به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما به نقل از شبکه تلویزیونی المنار، شیخ نعیم قاسم دبیرکل حزب الله لبنان در سخنرانی خود در مراسم نخستین سالگرد شهادت رهبر جهادی بزرگ حاج فواد شکر (سید محسن) در دبیرستان امام مهدی (عج) در ضاحیه جنوبی بیروت گفت:
بسم الله الرحمن الرحیم..
این مراسم به مناسبت اولین سالگرد شهادت رهبر جهادی بزرگ سید فواد شکر، سید محسن، رضوان الله تعالی علیه، برگزار میشود. من درباره سید محسن صحبت خواهم کرد و در پایان، به وضعیت سیاسی عمومی کشورمان خواهم پرداخت و در این میان به برخی از ملاحظات مختصری که وجود دارد، خواهم پرداخت.
سید فواد در سال ۱۹۶۱ در شهر نبی شیث در بقاع متولد شد. او مدت زیادی در منطقه اوزاعی زندگی کرد و رهبری گروهی متشکل از ۱۰ برادر را بر عهده داشت که خود را گروه میثاق یا گروه «عهد العشر» مینامیدند. قبل از سال ۱۹۸۲، آنها متعهد شدند که با اسرائیل مقابله کنند و متعهد شدند که هیچ یک از آنها خارج از میدان نبرد باقی نمانند و در راه خداوند متعال شهید شوند، به این معنی که در خط مقدم جایی که شهادت ممکن است، باشند. این ۹ نفر قبل از سید محسن شهید شدند. هشت نفر در گذشته، به شهادت رسید. نهمین نفر، شهید شیخ اسعد برو، حدود ۳۵ سال پیش به شهادت رسید. بنابراین، سید محسن به مدت ۳۵ سال منتظر نوبت خود بود تا در میدان نبرد و عرصه بخشش، به مدارج ترقی و افتخار صعود کند.
این مرد بزرگ، وفادار و فداکار به محمد و آل محمد، صلوات الله علیهم اجمعین، بود. او از کسانی بود که به انقلاب اسلامی مبارک تحت رهبری ولی امر، امام خمینی (قدس سره الشریف) ایمان داشت. او عمیقا به او، به ایدهها، اعتقادات، رسالت، جهاد و فرامینش وابسته بود. پس از رحلت امام خمینی (قدس سره الشریف)، رهبری بر عهده امام خامنهای (دام ظله)، ولی همه ما، ولی امر مسلمانان در این مرحله، قرار گرفت. او همچنین مسلمان و مومن به این رهبر بزرگ بود. سید فواد یکی از رهبران بنیانگذار حزبالله بود. میتوان گفت که او از نسل اول است. وقتی میگوییم نسل اول، منظورمان کسانی است که قبل از سال ۱۹۸۲ حضور داشتند و در سال ۱۹۸۲ شروع به مشارکت در تشکیل و شکل گیری حزب الله کردند. او از نسل اول بود و از اولین مسئولان نظامی حزب الله پس از سال ۱۹۸۲ بود، زمانی که تشکیل و رهبری آغاز شد، زمانی که ما یک مجلس شورا و یک ساختار مدیریتی برای این کار تاسیس کردیم و در مورد آن توافق کردیم، او اولین فرمانده نظامی بود. او همیشه در کنار فرماندهان ارشد بزرگ بود، حاج عماد مغنیه (رضوان الله علیه)، سید مصطفی بدرالدین (رضوان الله علیه) حاج ابراهیم عقیل (رضوان الله علیه) و حاج علی کرکی (رضوان الله علیه). همه آنها یک گروه همکار بودند، تقریبا از یک نسل، از یک مکتب، با یک بینش و با یک ایمان، تحت رهبری سید عزیز، بزرگ، والا و سید شهیدان امت، سید حسن نصرالله (رضوان الله تعالی علیه). او رهبر بود و آنها را رهبری میکرد. او همیشه با آنها مشورت میکرد، در شورای جهادی با آنها مینشست و راهنمایی و مدیریت لازم را ارائه میداد.
خداوند متعال در کتاب کریم خود میفرماید:
أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَةِ ۚ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
(آگاه باشید که اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مىشوند، آنان که ایمان آوردهاند و همواره پرهیزکاری دارند. آنان را در زندگی دنیا وآخرت مژده و بشارت است، در کلمات خدا هیچ دگرگونی نیست؛ این است فوز عظیم.) این رهبران، از جمله شهید سید فواد شکراز جمله اولیاء خداوند متعال هستند. آنها عروج کردند، آنچه را که داشتند تقدیم کردند و با آنچه آرزو و امید داشتند به رفیق اعلی رسیدند. این یعنی آنها واقعا پیروز شدند و به آنچه میخواستند رسیدند.
فرمانده شهید سید محسن پس از ترور سید عباس موسوی، رضوان الله علیه، درگیریها در کفره و یاتار را رهبری کرد. او همچنین رهبری گروهی از مجاهدین را هنگامی که حزب تصمیم گرفت گروهی را برای حمایت از صاحبان حق در سال ۱۹۹۲ به بوسنی بفرستد، بر عهده داشت. میتوان گفت که او دست راست نظامی سید، رضوان الله علیه در عملیاتهای سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ علیه تجاوزات اسرائیل علیه لبنان بود.
او واحد دریایی حزبالله را تاسیس کرد و در مدیریت و نظارت بر موضوع عملیات شهادت طلبانه و برنامه ریزی برای آنها، از جمله هیثم دبوک، اسعد بررو و دیگران شرکت داشت.
او مسئول معاونت برنامه ریزی عمومی در حزب الله بود و مسئول برنامه ریزی برای مقابله با آمریکا در منطقه، به عنوان بخشی از یک کمیته سیاسی-فرهنگی که در این راستا فعالیت میکرد، بود. او همچنین بر مدیریت عملیات هوایی، یعنی ساخت و نظارت بر پهپادها، نظارت داشت.
او در طول عملیات دو اسیر (صهیونیست)، فرآیند تبادل اسرا را مدیریت کرد و رهبری فرآیند ایجاد قابلیتهای ویژه و استراتژیک حزب الله را بر عهده داشت و پس از شهادت حاج عماد مغنیه (رحمت الله علیه) آنها را توسعه داد.
او یکی از بازیگران کلیدی در پیروزی چنگ تموز (جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶) و آزادسازی جنوب بود. او همچنین در رویارویی ژوئیه ۲۰۰۶ به مدت ۳۳ روز بدون ترک اتاق عملیات در آنجا ماند، نقشی که در این زمینه ضروری بود.
از زمان آغاز طوفان الاقصی، او عملیات روزانه را زیر نظر داشت و هدایت میکرد.
او به مدت ۱۰ ماه، به عنوان فرمانده نظامی مستقیم و رئیس ستاد در مقابله با این چالش تا زمان شهادتش در ۳۰ ژوئیه ۲۰۲۴، یعنی سال گذشته، در تماس مداوم و مستقیم با حضرت سید حسن نصرالله (رحمت الله علیه)، سید شهدای امت، بود.
ما برخی از ویژگیهای نظامی و رهبری او را بررسی کردیم، اما نکته مهمی وجود دارد که باید از آن آگاه باشیم. اگر ویژگیهای ایمانی، فرهنگی و ولایی آنها نبود، این فرماندهان به این سطح از دستاوردهای جهادی و نظامی نمیرسیدند.
سید محسن از آگاهی دینی و سیاسی و فرهنگ مذهبی گستردهای برخوردار بود، به ویژه در ۱۰ سال گذشته، زمانی که به دنبال افزایش دانش خود ازتفسیر قرآن، مطالعه کتاب و کسب اطلاعات فرهنگی مختلف در مورد مسائل اعتقادی و اخلاقی بود.
او به دلیل توانایی اش در ارائه سخنرانیهای مختلف سیاسی، فرهنگی و تحلیلی، در مکانهای مختلف درون حزب و حتی برای دانشجویان دانشگاه، دانشگاهیان، دکترها و مهندسان، متمایز بود. او به ارائه این مفاهیم متعهد بود.
او در میان مردم حضور داشت، در مراسم عاشورا در مجتمع سید الشهدا شرکت میکرد، با عزاداران سینه میزد، با گریه کنندگان گریه میکرد. او در سالن عاشورا حاضر میشد و هر از گاهی به مسجد میرفت. او عاشق بودن در این فضای ایمانی بود.
او به خاطر صله رحم و توجهش به والدینش متمایز بود. همچنین رابطه ویژهای با خانوادههای شهدا داشت.
او همیشه در سخنانش مرگ و شهادت را تداعی میکرد و هرگز از دنیا صحبت نمیکرد. سید سخاوتمند بود و ارتباطش با زهرا (سلام الله علیها) و امام حسین (علیه السلام) بینظیر بود. او ثابت قدم، استوار، قوی، محکم، جسور، تزلزل ناپذیر و دارای روحیهای والا بود. یکی از ویژگیهای خاص او تفکر استراتژیکش بود. او انبوهی از ایدهها و اعتقادات داشت و پیشنهادهای زیادی ارائه میداد. اگر میخواستید با او صحبت کنید و در مورد مسائلی بحث کنید، شما را به مدت یک ساعت، دو، سه یا چهار ساعت، به وفور، مینشاند و بحث منطقی و عینی انجام میداد. سید والا مقام (سید حسن نصرالله) در مراسم شهادت او فرمودند: «در نهایت، شهید به آنچه میخواست رسید، اما ما موجب تاخیر در رسیدن او به هدف شدیم. این موضوع هیچ تاثیری بر اراده، عزم، تصمیم، عزم و توانایی ما برای ادامه این مسیر نخواهد داشت.»
به سید عزیز، سیدی که این لقب باشکوه، لقب شهادت، را بر خود داشت، به سید فواد میگویم: خداوند تو را رحمت کند و جایگاهت را با شهدا و اولیاء، با سید شهیدان امت، سید حسن نصرالله، رضوان الله تعالی علیه، و با هر کسی که دوست داری، بالا ببرد. به خانوادهاش، برادرانش و عزیزانش، به حزب الله، به ولی امر و به هر کسی که او را میشناسد و به این خط ایمان دارد، تسلیت و تبریک میگویم. به روح او و ارواح شهدا ثواب سوره مبارکه فاتحه را به همراه صلوات بر محمد و آل محمد تقدیم میکنیم.
باید رهبر شهید، رئیس دفتر سیاسی حماس، حاج اسماعیل هنیه رضوان الله تعالی علیه را هم متذکر شوم، زیرا آنها در یک روز به شهادت رسیدند یعنی شهید سید فواد در شامگاه و شهید اسماعیل هنیه در تهران، تقریبا در سپیده دم و پس از نیمه شب به شهادت رسید. در نتیجه، این شهادت همچنین بیانگر این مسیر بزرگ و پیشگامانه فلسطینی بود که توانست واقعیت ملت را تغییر دهد و آرمان فلسطین را در جهان امروز به مقام اول برساند. ما نیز ثواب قرائت سوره مبارکه فاتحه را به همراه صلوات بر محمد و آل محمد به روح شهید هنیه تقدیم میکنیم.
#۰۰:۱۴:۳۰#
در اینجا، باید غزه را به یاد آوریم؛ غزه ایستادگی، غزه غرور، غزه بخشش، غزه فداکاری. درجه بسیار بالایی از جنایات وحشیانه انسانی وجود دارد که مانند آن هرگز قبلا در جهان دیده نشده است، آن هم به صورت زنده از تلویزیون.
اسرائیل و آمریکا روزانه مرتکب جنایات سازمان یافته میشوند. آنها کودکان و زنان را میکشند. تاکنون در این دوره، تقریبا در دو سال، بیش از ۱۷ هزار کودک کشته شدهاند. یک عمل جنایی سازمانیافته گرسنگی وجود دارد، آنها از مردم میخواهند که آذوقه بگیرند، اما آنها را میکشند، حتی اگر هیچ چیز نداشته باشند و چیزی با خود نداشته باشند. در کجای دیگر دنیا چنین جنایاتی وجود دارد؟ کشتن کودکان، بمباران چادرها، کشتن افراد بیگناه در خانههایشان، کشتن زنان باردار، گرسنه نگه داشتن کودکان و ممنوع کردن شیر خشک. این یک جنایت بزرگ است که توسط این دشمن اسرائیلی با حمایت کامل آمریکا و با تایید کامل آمریکا انجام میشود تا این مردم را مجبور به تسلیم کند. این مردم تسلیم نخواهند شد. این مردم چیزی کمتر از حفظ خونهایی که ریخته، قربانی و تقدیم شده است را برای تقرب به خداوند متعال نخواهند پذیرفت.
اعراب کجا هستند؟ جهان کجاست؟ حقوق بشر کجاست؟ کشورهایی که ادعای حمایت از حقوق بشر را دارند کجا هستند؟
آنچه مورد نیاز است، اقدام عملی است. دیگر بیانیه و حرف زدن کافی است. دیگر ادعاهای حمایت از آرمان فلسطین کافی است. هیچ کدام از اینها فایده ندارد. آنچه اکنون فایده دارد این است که جهان از نظر سیاسی، اقتصادی، عملی و به نظر ما حتی از نظر نظامی، متحد در برابر اسرائیل بایستد تا از این ظلمی که تمام بشریت را تحت تاثیر قرار میدهد، جلوگیری کند.
همچنین در این راستا، باید ادای احترام ویژهای به زندانی آزاد شده و مبارز آزادی، جورج عبدالله، داشت که ۴۱ سال با شجاعت و مقاومت ایستاد و از امضای سندی مبنی بر اینکه در ازای سالهایی که افکار او را انکار کردند و در زندان نگه داشتند و از ایدههای خود دست بکشد، خودداری کرد، زیرا او حتی از امضای یک توافق شفاهی صرف خودداری کرد.
این مبارز بزرگ آزادی، بخش جدایی ناپذیری از جنبش مقاومت متنوع است که شامل احزاب، نیروها، فرقهها، عقاید و ایدههای مختلف میشود، اما با یک هدف متحد شدهاند و آن آزادسازی فلسطین، آزادسازی سرزمین و کرامت است، که به خواست خدا با قدرت و عزم کامل باز خواهد گشت. خوش آمدید، جورج. انشاء الله با مبارزه جدیدتان در خاک لبنان و در این سرزمین، روشنایی بیشتری خواهید بخشید.
الان در مورد وضعیت سیاسی داخلی لبنان صحبت میکنم. یک سوال طبیعی که باید پرسید این است، چگونه به ساخت کشور در لبنان نزدیک شویم و چگونه به مسائل آن بپردازیم؟ زیرا افرادی هستند که در مورد راههای مختلف برای ساختن کشور صحبت میکنند و گاهی اوقات آنها را درک نمیکنیم. شما نمیدانید که آیا آنها کشور را میسازند یا آن را میدزدند. روشی که آنها پیشنهاد میکنند آیا آنها کشور را میسازند یا یک جزء را در قلب کشور حذف میکنند؟ آیا آنها کشور را میسازند یا دستاوردهایی را به دست میآورند که به آنها امکان کنترل و تسلط میدهد؟ مشخص نیست که آنها چه میخواهند. من امروز توضیح خواهم داد تا دیدگاه خود را برای ساختن کشور ترسیم کنیم.
انتخاب رئیس جمهور، جناب رئیس جمهور ژنرال جوزف عون، پس از سالها وضعیت به شدت رو به وخامت کشور، به ویژه از سال ۲۰۱۹، زمانی که فروپاشی واقعیت کشور شروع به افزایش کرد، رخ داد. تقریبا شش سال است که وضعیت کشور رو به وخامت است.
مقاومت، چه از طریق عملکرد خود و چه با تسهیل نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و دولت و فراتر از آن، خود را به عنوان یک ستون اساسی در کشور سازی ثابت کرده است. ما به عنوان حزب الله، در دو مسیر موازی با دیگران کار میکنیم، مسیر مقاومت برای آزادسازی سرزمین که ابزارها، روشها، تواناییها و رویکردهای خاص خود را دارد و منحصرا معطوف به مقابله با اسرائیل است.
مسیر دوم، مسیر اقدام سیاسی برای ساختن کشور، از طریق نمایندگی از مردم، پیگیری مسائل آنها و مشارکت در زندگی سیاسی تا این کشور بتواند با مردم خود سرپا بایستد و ما فرزندان آن هستیم. ما یک مسیر را بر مسیر دیگر ترجیح نمیدهیم؛ هر مسیر، الزامات و اهداف خاص خود را دارد. گاهی اوقات، ممکن است یک مسیر بر مسیر دیگر ترجیح داده شود و کار ممکن است بسته به شرایط حاکم، یک مسیر بر مسیر دیگر ارجحیت یابد. اما ما این دو مسیر را داریم؛ نمیتوانیم یکی از این دو مسیر را حذف کنیم. برخی به ما میگویند به دولت بیا و مقاومت را رها کن. نه برادر من، مسئله چانهزنی نیست. مقاومت در برابر اسرائیل، ساختن کشور به خاطر شهروندان است. وقتی میگویید اسرائیل را رها کنید و به دولت بپیوندید، در واقع میگویید بگذارید اسرائیل به لبنان حمله کند و دستاوردهای مورد نظر خود را محقق کند. این اعتقاد ما نیست و ما این مسیر را دنبال نمیکنیم.
این مقاومت چگونه در لبنان شکل گرفت؟ در واکنش به اشغالگری اسرائیل ظهور کرد، شکافی را در تواناییهای ارتش پر کرد، در سال ۲۰۰۰ به آزادسازی درخشانی دست یافت و همچنان از طریق این مقاومت، اسرائیل را بازدارندگی میکند و از لبنان محافظت میکند. ما بارها گفتهایم این مقاومت تنها نیست. این مقاومت با ارتش و مردم است. این بدان معناست که جایگاه، سهم یا مسئولیتهای هیچ کس را غصب نمیکند. ارتش مسئول است و مسئول خواهد ماند و ما به خاطر اقداماتش به آن درود میفرستیم. مردم مسئول هستند و مسئول خواهند ماند و ما به خاطر این فریاد بزرگ که به این مقاومت قدرت بخشیده است، به آنها درود میفرستیم. مقاومت مسئول است، زیرا یک انتخاب است و کسانی که آن را انتخاب کردهاند باید وظیفه خود را در چارچوب آن انجام دهند. همه مسئول هستند. ما به خاطر تشریفات در مورد یک پایگاه یا یک اتحاد سه جانبه صحبت نمیکنیم. نه، ما در مورد مسئولیت واقعی صحبت میکنیم. ما معتقدیم که هر چه این سه طرف قویتر باشند و هر چه بهتر بتوانند با یکدیگر همکاری کنند، دستاوردهای آنها بیشتر خواهد بود. این چیزی است که ما در زندگی عملی خود دیدهایم.
نبرد اولی باس (مبارزان نیرومند) رسید. ما با تجاوز اسرائیل مقابله کردیم و پس از آن توافقی حاصل شد. من اصرار دارم که این توافق که اسرائیل درخواست کرد، در لحظهای درخواست شد که احساس کرد توازن قوا، اسرائیل را ملزم به پذیرش این توافق میکند. به عبارت دیگر، اسرائیل صرفا این واقعیت را که حزب الله موافقت کرد از جنوب رودخانه لیتانی عقبنشینی کند، یک دستاورد برای خود میدانست و صرفا این واقعیت که ارتش لبنان پیشروی کرد و این منطقه را به کنترل خود درآورد، یک دستاورد مورد نظرش بود. برای حزب الله، صرف این واقعیت که دولت میگوید ما مسئول ادامه حفاظت از وطن شدهایم برای ما یک دستاورد است. این واقعیت که دولت میگوید ما بر توافق آتشبس نظارت خواهیم کرد و مسئول حفاظت از خانوادهها، دوستان و همه افراد این کشور خواهیم بود، ما نیز معتقدیم به یک دستاورد رسیدهایم.
به عبارت دیگر، این توافق برای ما یک دستاورد و برای دشمن اسرائیلی یک دستاورد بود. این طبیعی است. توافق تنها در صورتی حاصل میشود که طرفهای مختلف با آن موافقت کنند. دولت لبنان موافقت کرد و ما به دولت لبنان کمک کردیم تا با اجرای آن موافقت کند، اما اسرائیل آن را اجرا نکرد. این توافق محدود به جنوب رودخانه لیتانی است. اگر برخی سلاحها را به این توافق ربط میدهند، به آنها میگویم سلاح یک امر داخلی لبنان است و کوچکترین ارتباطی با دشمن اسرائیلی ندارد. این یک امر داخلی است.
پس از نبرد «اولی باس»، تجاوز اسرائیل ادامه یافت، البته با سرعت کمتر، تا ما و لبنان را تحت فشار قرار دهد. آنها شروع به ترویج این تصور کردند که حزبالله ضعیف شده است، بر این اساس که به این حملات پاسخ نمیدهد. ما به وضوح اعلام و بیان کردیم وقتی دولت مسئولیت را بر عهده گرفت و متعهد به پیگیری آن شد، ما دیگر مسئول نیستیم که از طرف همه در مقابله با این تجاوز اسرائیل بایستیم. کل دولت مسئول است، به این معنی که کل مردم مسئول هستند، به این معنی که همه نیروهای سیاسی مسئول هستند، نه فقط ما.
این یک مرحله جدید است. آنها فکر میکردند حزبالله ضعیف شده است، اما غافلگیر شدند. آنها از حضور سیاسی حزب الله در ساختار دولت و حضور مردمی آن، چه در جنوب لبنان و چه در مراسم تشییع باشکوهی که برای سید شهیدان امت، سید حسن (رضوان الله علیه) و سید الهاشمی (رضوان الله علیه) برگزار شد، که یک تشییع جنازه میلیونی خیره کننده بود، غافلگیر شدند.
آنها از انتخابات شهرداریها، حضور چشمگیر حزب الله و جنبش امل - یعنی مقاومت - در این انتخابات و نتایجی که به دست آورد، غافلگیر شدند.
ما دیدیم که هر اتفاقی که در این دوره افتاد، قدرت، شور و نشاط، حضور و موجودیت این مقاومت را در تمام ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، مسکن و فداکاریهایی که برای کمک به بازگشت مردم به خانههایشان انجام داد و همچنین کمکهایی که ارائه داد، نشان داد. همه اینها گواه قدرت بود. اسرائیل توافق را نقض کرد و تهدیدهای مداومی انجام داد و از نظر ما، همه اینها مسئولیت اسرائیل و آمریکا است، زیرا آنها با یکدیگر همدست هستند.
تمام درخواستهایی که در دوره گذشته از اسرائیل برای اجرای توافق شده، اسرائیل و آمریکا را رسوا کرده است. زیرا آنها در پاسخ چه میخواهند؟
آنها میگویند توافق و آتشبس است و ما سازوکار و روش پیگیری را خواهیم دید. آیا میتوانیم؟ آیا نمیتوانیم؟ در نهایت، آنها میگویند، نماینده آمریکا آمد و گفت ما هیچ تضمینی نداریم. این در حالی است که هوکشتاین تضمین روشنی داد که مسئول پیگیری اجرای توافق از طرف اسرائیل است.
آمریکا با اعزام نماینده به لبنان آمد. وظیفه نماینده چیست؟ معلوم میشود که وظیفه نماینده آمریکا ایجاد مشکل برای لبنان و تحریف حقایق است.
آمریکا به ما کمک نمیکند. آمریکا کشور ما را نابود میکند تا به اسرائیل کمک کند. به جای اینکه مشکل اسرائیل باشد، آنها میخواستند بگویند که مشکل حزب الله، مقاومت و لبنان است. آنها میدانند که آنچه لازم است توقف تجاوز و اجرای توافق است. اما آنها میخواستند برای ما در داخل لبنان مشکل ایجاد کنند.
باراک با تهدید الحاق لبنان به سوریه و با تهدید اینکه لبنان دیگر روی نقشه نخواهد بود و دیگر مورد توجه جهان نخواهد بود، آمد، در حالی که همزمان از تجاوز و تهدید به گسترش تجاوز استفاده میکرد. او از اینکه موضع رسمی مقاومت ملی لبنان که نگران منافع لبنان بود، متحد شده بود، شگفت زده شد، موضعی مبنی بر اینکه بگذارید تجاوز متوقف شود، و سپس همه چیز را مورد بحث قرار خواهیم داد.
او شگفت زده شد. او معتقد بود که اگر به روسای جمهور فشار وارد شود، مشکلات و نزاع ایجاد میکند و لبنانیها را در مقابل یکدیگر قرار میدهد. اما او نمیدانست که این روسای جمهور از وضعیت لبنان، ویژگیهای آن و ترکیب آن آگاه هستند. آنها برای ساختن یک کشور آمدهاند. آنها نمیتوانند کشوری بسازند در حالی که تجاوز ادامه دارد. آنها نمیتوانند کشوری بسازند وقتی کسی میآید و از آنها میخواهد که قدرت و قابلیتهای کشور را به آنها بدهند. آنها نمیتوانند کشوری بسازند وقتی آمریکاییها میآیند و قیمومیت دلخواه خود را برای نابودی قدرت و قابلیتهای لبنان تحمیل میکنند.
کسی که میخواهد به لبنان کمک کند، به آن پول میدهد. کسی که میخواهد به لبنان کمک کند، به آن با تصویب قوانین کمک میکند. کسی که میخواهد به لبنان کمک کند، در بازسازی آن مشارکت میکند. کسی که میخواهد به لبنان کمک کند، در زمینه اقتصادی به آن کمک میکند. اما آمریکاییها میآیند، از لبنان برای منافع اسرائیل، چیزی بگیرند و این امر غیرممکن است.
امروز، اجرای توافق از جانب لبنان، امنیت را برای شمال فلسطین فراهم کرده است. یعنی اگر اسرائیلیها میگویند در شمال مشکل دارند، حالا که امنیت برقرار شده است. هشت ماه است که امنیت برقرار است. بیایند برای ما در لبنان هم امنیت برقرار کنند تا ببینیم آیا مرحله معقولی گذشت که نشان دهد اسرائیل دیگر طمعی به لبنان ندارد؟ چنین چیزی رخ نداده است و تجاوز همچنان ادامه دارد. تهاجم متوقف نشده است. من فراتر از این به شما میگویم. آیا فکر میکنید اسرائیلیها در آن پنج نقطه ماندهاند فقط برای آنکه از لبنان امتیاز بگیرند؟ نه، آنها در آن پنج نقطه ایستادهاند تا آمریکاییها به آنها کمک کنند، بر لبنانیها فشار بیاورند و همانطور که میگویند، سلاح را از بگیرند تا لبنان ناتوان شود و از آن پنج نقطه پیشروی کنند و به چند روستا برسند و در آنجا مستقر شوند و به تدریج آن را به شهرکهایی تبدیل کنند و به تدریج در قدرت سیاسی لبنان دخالت کنند تا خواستههای خود را تحمیل کنند. این همان طرح اسرائیل است.
خیال نکنید آنها صرفا به لحاظ امنیتی در پنج نقطه میمانند، همانطور که نخست وزیر گفت. مهم نیست در پنج نقطه بمانند یا نه، آنها میتوانند در سراسر لبنان رفت و آمد کنند، هر که را بخواهند بکشند و هرکاری بخواهند بکنند. حرف من این است: چرا آنجا ماندهاند؟ چون این نقاط، مقدمهای برای توسعه طلبی است، نه نقاطی برای چانه زنی یا مذاکره.
ما تجربه سوریه را داریم. آمریکاییها با سوریه چه کردند؟ کشور را نابود کردند. حالا آمریکاییها چه میکنند؟ اجازه میدهند اسرائیلیها هر کاری میخواهند بکنند، میکشند، نابود میکنند، تا مرزها و نقشه را ترسیم کنند. البته آنها به شیوههای مختلف مشوق عملیات ترور و قتل و جنایات در السویدا، و کشتار علویها و همه رفتارهای ننگین دیگر بودند. اما بعد چه اتفاقی افتاد؟ مشخص شد که این اسرائیل است که مرزها را ترسیم میکند. هم مرزهای جغرافیایی و هم مرزهای سیاسی را ترسیم میکند و آینده سوریه را ترسیم میکند و اگر خوششان نیاید، نظرشان را عوض میکنند. گفتند حالا فقط، چون آمریکاییها فکر میکنند این حکومت شاید باثبات شود، به آن فرصتی بدهند وگرنه آنها این حکومت را نه پایدار میدانند، نه ماندگار. آنها معتقدند سوریه باید تجزیه شود و میخواهند طرحهای دیگری را مطرح کنند. در هر حال، همانطور که باراک به ترامپ گفت، آنها منطقه را خوب میشناسند.
ما امروز در لبنان با خطری وجودی روبهرو هستیم. اگر گمان میکنید این خطر وجودی فقط علیه مقاومت است، نه برادر من، این خطر موجودیت همه لبنان را تهدید میکند، همه طایفههای لبنان، همه مردم لبنان را تهدید میکند. خطر از طرف اسرائیل است، خطر از سوی داعشی ها، خطر از طرف آمریکاییهایی است که میخواهند لبنان را به ابزار مطیع تبدیل کنند تا در طرح خاورمیانه جدیدشان ادغام شود. ما با این خطر روبهرو هستیم، پس تصور نکنید که خطر اندک است. برخی بحث میکنند و میگویند: خب، اگر سلاح گرفته شود، چه میشود؟ مسئله فقط گرفتن سلاح نیستای برادر، مسئله خطر برای لبنان است، خطر برای خاک و سرزمین. ببینید که چه میکنند.
من کاملا درک میکنم که تجاوزی مداوم همراه با تاکتیکهایی در جریان باشد، با این هدف که چیزی بیشتر به دست آورند. اما معنای ادامه تخریبها چیست؟ معنای ادامه قتلها چیست؟ معنای ادامه ویرانی خانهها چیست؟ معنای تلاش برای جلوگیری از رسیدن مردم به مناطق مرزی چیست؟ همه اینها نشانههایی از طرح توسعه طلبی است، نه امنیت دروغینی که اسرائیل درباره آن سخن میگوید.
صراحتا و بیپرده میگویم تا شما را خسته نکنم و کسی نیاز به تحلیلهای این طرف و آن طرف نداشته باشد: ما هرگز نخواهیم پذیرفت که لبنان ضمیمه و وابسته به اسرائیل شود. به خدا اگر همه دنیا، از ابتدا تا انتها، با هم متحد شوند، به خدا اگر همه ما برویم و به خدا اگر همه ما کشته شویم و فقط یک نفر از ما باقی بماند، باز هم اسرائیل نمیتواند ما را شکست دهد و لبنان را گروگان بگیرد، تا زمانی که ما زنده هستیم و تا زمانی که میگوییم «لا إله إلا الله» و تا زمانی که باور داریم که حق باید حفظ شود و خون شهدا باید پاس داشته شود.
سلاحی که در اختیار ماست، برای مقاومت در برابر اسرائیل است و هیچ ارتباطی با مسایل داخلی لبنان ندارد. این سلاح، قدرتی برای لبنان است. ما میگوییم: آمادهایم گفتوگو کنیم درباره اینکه این سلاح چگونه میتواند بخشی از قدرت ملی لبنان باشد. اما هرگز نمیپذیریم که این سلاح به اسرائیل تحویل داده شود. امروز، همه کسانی که خواستار تحویل سلاح هستند، در واقع خواهان تحویل آن به اسرائیل هستند. آمریکا میگوید: موشکها را بردارید، پهپادها را حذف کنید و همه چیز را تحویل دهید، از سلاحهای نیمه سنگین گرفته تا سلاحهای سبک، البته پس از مدتی. چرا؟ چون به گفته باراک، این سلاح اسرائیل را میترساند. اسرائیل امنیت میخواهد. با زبانی ساده و واضح بفهمید: این شخص سلاح را به خاطر اسرائیل میخواهد، نه برای کنترل اوضاع امنیتی در لبنان. الحمدلله اوضاع امنیتی در لبنان در بهترین شرایط قرار دارد و کاملا تحت کنترل است.
الحمدلله این سلاح در معرض دید کسی نیست، بنابراین علیه هیچ کسی به کار نمیرود و نخواهد رفت. دولت لبنان وظایفش را انجام میدهد. نیروهای امنیت داخلی دارد، امنیت عمومی دارد، ارتش دارد و نهادهایی که به طور طبیعی مشغول کار هستند. هیچ کسی رقیب انحصار سلاح دولت به منظور حفظ امنیت داخلی نیست، حتی در برابر اسرائیل. بر این اساس هیچ کسی از ما به رسمیت شناخته نخواهد. هیچ کسی از ما صلح یا تسلیم نخواهد و نه از شرافتمندان در لبنان. کسانی که مردم به آنها گفتند: «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ، فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ، إِنَّمَا ذَٰلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (همانا مردم علیه شما جمع شدهاند، پس بترسید، اما ایمان شان افزایش یافت و گفتند: خدا ما را بس است و او بهترین یاری رسان است. پس با نعمت و فضل خدا بازگشتند، بی آنکه آسیبی ببینند و خشنودی خدا را دنبال کردند و خداوند صاحب فضل بزرگ است. این تنها شیطان است که دوستان خود را میترساند، پس از آنها نترسید و از من بترسید، اگر ایمان دارید.)
ما ملتی هستیم که بر سر جان خود با خدا برای عزت و کرامت معامله کردهاند. ما خواهان حق خود در سرزمینمان هستیم، خواهان آزادی سرزمینمان و خروج اشغالگران هستیم. در خاک خود زندگی میکنیم و بر همان خاک نیز میمیریم. ما با ذلت چیزی به شما نمیدهیم و مانند بردگان چیزی را به شما واگذار نمیکنیم. ما پرورش یافته مکتب امام حسین (ع) هستیم، همانکه بارها گفت: «هیهات منا الذلة»، ذلت از ما بسیار دور است.
برخی میآیند و میگویند: بسیار خوب، شما چه دارید؟ خیلی قدرتمند به نظر میرسید، تهدید میکنید، لحن شما تند است. نه، ما تهدید نمیکنیم. ما در موضع دفاعی هستیم و میگوییم، این دفاع برای ما حد و مرز ندارد، حتی اگر به شهادت منجر شود. چرا که ما اهل یکی از دو خیر هستیم: پیروزی یا شهادت. حتی اگر به شهادت منجر شود، هر چه هم که پرهزینه باشد. چون در شهادت نیز پیروزی است و ما اطمینان داریم. نه اینکه به سوی شهادت برویم و چشم انداز پیشروی ما تاریک باشد، نه، اصلا چنین نیست. هیچ کسی تصور نکند که همه ما میرویم و هیچ کسی باز نمیگردد. نه، برخی از ما میروند، برخی باقی میمانند ما گمراهی باقی نمیماند، اشغال باقی نمیماند، قیمومیت باقی نمیماند. آنها نمیمانند، ما میمانیم.
میپرسید: چه داریم؟ ایمان به خداوند متعال داریم که این بزرگترین قدرت است. عزم و اراده مقاومت داریم. حق زندگی در سرزمین خود داریم و با تمام توان خود از آن دفاع خواهیم کرد و این انتخاب ماست. ما این انتخاب را تغییر نخواهیم داد. اگر کسی ما را نمیشناسد یا هنوز نشناخته است، بداند که ما پا برجاییم، چون صاحبان حق هستیم. حالا اگر انسان از حقش دفاع نکند، پس از چه چیزی باید دفاع کند؟ در اینجا میخواهم به شما بگویم، خطر جدی که ما را تهدید میکند، تجاوزگری اسرائیل است. پس به جای اینکه بحث کنید ما چه داریم و چه نداریم، بروید سراغ بحث اصلی، تجاوز. همه توجهها باید به تجاوز معطوف شود. این تجاوز باید متوقف شود. همه گفتمان سیاسی در کشور باید معطوف به توقف تجاوز و نه تحویل سلاح به اسرائیل باشد. بگذارید صریحتر بگویم، در این مرحله، هر دعوتی به تحویل سلاح، در حالی که تجاوز ادامه دارد، در واقع دعوت به واگذاری سلاحِ قدرت لبنان به اسرائیل است.
کسی ما را به بازی نگیرد، چون ما هرگز کسانی نخواهیم بود که سلاح خود را تحویل اسرائیل دهند. اجازه دهید بگویم که سلاح اولویت فعلی نیست. اولویت، رفتن به سمت بازسازی و پایان دادن به تجاوز است. در اینجا، اجازه بدهید نکتهای را مطرح کنم، هرچند ممکن است برای عدهای سنگین باشد، دولت حقوقی دارد و وظایفی. بسیار خوب، ما همه حقوق را به دولت دادهایم و هر آنچه به تقویت دولت مربوط میشد، ارائه کردهایم. حتی سلاحی که به عنوان مقاومت، نزد ماست برای تقویت دولت و نه برای تضعیف آن است. حال آیا دولت حق دارد که بگوید: من نمیتوانم از شما دفاع کنم و اسرائیل وحشی و افسارگسیخته است و با اینکه شما همه چیز را به من دادهاید، من نمیخواهم قدرت داشته باشم، سلاح را تحویلم بدهید تا آن را در آتش اسرائیل بیندازم؟ نه، این قابل قبول نیست. دولت اینطور اداره نمیشود. همانطور که دولت حقوقی دارد، وظایفی هم دارد. اکنون وقت آن رسیده که وظایفش را انجام دهد.
دولت باید به دو وظیفه بزرگ و اساسی خود عمل کند. اول، متوقف کردن تجاوز با همه ابزارها و روشها، چه دیپلماتیک و چه نظامی. باید طرحی تنظیم شود و تصمیمی اتخاذ شود که ارتش در برابر اسرائیل بایستد و مقاومت در کنار آن است. هر نقشهای که دارند، اجرا کنند، آنها مسئول حفاظت از مردم هستند. نمیشود به مردم گفت، ما نمیتوانیم از شما دفاع کنیم، پس سلاح را کنار بگذارید تا در برابر کشتار و تجاوز و توسعه طلبی اسرائیل بیدفاع باشید. هیچ کسی نمیتواند چنین چیزی بگوید. مگر ما کجا زندگی میکنیم؟ بنابراین، نخستین ماموریت توقف تجاوز است. وظیفه دوم، بازسازی است. بازسازی، مسئولیت دولت است. بسیار خوب، آمریکا ما را تحت فشار قرار میدهد و نمیگذارد کشورهای عربی، اسلامی و دیگر کشورها به ما کمک کنند. پس دولت باید راهی پیدا کند، حتی اگر از بودجه داخلی باشد، چون این مسئولیت آن است. بازسازی حدود هفت تا هشت هزار واحد مسکونی با حدود چهل میلیون دلار ممکن است. آیا دولت نمیتواند این مبلغ را تامین کند؟ چرا، میتواند. دولت میتواند بسیاری چیزها را تامین کند، میتواند اقداماتی انجام دهد. میدانید وقتی بازسازی انجام میشود، چه رخ میدهد؟
تصور نکنید پولی که خرج میشود، از دست میرود. نه، وقتی پول صرف میشود، کارگر مشغول به کار میشود، فقیر نان میخورد، چرخ اقتصادی به حرکت در میآید، رونق حاصل میشود، مغازهها باز میشوند، بازار فعال میشود، مردم کار میکنند. بازسازی، نه تنها ضرر ندارد بلکه حتی از نظر اقتصادی سودآور است. علاوه بر اینکه وظیفه اجتماعی شما در برابر مردم است. ما اجازه باج گیری نمیدهیم. از ما باج خواهی میکنند و میگویند کمک نمیکنیم، مگر اینکه، مگر اینکه چه؟ مگر اینکه سلاح خود را به اسرائیل تحویل دهیم. ما سلاح را به اسرائیل تحویل نخواهیم داد. فراتر از این به شما میگویم هر کسی که امروز خواستار تحویل سلاح است، چه داخلی، چه خارجی، چه عربی و چه بین المللی، در واقع در حال خدمت به طرح اسرائیل است، هر نام و عنوان و جایگاهی که داشته باشد.
من برای شما توضیح دادم. واقعیتها را ببینید. اگر میخواهید به آن نتیجه برسید، ابتدا تجاوز را متوقف کنید. برخی میگویند: حزب الله نمیخواهد تجاوز متوقف شود، چون دیگر کاری برای انجام دادن ندارد. نه عزیز من، ما کار زیادی داریم. شما تجاوز را متوقف کنید، پروازها را در آسمان متوقف کنید، اسرا را بازگردانید، اسرائیل را از مناطق اشغالی بیرون برانید، بعد ببینید آیا صحنه باثبات میشود یا نه. آنگاه از ما بهترین شکل گفتوگو را خواهید دید و بهترین پاسخها را خواهید گرفت. اما الان نه. الان نمیتوانم خواست شما را بپذیرم و همه چیز را به شما تقدیم کنم، چون شما باقیمانده کرامت ما را هم میخواهید بگیرید و ما نمیتوانیم این را بپذیریم.
امروز در لبنان دو گزینه وجود دارد: گزینه اول، حاکمیت است، حاکمیت یعنی حفاظت از وطن و استقلال یعنی رد قیمومیت، آزادسازی است، یعنی رد اشغالگری. این انتخاب ماست، حاکمیت، استقلال و آزادسازی. اما گزینه دوم چیست؟ قیمومیت که امروز در شکل آمریکایی با طعم عربی نمایان شده است. بردگی در برابر استقلال، اشغالگری در برابر آزادسازی. پس گزینه دوم راه قیمومیت، بردگی و اشغالگری است. بین این دو انتخاب، ما گزینه حاکمیت، استقلال و آزادسازی را انتخاب میکنیم و برای رسیدن به این نتیجه تلاش خواهیم کرد و از دولت میخواهیم که قاطعانهتر در برابر تجاوز اسرائیل بایستد و برای بازسازی اقدام کند.
حزب الله بر ساختن دولت، توانمندسازی نهادها، تقویت ارتش و پذیرش مسئولیت دولت در جنگ و صلح و نیز تدوین راهبرد امنیت ملی و دفاعی تاکید دارد. همچنین، ما از دولت و همه شرافتمندان دعوت میکنیم که دست فتنه گران و خادمان طرح اسرائیل را قطع کنند. بگذارید همه بدانند، با صدایی بلند میگوییم لبنان، وطنی نهایی برای همه فرزندانش است و ما هم از فرزندان آن هستیم. لبنان هرگز ملک گروهی خاص نخواهد شد، و ما اجازه نخواهیم داد کسی برای تبدیل لبنان به حیاط خلوت اسرائیل برنامه ریزی کند. بیایید این شعار را مطرح کنیم: با اتحاد خود، اسرائیل را بیرون کنیم و با همبستگی، کشورمان را آباد کنیم. اگر بتوانیم چنین کنیم، به موفقیت رسیدهایم؛ و خطاب به عربها و خارجیها میگوییم خوش آمدید اگر آمدهاید برای بیرون کردن اسرائیل و بازسازی کشور. در این صورت، هم به نفع خودتان عمل کردهاید و هم به نفع لبنان. اما برای کسی که آمد تا به اسرائیل و طرح اسرائیل خدمت کند، هیچ جای خوش آمدی وجود ندارد.