به گزارش مشرق، محمدجواد استادی فعال رسانه در تلگرام نوشت:
تحلیل تاریخی و راهبردی نبرد خیبر میتواند افقی تازه برای درک ماهیت رژیم صهیونیستی و طراحی شیوه مواجهه تمدنی با آن پیش چشم ما بگشاید. خیبر نه صرفاً یک خاطره نظامی، بلکه نقشه راهی است برای امروز مقاومت. تاریخ اسلام لحظاتی دارد که صرفاً در گذشته نمیمانند؛ بلکه زندهاند، تکرار میشوند و برای زمانه ما حرف دارند. جنگ خیبر یکی از همین لحظات است. نبردی که در سال هفتم هجری رخ داد، اما مختصات روانی، اقتصادی و امنیتی آن، ما را در شناخت رژیم صهیونیستی امروز یاری میکند. اسرائیل، بازتولید مدرن یهود خیبر است. و فهم خیبر، راهی برای شکستن دژ صهیونیسم.
از خیبر تا تلآویو: یک دشمن در قلعه
در نبرد خیبر، مسلمانان با دشمنی مواجه بودند که با وجود پیمانشکنیهای مکرر، همچنان خود را مظلوم مینمایاند. یهود خیبر، ساختاری قلعهمحور داشت: تمرکز قدرت در دژهای مستحکم، انباشت سلاح و ثروت و ذهنیتی که خود را «قوم برگزیده» میدانست. از بیرون، خیبر شکستناپذیر به نظر میرسید. اما پیامبر اسلام(ص) آن را از درون فروپاشاند: با افشای چهره واقعی، با شکستن اسطوره امنیت و با میدانداری فردی چون علی(ع) که قدرت را با بصیرت و شجاعت تلفیق کرد.رژیم صهیونیستی امروز نیز در دژهای مدرن خود سنگر گرفته است: از «گنبد آهنین» تا دیوارهای امنیتی، از انحصار روایت در رسانههای جهانی تا شبکههای لابیگری فراملی. اما این ساختار بهظاهر آهنین، بازتولید همان منطق خیبر است: تمرکز قدرت برای حفظ انحصار و ادامه دروغ. اسرائیل، قلعهای مدرن با ستونهایی از رسانه، دیوارهایی از تکنولوژی و سلاحهایی از جنس جنگ روانی است.
خیبر: آغازِ جنگ روایتها
پیش از آغاز نبرد نظامی، پیامبر اسلام روایت خیبر را در ذهن مسلمانان شکست. او نهفقط نقشه نظامی، که طرحی شناختی و سیاسی ارائه کرد: افشای عهدشکنیها، سلب مشروعیت از یهود در قبایل اطراف، تحریم اقتصادی و ترسیم چهره واقعی خیانت. خیبر، پیش از آنکه با شمشیر فتح شود، در ذهنها سقوط کرد.همین الگو امروز نیز کارآمد است. اگر روایت اسرائیل از تاریخ و هولوکاست ابزار امتیازطلبی شده، اگر خود را تنها دموکراسی منطقه و حافظ امنیت غرب مینمایاند، ما نیازمند «فتح خیبر رسانهای» هستیم.
شکست روایت، مقدمه شکست نظامی است.تحلیل ساختاری یهود خیبر و رژیم صهیونیستی سه شباهت بنیادین را نشان میدهد: تمرکز قدرت در فضای بسته: یهود خیبر و اسرائیل هر دو بر تمرکز سرمایه، سلاح و اطلاعات در حوزهای محدود تکیه دارند. همین تمرکز، نقطهضعف راهبردی آنهاست. استفاده از دیپلماسیِ دروغ و روایتِ مظلومیت: هر دو تلاش دارند در عین سلطهگری، خود را «قربانی» نشان دهند. این وارونگی حقیقت، تکرار تاریخی خطرناکی است. اتکای به امنیت قلعهای، نه اجتماعی: امنیت اسرائیل همانند خیبر، بر بازدارندگی سخت تکیه دارد نه پیوند اجتماعی. از همینرو، جنگهای فرسایشی مثل غزه، شکافهای داخلی را بیشتر میکند.
چه باید کرد؟ بازگشت به مدل خیبر
نبرد خیبر برای امروز ما دو آموزه کلیدی دارد:
۱. شناخت ساختار دشمن، نه ظاهرش: در خیبر، دشمن پشت دیوارها بود. امروز، صهیونیسم پشت دژهای رسانهای و لابیهای جهانی پنهان است. جنگ امروز، پیش از هر چیز، جنگ شناخت است.
۲. مجاهد واقعی، کلید گشایش است: همانگونه که در خیبر، پرچم به دست علی(ع) افتاد، امروز نیز کلید پیروزی در دستان جوانانی با ایمان، بینش و شجاعت است. مقاومت در لبنان، یمن، غزه و کرانه، امتداد همان روحیه است.خیبر را نه با نوستالژی، که با نگاه راهبردی باید بازخوانی کرد. دشمنی که آن روز در قلعههای سنگی پنهان بود، امروز پشت دژهای رسانهای و دیپلماتیک است. اما همچنان همان خوی است، همان طمع است، همان تحریف. و همانگونه که خیبر با شناخت و ایمان شکست، امروز نیز تنها راه مقابله با صهیونیسم، بازگشت به آن مدل است: فتح روایت، شکستن اسطوره شکستناپذیری و اعتماد به نیروی مؤمن مردمی. خیبر هنوز زنده است، اگر چشم تحلیل داشته باشیم.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.