به گزارش مشرق، کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت: احمد توکلی اداهای انقلابیگری نداشت، اما بهشدت انقلابی بود. چنانچه اداهای ولایتمداری نداشت، اما بهشدت ولایتمدار بود و چنانچه اداهای عدالتخواهی نداشت، اما بهشدت عدالتخواه بود.
همین عبارت را با کلیدواژههای «سادهزیستی»، «مبارزه با فساد»، «آزادی بیان»، «نقدپذیری» و «مردمیبودن» هم میتوان تکرار کرد و این همه، مقدمه بیان یک ویژگی بنیادی در همه مواضع و رفتارها و عملکردهای او بود و آن اینکه احمد توکلی، هیچچیزش ادا نبود، خودش بود؛ شعار نمیداد، ولی در عملش شعارهای خوب دیگران جاری بود.
این صداقت و اصالت چنان در سیره او جاری بود که تکلیف همگان را با احمد توکلی در همان اولین مواجهه با موضع یا رفتارش روشن میکرد و نیازی نبود درپی پشت پردهها و قصد و انگیزههایی ماورای آنچه ظاهر بود، بروند. همین خیلی عالی است که تکلیف با یک سیاستمدار روشن باشد و برای رد و تأیید مواضع و عملکردش نیازی نباشد آدم دنبال فرامتن ماجرا بچرخد.
انقلابیگری توکلی در مسیر خارجکردن دیگران از دایره انقلاب نبود، با رادیکالیسم میانهای نداشت و از عقل و منطق تبعیت میکرد. شاید از همین رو بود که تندروهای دوطرف علاقهای نداشتند او را انقلابی بدانند.
تندروهای جریان اصولگرا و انقلابی او را رد میکردند، چون توکلی، انقلابی مدنظر آنها نبود، اغلب هم نامزد انتخاباتیاش با آنها یکسان نبود و آنها علاقه نداشتند کسی خارج از دایره جناحی آنها انقلابی معرفی شود و همین که به کاندیدای آنها رأی نداده بود، از دایره خارج میشد دیگر!
اصلاحطلبان هم علاقه نداشتند او را اصولگرا و در نقطه مقابل خود تعریف کنند، چون اذعان به اینکه منتقدشان اهل منطق است، کار را برای تخطئه نقد وارد شده و تخریب منتقد سخت میکرد. اصلاحطلبان ترجیح میدهند طرف مقابل خود را همیشه فقط تندروها معرفی کنند و کمتر پیش میآمد با توکلی وارد چالش بشنوند.، لذا مثلاً الان کمتر کسی میداند که توکلی هم یکی از معترضان به روند تصویب برجام در مجلس بود، چون منتقدان برجام سیاستشان این بود که فقط ما منتقد برجام بودیم و دیگران محافظهکاری کردند و ساکت ماندند و حامیان برجام هم سیاستشان این بود که فقط تندروها مخالف برجام هستند و در میان منتقدان هیچ عقلانیتی نیست.
برجام البته یک مثال بود، اما این هر دو رویکرد از سوی طیف تندروی انقلابی و اصلاحطلب، گرچه در نگاه اول شاید توکلی را سانسور میکرد و در خبرها به حاشیه میراند، اما از قضا باعث شد استقلال احمد توکلی بیشتر فرصت بروز بیابد و او به استقلال و عقلانیت در رأی بیشتر شناخته شود.
در ولایتمداری هم توکلی نه نمایشهای «در چهارچوب قانون اساسی» بودن ولایتفقیه را که اصلاحطلبان داشتند، داشت و نه مثل برخی خطکش دست میگرفت تا ببیند چه کسی بهزعم او از مرز ولایتمداری فاصله گرفته است. معتقد راستینی بود که اعتقاد داشت نباید در مسیر اجرای تصمیمات ولیفقیه مانع بتراشد یا حاشیه ایجاد کند، لذا تعامل او با ولیفقیه بهدور از اداهای روشنفکری یا ادعاهای تحقیرآلود از تنهایی رهبر بود.
در عدالتخواهی هم او نمونه خاصی بود که برخلاف برخی پرچمداران امروزی، عدالتخواهی را به انگیزههای جناحی و سیاسی گره نزد. خود عامل به سادهزیستی و سلامت اقتصادی بود و بیوابستگی به نهادهای خاص با فساد مبارزه میکرد، یعنی در عدالتخواهی هم دنبال نمایش بازیکردن نبود. به اهمیت کنشگری رسانهای واقف بود، با اهل رسانه مجالست داشت و خود نیز صاحب رسانه بود. برخلاف برخی مسئولان که تصور میکنند صرف رسانهداری یا زیادی جلوی دوربین بودن، یعنی اهمیت دادن به رسانه، او به معنای واقعی کلمه اهل رسانه بود.
رسانه برای توکلی قاب و صفحه ژستگرفتن نبود و عمیقاً به تعامل رسانهای، به آزادیبیان و شنیدن نقدها در موردش خودش -حتی از کوچکترها- باور داشت. رسانه را به معنی واقعی کلمه ابزار نهی از منکر و امر به معروف مسئولان و مردم میدانست.
اینگونه بود که میتوان او را یک اصولگرا به معنای واقعی کلمه دانست که خارجنشدنش از مرزهای اصولی انقلاب اسلامی، از او یک سیاستمدار اصیل و مؤمن ساخته بود. گرچه در تقسیمبندی جناحی و فهرستهای انتخاباتی هم او همیشه یک اصولگرا بود. میراث توکلی برای ما شاید همین باشد که بدون ادا و نمایش و شعار بر اصول بمانیم و برای اصلاح تلاش کنیم.