به گزارش اقتصادنیوز، در روزهایی که بحث نصب بلندگو برای اطلاعرسانی در مواقع بحران دوباره داغ شده، «زهرا نژادبهرام»، عضو سابق شورای شهر تهران و فعال سیاسی اصلاحطلب، با انتقاد از این تصمیم آن را بازگشت به شیوههای دهه ۶۰ دانسته و تأکید میکند که در شهری چون تهران، چنین راهکاری نه عملی است و نه در شأن مردم.
او هشدار میدهد که قطع اینترنت و نادیده گرفتن زیرساختهای مدرن، تنها به افزایش بیاعتمادی عمومی منجر میشود.
مشروح گفتگوی اقتصادنیوز با زهرا نژاد بهرام را بخوانید؛
*******
خانم نژاد بهرام! طی روزهای اخیر خبرهایی منتشر شده مبنی بر نصب بلندگوهایی در سطح شهر برای اطلاعرسانی در مواقع بحران، بهویژه زمانی که اینترنت قطع یا ضعیف باشد. بهعنوان کسی که سابقه فعالیت شهری دارید، این شیوه را چقدر عملی و مؤثر میدانید؟
اینکه شهر باید به سیستمهای هشداردهنده مجهز باشد، ضرورتی انکارناپذیر است. اما اینکه از چه ابزارهایی برای هشدار دادن استفاده کنیم، به هوشمندی سیاستگذاران و تصمیمسازان بستگی دارد. نصب بلندگو در سطح شهر، بهخصوص در شهری مثل تهران با وسعتی حدود ۷۰۰ کیلومتر مربع، نهتنها نشدنی، بلکه اساساً دور از ذهن است. چنین اقدامی با منطق مدیریت بحران امروز سازگار نیست.
تجربه جهانی چه راهکارهایی برای اطلاعرسانی دارد؟
دنیا تجربههای موفق زیادی در این زمینه دارد. در بیشتر کشورها، از ظرفیت گوشیهای همراه برای اطلاعرسانی استفاده میشود. ارسال آلارم، پیامک یا اعلان از طریق تلفن همراه، راهکاری مؤثر و در دسترس است. چه در زمان حوادث طبیعی و چه در بحرانهای ناگهانی مانند حملات نظامی، این ابزارها توانستهاند به خوبی نقش خود را ایفا کنند.
اما اگر اینترنت در دسترس نباشد، چه؟ آیا در آن صورت نصب بلندگو قابل توجیه است؟
قطع اینترنت در اثر مشکلات زیرساختی قابل درک است و طبیعتاً باید در کوتاهترین زمان ممکن برطرف شود. اما اگر خودمان تصمیم بگیریم اینترنت را قطع کنیم، این نه به صلاح کشور است و نه به نفع شهروندان. اینترنت فقط ابزار اطلاعرسانی نیست؛ بخش مهمی از زندگی روزمره و فعالیتهای اداری مردم به آن وابسته است. بنابراین سیاست قطع اینترنت از اساس قابل دفاع نیست. بهجای آن باید روی تقویت زیرساختهای پایدار و هوشمند سرمایهگذاری کنیم.
برخی معتقدند نصب بلندگو یادآور دهههای گذشته و روشی منسوخ و قدیمی است. نظر شما چیست؟
همینطور است. این طرح تداعیگر روشهایی است که در دهه ۵۰ و ۶۰ استفاده میشد. ما امروز در دهه ۱۴۰۰ زندگی میکنیم، نه در عصر حجر!نمیشود در هزاره سوم برای اطلاعرسانی شهری به روشهایی بازگردیم که کارکردشان در دنیای امروز زیر سؤال رفته است. نصب بلندگو نهتنها هزینهبر است، بلکه افکار عمومی را دچار تشویش میکند و در شأن مردم ایران نیست.
تا امروز فقط چند مورد بلندگو در سطح شهر نصب شده. آیا همین چند مورد هم میتواند اثرگذار باشد؟
تا جایی که من اطلاع دارم، شاید دو یا سه بلندگو در سطح شهر نصب شده باشد. عددی نیست. این حتی حاشیه شهر را هم پوشش نمیدهد، چه برسد به مرکز شهر. بنابراین تصور اینکه این طرح بتواند در بحرانها نقش مؤثری ایفا کند، از اساس اشتباه است.
آیا این نوع تصمیمگیریها با نظر کارشناسان همراه است؟
بهنظر من تصمیمگیریهایی از این جنس، بدون درنظر گرفتن نظرات کارشناسان متعددی صورت میگیرد. تنها کارشناسان شهری نیستند که باید نظر بدهند؛ متخصصان ارتباطات، فضای مجازی، زیرساختهای دیجیتال و مدیریت بحران هم باید در تصمیمگیریها مشارکت داشته باشند. این تصمیمات نباید پشت درهای بسته و فقط در جلسات اداری اتخاذ شود. شأن مردم ایران بیش از اینها است.
در جریان حمله اخیر اسرائیل به تهران، اینترنت قطع شد اما بلندگویی برای هشدار وجود نداشت. از نگاه شما مردم چطور رفتار کردند؟
در همان حمله ۱۲ روزه اسرائیل، نه بلندگویی فعال شد و نه هشداری شد. با این حال، مردم آگاهانه و هوشمندانه عمل کردند. بدون هدایت بیرونی، به فروشگاهها هجوم نبردند، آرامش خود را حفظ کردند و نشان دادند که ظرفیت بالایی در مواجهه با بحران دارند. بلندگوها در آن لحظه وجود هم نداشتند. اما آنچه مردم را دچار مشکل کرد، قطع اینترنت و نداشتن راه ارتباطی معتبر بود.
آیا تمرکز بر بلندگو به معنای نادیده گرفتن اقدامات اساسیتر نیست؟
دقیقاً. بهجای بلندگو، باید زیرساختهای اساسیتری برای شرایط بحرانی فراهم کنیم. ایستگاههای مشخص، پناهگاهها، مراکز امداد و سایر مکانهای امن باید تجهیز شوند. اگر هشدار حملهای در راه باشد، باید سازوکاری داشته باشیم که چنددقیقه قبل از وقوع حادثه، به مردم اطلاع داده شود و آنها بدانند کجا پناه بگیرند. اینها زیرساختهایی است که مردم واقعاً به آن نیاز دارند نه بلندگو.
در نهایت، پیام شما به تصمیمگیران چیست؟
مردم ایران بارها نشان دادهاند که در بحرانها هوشیار، متحد و مقاوماند. انسجام مردم وابسته به بلندگو نیست؛شعور، آگاهی و تعلقشان است که به کشورشان گره خورده است. امیدوارم تصمیمسازان نیز با همان میزان احترام، در تصمیمگیریها تجدیدنظر کنند.