از سوی تروئیکای اروپا می رود که در این صورت، همه تحریم های شورای امنیت موضوع 6 قطعنامه پیشین، فعال می شود. این در حالی است که تحریم های حداکثری آمریکا هم هنوز پایدار است.
بنابراین محدودیت های تجاری، نفتی، بانکی و بیمه ای هم مضاعف می شود زیرا در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه، همه اعضای سازمان ملل شامل 193 کشور، الزام حقوقی نسبت به تبعیت از قطعنامه و دستورالعمل های سازمان ملل را دارند. یعنی در حالیکه با تحریم های حداکثری آمریکا روبه رو هستیم، تحریم های شورای امنیت از سوی همه این کشورها نیز اعمال می شود.
در سال های گذشته، با کاغذ پاره خواندن تحریم ها توسط محمود احمدی نژاد، عواقب سخت اعمال تحریم های کمرشکن شورای امنیت سازمان ملل را تجربه کردیم. اینک که خطر اقدام فعال سازی مکانیسم ماشه از سوی تروئیکای اروپا و بازگشت همان تحریم ها وجود دارد، گروهی موسوم به جناح رادیکال که منافع ملی و میهنی را فدای امیال دست نیافتنی شان می کنند، بار دیگر با کاغذ پاره خواندن مکانیسم ماشه به تکرار همان تجربه و استقرار تحریم ها مبادرت می کنند و سیگنال های تقابلی می فرستند که بی تردید یک بار دیگر ما را با تحریم های همه جانبه سازمان ملل روبهرو می کند.
بازگشت به این تحریم ها انزوای بین المللی ایران را تشدید می کند، به طوری که حتی کشورهای چین و روسیه به دلیل الزام حقوقی به قطعنامه شورای امنیت، ناگزیر به قطع همکاری با ایران خواهند بود.
در این صورت، فروش نفت به صفر نزدیک می شود و صادرات غیرنفتی سخت تر از قبل آسیب می بیند. درآمدهای ارزی کشور به شدت محدود می شود و تنگناهای ارزی و پولی، دولت را مجبور به استقراض از بانک مرکزی و در حقیقت چاپ پول در راستای تامین کسری بودجه می کند که نتیجه آن افزایش تورم، افزایش بهای دلار، کاهش ارزش پول ملی، رکود اقتصادی، سقوط بورس و ورشکستگی بنگاه های کوچک و متوسط، یا به زیر ظرفیت رفتن تولید آنهاست.
از سوی دیگر، تعدیل نیروی کار، روند افزایش بیکاری، کاهش سرمایه گذاری داخلی و خارجی که همراه با ممنوعیت مبادلات بانکی، پولی، بین المللی و مسدود شدن احتمالی بخش دیگری از دارایی خارجی ایران است، اقتصاد کشور را بیش از پیش شکننده تر و در معرض فروپاشی قرار می دهد و توان دفاعی ایران را تضعیف می کند.
فعال سازی مکانیسم ماشه از قدرت چانه زنی ایران در مذاکرات با آمریکا هم می کاهد و بهانه به ظاهر مشروع تری به اسرائیل برای تهاجم به ایران می دهد. به طور کلی تهدیدهای نظامی و امنیتی علیه ایران را افزایش می دهد و آتش جنگ را شعله ورتر می کند.
به طور قطع، کسانی که هیزم به تنور حمله نظامی دشمن می ریزند، قصد دارند از فضای تحریمی به بهای نابودی اقتصاد کشور منتفع شوند اما درک نمی کنند با فروپاشی اقتصاد، آنان نیز فرو می ریزند و نابود می شوند.
تجربه تلخ تحریم های شورای امنیت سازمان ملل که در زمان احمدی نژاد آغاز شد، باید به عنوان منبع ارزشمندی برای تصمیم گیری های آتی مورد استفاده قرار گیرد تا از یک سوراخ 2 بار گزیده نشویم. آتش بس فرصتی است برای بازنگری در سیاست های گذشته و تغییر پارادایم در دیپلماسی پیشین که از گام برداشتن در گذشته دوری کرده و آتش بس ناپایدار و شکننده را به صلحی پایدار تبدیل کنیم.
وقت آن رسیده است سیاستمداران ما در تصمیم گیری ها، اصل هزینه و فایده را وجهه تصمیمات خود قرار دهند تا بیش از این نیروهای مادی و معنوی ما آسیب نبینند.
اقتصاد بیمار کشور در مواجه با جنگی دیگر تاب آوری ندارد و فاقد توان تأمین مالی و لجستیکی برای درگیری نظامی دیگر است. جان های ارزشمندی فدا می شوند، هزینه های جنگ، منابع محدود کشور را به فنا می دهد و جامعه را به کام اژدهای فقر فرو می برد.
حتی پیروزی در جنگ تاوان سنگینی دارد که آن را تحت الشعاع خود قرار می دهد. همه در جنگ بازنده هستند، هیچ طرفی در جنگ پیروز نیست زیرا جنگ فاجعه ای است که منجر به مرگ، ویرانی و مصیبت می شود. آتش بس را به عنوان فرصتی بنگریم برای بازبینی و اصلاح سیاست هایی که منجر به جنگ شد.
از تاریخ بیاموزیم؛ قائم مقام فراهانی با جنگ ایران و روسیه مخالفت کرداما به او انگ عامل بیگانه زدند؛ نتیجه، انعقاد قرارداد ننگین ترکمانچای شد. کسانی که تاریخ نمی خوانند، مجبور به تکرار همان اشتباهات می شوند.
اگر اسرائیل دوباره وارد فاز حمله شود، چه پیش بینی اقتصادی دارید؟ اگر حمله تکرار نشود چه پیش بینی؟
در صورت وقوع حمله و فعال سازی مکانیسم ماشه، می توانیم به چهار یا پنج شاخص مهم اقتصادی اشاره کنیم. به اعتقاد من، نرخ ارز جهش بسیار بالایی می کند و احتمالا فراتر از از 110 هزار تومان می رود؛ زیرا سرمایه ها قصد عزیمت از کشور می کنند، بنابراین تقاضا برای دلار زیاد می شود. از سوی دیگر، درآمد دولت بسیار کاهش می یابد و به صفر میل می کند. واردات به شدت محدود می شود و کمبودها در نهاده های تولید و کالاها به ویژه کالاهای اساسی افزون می شود.
تورم هم احتمالا بسیار بالاتر از 50 درصد می رود که این موضوع در مورد کالاهای وارداتی بیشتر صدق می کند. رشد اقتصادی ایران هم که قبل از جنگ 12 روزه و پیش از شروع ریاست جمهوری دونالد ترامپ، با پیش بینی 2.7 درصدی از سوی بانک جهانی مواجه شد اما با روی کار آمدن ترامپ و با تجدید برآورد به منفی 1.6درصد تغییر یافت، بیشتر تحت فشار قرار می گیرد.
زیرا ایران هم اکنون در موقعیت آتش بس ناپایدار قرار دارد، اقتصادمان مانند قبل از جنگ نیست، متغیرهای اقتصادی نامطلوب تر شده و در صورت وقوع جنگ، احتمالا” رشد اقتصادی به منفی چهار تا پنج درصد کاهش می یابد. همزمان، رکود اقتصادی هم فزاینده می شود.
در حوزه بانکی، بر ریسک بحران بانکی افزوده می شود. هر چند هم اینک هم تبادلات بانکی با هزاران مشکل روبهرو است. با یک جنگ دیگر، شاخص بورس به شدت ریزش می کند. در شورای امنیت یک محور ضد توسعه برای ایران ایجاد می شود که بیشترین فشار را به معیشت مردم وارد می سازد.
حال اگر اسنپ فک فعال شود و به میز مذاکره هم برگردیم، چه پیش بینی می توان داشت؟ باید بگویم اگر دنبال توافق در مذاکره هستیم، باید ببینیم این توافق چه نوع توافقی است؟ ترامپ با هر نوع فعالیت هسته ای ایران مخالفت کرده است. اگر قرار به حصول توافق باشد، آمریکا کوتاه نمی آید چون در حال حاضر احساس می کند با بمباران کردن سایت های هسته ای دست برتر را دارد، پس انتظار دارند ایران از موضع قبلی خود عدول کند، مواضعی که ستون اصلی ایدئولوژی جمهوری اسلامی است، آیا نظام از مواضع خود عدول می کند؟ احتمالا" بعید است.
به اعتقاد من احتمالا” توافق مورد نظر آمریکا صورت نمی گیرد. وقتی توافق صورت نگیرد، تحریم های آمریکا باقی می ماند. بنابراین لازم است برای فعال نشدن اسنپ بک رایزنی کنیم. در صورت دستیابی به توافق با تروئیکای اروپا در مذاکرات پیش رو، حداقل از یک سد بزرگ عبور کرده ایم و شرایط را برای رویارویی با تحریم های حداکثری آمریکا ارتقا داده ایم.
بنابراین شاید با استعانت از تمام ظرفیت های سیاسی و دیپلماتیک کشور در موضع آمریکا هم انعطافی صورت گیرد؛ در غیر اینصورت، در حوزه های سیاسی و اقتصادی، کشور با چالش های بیشتری روبهرو رو خواهد شد که نتیجه آن افزایش فشارهای اقتصادی و امنیتی بر مردم است.