عصر ایران/ سواد زندگی؛ مریم طرزی- وقتی در مورد یک رابطه گرفتار تردید می شوید و انواع دودلی ها به سراغتان میآیند، این سوال پیش میآید که: بمانم یا بروم؟ جورجی کالینسن، متخصص و نویسندهی کتاب “غلبه بر اضطراب رابطه”، اذعان می کند که همیشه یک گام حیاتی وجود دارد که به شما وضوحی را میدهد که به شدت به دنبال آن هستید.
کالینسن می گوید: قبل از اینکه هر تصمیمی اساسی در مورد رابطهتان بگیرید، باید “ابتدا با الگوها (رفتار مشکل ساز در رابطه) خداحافظی کنید.”
اما این در واقع به چه معناست؟ و چگونه میدانید که اضطراب رابطهتان سعی دارد از شما محافظت کند یا شما را تخریب کند؟ بیایید وارد جزئیات شویم.
اول، مهم است بدانید که احساس اضطراب در روابط یک نقص شخصیتی نیست — بلکه در واقع به عنوان انسان در ما ریشه دوانده است.
کالینسن در کتابش توضیح می دهد که اضطراب رابطه به این دلیل رخ میدهد که ما چنان نیازی به ارتباط داریم که اگر با کسی نباشیم که امن باشد، آن را احساس خواهیم کرد.
روابط برای ما بسیار اساسی هستند که اگر چیزی در این ارتباط درست نباشد، همیشه یک زنگ خطر به صدا در میآید.
کالینسون پیشنهاد میکند به جای اینکه این اضطراب را سرکوب یا نادیده بگیرید، آن را به طور کلی چارچوببندی مجدد کنید: این اضطراب یک مشکل نیست.
این در واقع ما را به این سمت هدایت میکند که برای ایجاد ارتباطات و مشارکتهای عمیقتر و در نهایت احساس اطمینان و امنیت بیشتر در خودمان و در عشق، چه کارهایی باید انجام دهیم.
کالینسون چهار الگوی متمایز از اضطراب رابطه را شناسایی میکند که از تجربیات و دوران کودکی خود ایجاد میکنیم. تشخیص اینکه کدام یک با شما همخوانی دارد، اولین گام برای درک این است که اضطراب شما واقعاً سعی دارد به شما چه بگوید.
ترس از دست دادن، هم میتواند مربوط به ترس از دست دادن خودمان باشد، هم ترس از آسیب دیدن یا از دست دادن کسی که دوستش داریم.
ترس از طرد شدن: این موضوع اصلی است و بر اضطرابی که فرد در مورد رد شدن یا پذیرفته نشدن از سوی شخص دیگری احساس میکند، تأکید دارد.
سوالات مربوط به تایید: فردی که این ترس را تجربه میکند، دائماً این سوالات را میپرسد که آیا تأیید شخص مقابل را دارد یا خیر و آیا برای او “به اندازه کافی خوب” است.
ترس از نیازمند بودن: همچنین نگرانی در مورد وابسته یا مطالبه گر به نظر رسیدن وجود دارد، که میتواند شخص دیگر را دور کند.
کاهش ارزش شخصی: این ترس کاهش حس ارزش شخصی را در پی دارد و فرد خود را کم ارزشتر از شخص مقابل میداند.
برتربینی طرف مقابل: این اصطلاح شامل ایده آل سازی شخص دیگر است، و او را برتر و شاید دست نیافتنی دانستن.
این ترس مربوط به این است که فرد نگران است در یک رابطه یا وضعیت نامناسب گیر بیافتد.
نگرانی مداوم: فرد مرتباً نگران است که آیا این شخص مناسب است.
کمالگرایانه: ممکن است فرد کمال گرا ف در پی کمال و بینقصی برود.
وجود نشانههای خطر (Red Flags): ممکن است فرد متوجه نشانههایی شود که نشان میدهند رابطه مناسبی برای او نیست.
این ترس مربوط به این است که فرد نگران است در یک رابطه، خودش را گم کند و هویتش را از دست بدهد.
فرد تمایل دارد شریک عاطفی خود را در فاصلهای مشخص نگه دارد و صمیمیت زیادی برقرار نکند.
نیاز به فضای شخصی زیاد: فرد به فضای شخصی زیادی نیاز دارد تا هویتش را حفظ کند.
فکر کردن به روابط دیگر: ممکن است فرد فکر کند با شخص دیگری خوشحالتر خواهد بود.
تخریب رابطه: این نوع اضطراب در رابطه میتواند یک ارتباط زیبا و خوب را از بین ببرد، فقط به دلیل ترسهای عمیقی که از درون فرد نشأت میگیرند.
جورجی کالینسن می گوید: اگر دائم از خودت میپرسی رابطهت سالم هست یا نه، یا اینکه آیا با آدم درستی هستی یا نه، باید یه نگاهی به انتظاراتت بیندازی. ما ممکنه یه تصویر خیلی رویایی از عشق توی فیلمها و سریالها ببینیم، و فکر کنیم رابطهی واقعی همین است.
اما یه جاهایی هم این نگرانیها واقعی هستند. مثلاً وقتی متوجه میشویم یه سری نشانههای خطر توی رابطه وجود دارد، این خیلی خوبه که بفهمیم کجاها واقعاً نمیشود کاری کرد، کجاها با هم سازگار نیستیم یا کلاً یه چیزهایی توی رابطه ناسالم است. کنار اومدن با این موضوع خیلی سخته، مخصوصاً وقتی عاشق طرف مقابلتان هستید و توی همچین موقعیتی قرار گرفتید.
حالا سوال اینه: چطور بفهمیم این نگرانیها دارن از ما محافظت میکنند (یعنی واقعاً یه مشکلی هست) یا دارن رابطهمون رو خراب میکنند (یعنی مشکل از انتظارات غیرواقعی ماست)؟
مثالها:
نگرانیِ مخرب (Sabotaging): فرض کن همیشه از دوستت انتظار داری که هر روز برات گل بخره و وقتی این کار رو نمیکنه، نگران میشی که دوستت دیگه دوستت نداره. این نگرانی از یه انتظار غیرواقعی میاد (هیچکس مجبور نیست هر روز گل بخره!) و داره رابطهت رو خراب میکنه.
نگرانیِ محافظ (Protecting): فرض کن دوستت بهت دروغ میگه، یا بهت بیاحترامی میکنه، یا همیشه سرت داد میزنه. اینها نشانههای خطر هستن! نگرانی تو در این مورد داره ازت محافظت میکنه، چون این رابطه واقعاً ناسالمه.
چطور بفهمیم کدومه؟
باید واقعبین باشیم. از خودمون بپرسیم:
اگر مشکل از انتظارات غیرواقعی باشد، باید تلاش مان رو بذاریم که انتظاراتمون رو اصلاح کنیم. اما اگر مشکل از یه رفتار ناسالم باشد، باید با شریک عاطفی مان صحبت کنیم و اگر درست نشد، شاید بهتر باشد رابطه را تمام کنیم.
اینجا جایی است که توصیههای انقلابی کالینسن وارد میشود.
کالینسون به جای اینکه در زمان احساس عدم اطمینان رابطه را تمام کنید، رویکرد کاملاً متفاوتی را پیشنهاد می دهد.
ابتدا با الگو (رفتاری مشکلساز) قطع رابطه کنید، پیش از آنکه به خود رابطه پایان دهید.
در این فرایند، اگر شما با مرزهای سالم ظاهر شوید و از خودتان مراقبت کنید، رابطه به طور طبیعی از بین میرود، یا شریک عاطفی شما باید ارتقا یابد و در آن سطح با شما همراه شود.
به بیان دیگر، کالینسون توصیه میکند که به جای تصمیمگیری سریع برای پایان دادن به رابطه، ابتدا بر روی حل الگوهای رفتاری ناسالم در رابطه تمرکز کنید.
اگر با ایجاد مرزهای سالم و مراقبت از خود، این الگوها تغییر نکنند، رابطه به طور طبیعی از بین خواهد رفت، زیرا دیگر برای شما مناسب نخواهد بود.
اما اگر شریک عاطفی شما نیز تمایل به بهبود رابطه داشته باشد، باید تلاش کند تا خود را با تغییرات و مرزهای جدید شما وفق دهد.
این رویکرد به شما فرصتی میدهد تا پیش از تصمیمگیری نهایی، تلاش خود را برای بهبود رابطه انجام دهید.
این فقط یک توصیهی تئوری نیست — کالینسون مثالهای مشخصی از نحوهی تغییر الگوهای تان ارائه میدهد:
“اگر این عادت را دارید که از خودتان دفاع نمیکنید یا نیازهای خودتان را در یک رابطه رها میکنید، چه میشود اگر شروع کنید به گفتن، ‘در واقع من الان به اطمینان خاطر نیاز دارم’، به جای الگوی قدیمی تظاهر به اینکه بدون آن چیزها خوب هستید؟”
یا: “آن لحظهای که احساس درد میکنید زیرا آنها چیزی گفتهاند به جای اینکه بگویید، ‘اوه، این چیز مهمی نیست، من نمیخواهم از این موضوع مسئلهای بسازم’، شروع کنید به دفاع از خودتان و گفتن ‘این چیزی است که من در یک رابطه به آن نیاز دارم’.”
وقتی شروع به متفاوت ظاهر شدن در رابطهتان میکنید، به سرعت متوجه خواهید شد که آیا با فرد مناسبی هستید یا خیر.
همانطور که کالینسون توضیح میدهد: “اینگونه است که میتوانیم شروع به تغییر اوضاع کنیم و ببینیم که آیا آن شخص دیگر از این ترتیب بسیار ناراضی خواهد بود زیرا آنها همان الگو را از شما نمیگیرند، و آنها به رابطه پایان میدهند، یا آنها باید برخیزند و به شما برسند.”
این رویکرد به عنوان یک فیلتر طبیعی عمل میکند. “برای داشتن یک رابطهی سالم و کارآمد، ما باید بتوانیم از آنچه باعث میشود احساس خوبی و امنیت کنیم دفاع کنیم و با فرد مناسب، این نیز باید برای آنها یک اولویت باشد.”
شاید رهاییبخشترین بخش رویکرد کالینسون این باشد که چگونه او اضطراب رابطه را به طور کلی چارچوببندی مجدد میکند: “ اضطراب رابطه همیشه ما را صدا میزند. این به ما کمک میکند.
اضطراب رابطه چیزی نیست که بیاید و ما را ناراحت کند یا ما را بترساند یا زندگی ما را خراب کند. اگر به آن گوش دهید، شما را به سمت نسخه سالمتری از خودتان و یک زندگی بهتر هدایت میکند.”
کالینسون میگوید چه رابطهتان از این فرآیند شکستن الگو جان سالم به در ببرد یا نه، در هر صورت شما برنده هستید: “اگر شریک زندگی شما را ترک کند، فضایی برای شما وجود دارد که با خودتان مهربان و دوست باشید تا زمانی که شخص دیگری که با انرژی سالمتر شما مطابقت دارد بتواند وارد شود و آن فضای خالی را پر کند.”
به جای عذاب کشیدن بر سر اینکه بمانید یا بروید، از نیازهای خود دفاع کنید. مرز تعیین کنید. آنچه را که میخواهید درخواست کنید.
رابطهی شما — و پاسخ شریکتان — هر آنچه را که باید در مورد اینکه آیا با فرد مناسبی هستید یا خیر به شما میگوید.
و اگر آنها فرد مناسبی نیستند؟ خب، ممکن است کسی را از دست داده باشید و به احتمال زیاد برای مدتی آسیب خواهید دید.
اما در این صورت چیز گرانبهایی به دست آوردهاید: اینکه فرد مناسبی برای خودتان باشید.
منبع: Georgie’s first book, The Anxiety Reset Method
این کتاب هنوز به فارسی ترجمه نشده است.
کانال تلگرامی سواد زندگی: savadzendegi@