طالبینژاد توضیح داد: واقعیت این است که دولتآبادی حق داشت اعتراض کند. باید اعتراف کنم نامهای را که آقای کیمیایی در دهه ۶۰ در مجله فیلم منتشر کرد من از ایشان گرفتم و در اختیار مجله قرار دادم. در آن نامه کیمیایی در جواب اعتراض دولتآبادی گفته بود که «به وقار ۱۰جلدی کلیدر باشید و اعتراض نکنید». آن زمان من عضو هیات تحریریه مجله فیلم بودم و البته هنوز هم هستم. آن زمان از این نامه بسیار استقبال شد و بازتاب گستردهای پیدا کرد.
این منتقد افزود: بعدها بررسی کردم و دیدم دولتآبادی حق دارد. در فیلم «خاک» زن ارباب یک زن آمریکایی است که به یک روستا در ایران آمده است و آن ارباب بسیار ظلم میکند و زور میگوید و مسائل جنسی با برخی از افراد آنجا دارد و… حرف آقای دولتآبادی این بود که کدام احمقی پیدا میشود که از آمریکا بیاید و برود در یک روستای ایرانی بیآب ارباب شود؟ در کتاب، ارباب، یک مرد ایرانی است. کیمیایی چند جای دیگر داستان را نیز تغییر داده بود که باب میل دولتآبادی قرار نگرفته بود. ضمنا آن زمان محمود دولتآبادی اولین تجربه اقتباس از اثرش را داشت تجربه میکرد و تصور میکرد همان چیزی که نوشته باید تبدیل به تصویر شود. به هر حال فرق میکرد و فیلم به قدرت کتاب نبود. البته کتاب نیز محدودیتهایی نیز داشت.
طالبینژد یادآور شد: فیلم «خاک» را دوست ندارم ولی به هر حال در زمان خودش فیلم اجتماعی تاثیرگذاری بود. یک مورد دیگر از اعتراضهای دولتآبادی به کیمیایی مربوط به فیلم «گوزنها» بود که گویا اقتباس غیرمستقیم انجام داده بود. دولتآبادی مدعی شده بود فیلم «گوزنها» ی کیمیایی از نمایشنامه «تنگنا»ی دولتآبادی اقتباس شده است.
من به عنوان کسی که علاقهمند به هر دو هستم و هر دو بزرگوار را دوست دارم، آن زمان چون تنگنا را خوانده بودم، زمانی که اولین بار «گوزنها» را در زمان دانشجویی در اصفهان دیدم، احساس کردم این فیلم تحتتاثیر «تنگنا» ساخته شده است. آن زمان هنوز اختلافهای کیمیایی و دولتآبادی شروع نشده بود. بعدها مشخص شد که اینطور بوده است. نمایشنامه «تنگنا» در یک خانه دربوداغان در یک محله قدیمی میگذشت که یک عده آدم فقیر و درمانده به صورت کلونی زندگی میکردند و با هم مشکلاتی داشتند. دقیقا مثل جایی که در «گوزنها» میبینیم ولی داستان فرق میکند.
سازنده «من بنلادن نیستم» ادامه داد: زمانی که آقای دولتآبادی فیلم را نپسندید یک کتاب به نام «ضمیمه فیلم خاک» منتشر کرد و در آن کتاب توضیح داد که کجای فیلم مشکل دارد و مطابق با رمان نیست؛ کتاب عجیب و غریبی است! هم میتوان گفت دولتآبادی حق دارد و در عین حال میتوان گفت آن کتاب است و این فیلم است و دیدن تفاوتها طبیعی است. این اختلافها ادامه داشت تا زمانی که در دهه ۶۰ آقای دولتآبادی گفته بود که فیلم «گوزنها» از روی نمایشنامه «تنگنا» ساخته شده و همین حرف باعث شد آقای کیمیایی واکنش نشان دهد. با جرات میگویم که من دولتآبادی را تحریک کردم که این کار را بکند. آن زمان تصوراتم در مورد آدمها شکل دیگری بود که الان نمیتوانم دیگر این کار را بکنم!