خط قرمز ایران و آمریکا در مذاکرات به روایت کوروش احمدی/ جنگ ایران و اسرائیل دوباره رخ نمی دهد اگر...

اقتصادنیوز جمعه 10 مرداد 1404 - 07:17
اقتصادنیوز: یک کارشناس حوزه بین الملل می گوید: مادامی که سیاست نظام بر ادامه غنی‌سازی است، و اگر این سیاست ادامه داشته باشد، دیپلماسی ما کار چندان زیادی نمی تواند انجام دهد. دلیلش این است که رابطه‌ دنیا با ما شدیداً تحت‌تأثیر دعوای بین ایران و آمریکاست.

به گزارش اقتصادنیوز، پیچیدگی در روابط کنونی ایران و غرب یکی از جدی‌ترین گره‌هایی است که در دهه‌های اخیر به وجود آمده است. این گره از مجموعه ای از مسائل به وجود آمده که شاید بتوان آن را در سه مورد خلاصه کرد: تنش  با اسرائیل، پرونده  هسته ای و روابط با ایالات متحده آمریکا. 

در مورد اولی، با گذشت حدود یک ماه از توقف جنگ ایران و اسرائیل نوعی نگرانی در مورد آینده نامعلوم وجود دارد. توقف درگیری‌ها به معنای پایان منازعه نیست. در پرونده هسته ای سه کشور اروپایی تهدید به اسنپ بک یا فعال شدن مکانیزم ماشه می کنند که در پی آن تحریم های شورای امنیت سازمان ملل یکباره علیه تهران فعال خواهد شد. 

در مذاکرات 60 روزه ای که بین تهران و واشنگتن در جریان بود هم طرفین غنی سازی اورانیوم ایران را خط قرمز می دانستند؛ طرف ایرانی توقف آن را و نماینده آمریکا تداوم غنی‌سازی را برنمی تابید. 

درباره چگونگی عبور دادن کشور از این شرایط، «اقتصادنیوز» نظر کوروش احمدی، دیپلمات سابق ایران را جویا شده است. 

این کارشناس مسائل بین الملل معتقد است اراده گذار از شرایط کنونی باید در سطوح بالای حاکمیت شکل بگیرد، چرا که وزارت خارجه تنها مجری سیاست‌هاست.

او نقش چهره‌هایی چون ظریف را در ارائه تحلیل‌های واقع‌بینانه مهم می‌داند و تأکید دارد که وزارت خارجه باید در کاهش «خطای شناختی» مؤثر باشد. 

متن این گفتگو را در ادامه بخوانید؛ 

******

ایران و اسرائیل یک ماه پیش عملیات نظامی را متوقف کردند، اما سایه جنگ همچنان سنگینی می‌کند. درباره مسائل ایران و غرب، گفته می‌شود که سه محور اصلی وجود دارد:  حل پرونده هسته‌ای، رفع تعارض با اسرائیل، و توافق جامع با آمریکا. در شرایط کنونی، به نظر شما ایران چگونه می‌تواند وارد عمل شود؟ 

حادترین مشکلی که اکنون بین دو طرف، یعنی از یک‌سو ایران و از سوی دیگر غرب، وجود دارد مساله غنی‌سازی است؛ یعنی به‌طور مشخص، غنی‌سازی در مرکز تقابل‌ها یا تعامل‌های میان طرفین قرار گرفته است. این موضوع به خط قرمز هر دو طرف تبدیل شده است: ایران توقف غنی‌سازی را خط قرمز خود می‌داند، و آمریکا، ازسرگیری غنی‌سازی را. این مساله با فاصله زیاد از سایر موضوعات، مهم‌ترین موضوع در روابط دو طرف است.

اگر ایران و غرب در موضوع غنی سازی انعطاف نشان ندهند، احتمال از سرگیری جنگ بالاست

در این میان، تنها یک راه‌حل بینابینی باقی می‌ماند: اینکه طرفین حاضر به نشان‌دادن قدری انعطاف متوازن شوند؛ یعنی ایران تا حدی انعطاف نشان دهد و طرف غربی هم به همین نسبت انعطاف‌پذیر باشد تا به یک راه‌حل مرضی‌الطرفین و مشترک برسند. اما اگر هیچ‌کدام از طرفین حاضر به انعطاف نباشند، و ایران در عمل اقدام به ازسرگیری غنی‌سازی کند، در آن صورت احتمال رسیدن به توافق عملاً منتفی است و احتمال ازسرگیری جنگ بسیار بالا خواهد رفت.

با این حال، برخلاف نظر بسیاری که این روزها اظهار می‌کنند جنگ قطعی است، من چنین تصوری ندارم. جنگ تنها در صورتی قطعی می‌شود که مجموعه‌ای از رویدادها رخ دهد. اگر وضعیت به شکل فعلی ادامه پیدا کند، یعنی ایران غنی‌سازی را از سر نگرفته باشد، و گروه‌های منطقه‌ای متحد ایران نیز همچنان غیرفعال باقی بمانند احتمال ازسرگیری جنگ، چندان زیاد نیست؛ مگر اینکه تحولات جدیدی رخ دهد که فعلا قابل پیش بینی نیستند.

عامل مهم دیگری که احتمال وقوع جنگ را کاهش می‌دهد، تفاوت سیاست‌های آمریکا و اسرائیل در قبال ایران است. اسرائیل، به‌ویژه نتانیاهو و افراطیون همراه او، به‌دنبال فروپاشی و تغییر رژیم در ایران و حتی در صورت امکان، تجزیه ایران هستند، و دلیل این موضع نیز روشن است. اما آمریکا به‌دنبال چنین چیزی نیست؛ ایالات متحده نمی‌خواهد در منطقه یک خلأ قدرت و  و ناامنی و آشوب ایجاد شود  که هزینه‌های آن عملا روی دست آمریکا بماند.

جنگ رخ نمی دهد اگر...

در نتیجه، با توجه به این عوامل، اگر ایران غنی‌سازی را عملاً از سر نگیرد و سیاست ابهام را دنبال نکند و حداقلی از همکاری با آژانس را از سر بگیرد، احتمال وقوع جنگ کاهش پیدا می‌کند؛ حتی با وجود اینکه اسرائیل مایل به آغاز جنگ باشد، اما بدون چراغ سبز آمریکا دست به چنین اقدامی نخواهد زد. اگر مشکل اصلی آمریکا، یعنی مساله غنی‌سازی و همکاری ایران با آژانس، حل شود، جنگ می‌تواند محتمل نباشد.

مشکل جدی ما خطای شناختی است

*به نظر می‌رسد که ما در سرنوشت‌سازترین برهه دیپلماتیک کشور قرار داریم، و حل مساله هسته‌ای که بیش از دو، سه دهه است گریبان‌گیر ایران شده، در کوتاه‌مدت نیازمند اراده‌ای است جدی، جسورانه، و خردمندانه است. شاید استفاده از چهره‌های برجسته هم اثر گذار باشد. برای نمونه اخیراً دیدیم که مثلاً آقای لاریجانی وارد عمل شدند و سفری به روسیه داشتند، یا چهره‌هایی مثل آقای ظریف به خاطر تجربیاتشان می‌توانند نقش‌ داشته باشند. این چهره‌ها تا چه اندازه می‌توانند در بهبود وضعیت کنونی مؤثر باشند؟

حتماً این آقایان می‌توانند کمک کنند؛ حداقل از نظر ارائه‌ تحلیل درست. مثلاً آقای ظریف  اگر درگیر ماجرا باشند - که البته نمی‌دانم هستند یا نه - می‌توانند تحلیلی درست و اقع بینانه از جهان و مناسبات قدرت در در سطح بین المللی اختیار تصمیم‌گیران بگذارند. چون یکی از مشکلاتی که ما داریم، همان‌طور که واقعیت‌ها نشان داده، مشکل خطای شناختی است؛ یعنی شرایط به‌گونه‌ای بوده که بسیاری از مقامات تصمیم‌گیر نتوانسته بودند اطلاعات دقیقی از وضعیت داشته باشند.

مثلاً صحبت از این می‌شد که اساساً جنگی در نخواهد گرفت  و توان نظامی ایران به‌گونه‌ای است که مانع چنین حمله‌هایی خواهد شد. این فقط یک نمونه بود و موارد متعدد دیگری را هم می‌توان ذکر کرد. اما در عمل ثابت شد که این‌ها ناشی از مشکلات شناختی بوده است. 

افرادی را نام بردید ... من آقای ظریف را می‌شناسم، اما درباره‌ آقای لاریجانی واقعاً نمی‌دانم چه در ذهنشان می‌گذرد ـ اگر کسانی مثل آقای ظریف درگیر بودند (که به‌گمانم درگیر نیستند)، می‌توانستند شناخت درستی ارائه دهند، و همین شناخت درست خودش می‌تواند به تصمیم‌گیری درست کمک کند.

منافع ملی کشورها به آنها اجازه سرشاخ شدن با غرب نمی‌دهد

در کوتاه‌مدت فکر می‌کنید این دستگاه دیپلماسی ما بتواند حرکتی بزند که ایران را از این برهه حساس خارج کند؟

دستگاه دیپلماسی ما خیلی کار زیادی نمی‌تواند انجام دهد؛ مثلا تا مادامی که سیاست نظام بر ادامه غنی‌سازی است، و اگر این سیاست ادامه داشته باشد، دیپلماسی ما کار چندان زیادی نمی تواند انجام دهد. دلیلش این است که رابطه‌ دنیا با ما شدیداً تحت‌تأثیر دعوای بین ایران و آمریکاست.

حالا تا حدی هم این دعوا میان ایران از یک‌سو و آمریکا و اسرائیل از سوی دیگر است. کشورهای دیگر حاضر نیستند خود را درگیر این دعوا کنند؛ یعنی حتی اگر ما دیپلماسی قوی داشته باشیم، یا مقامات و وزیر خارجه مثلاً سفرهایی زیادی به کشورهای دیگر  داشته باشند، ممکن است از بیرون خوب به‌نظر برسد، اما چون مساله اصلی، موضوعی است که این کشورها نمی‌خواهند خود را درگیر آن کنند؛ چون منافع ملی‌شان اجازه نمی‌دهد. آنها حاضر نخواهند شد که با آمریکا، اسرائیل یا سه کشور اروپایی سرشاخ شوند.

عربستان و امارات نمی‌خواهند اسرائیل به هژمون منطقه‌ای تبدیل شود

در نتیجه، تعاملات دیپلماتیک چندان امکان یا فرصت بزرگی ایجاد نمی‌کند. مثلاً رابطه‌ای که ما با عربستان یا شاید امارات و ... داریم، به‌نظر می‌رسد یکی، دو سال است که خوب است؛ البته نه «خوب» به‌معنای دقیق کلمه، بلکه عاری از تنش به‌ویژه در یکی، دو ماه گذشته پس از جنگ است. این وضعیت بیشتر به سیاست‌های خود آن کشورها برمی‌گردد؛ مثلا به استراتژی توسعه‌ای که عربستان یا امارات دنبال می‌کنند. آن‌ها نمی‌خواهند ایران بیش از حد تضعیف شود، چون در آن‌صورت، اسرائیل ممکن است به یک هژمون منطقه‌ای تبدیل شود. همچنین نمی‌خواهند درگیری ایران و اسرائیل آن‌قدر بالا بگیرد که ترکش‌های آن به کشورهای شورای همکاری خلیج فارس نیز بخورد.

برای همین، کمی مواضع خود را تعدیل کرده‌اند و به شکلی عمل می‌کنند که اولاً جنگی رخ ندهد؛ چون تصورشان این است که اگر دوباره جنگ شود، ایران ضربات شدیدتری خواهد خورد و حتی احتمال مشکلات بیشتر هم هست. در آن‌صورت، فکر می‌کنند اسرائیل به یک غول منطقه‌ای تبدیل می‌شود. بنابراین، حدود و ثغور فعالیت دیپلماتیک آن‌ها، مواضعشان و منافعشان کاملاً مشخص است.

مادامی که ایران با ابرقدرت موجود یا بهتر است بگوییم بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی-نظامی دنیا ـ درگیر است، آن‌ها نمی‌خواهند خود را درگیر این بحران کنند و با آن قدرت جهانی درگیر شوند و آسیب ببینند. چون می‌دانند ترامپ روحیات خاص خود را دارد و نمی‌خواهند در شرایطی قرار بگیرند که از ناحیه آمریکا ضربه بخورند یا روابطشان با آمریکا آسیب ببیند. بنابراین، امکانات دیپلماتیک ما محدود است. سفرهای زیادی ممکن است انجام شود، اما نتیجه چندانی نخواهد داشت.

مهم این است که قوه مجریه شورای عالی امنیت ملی و رهبری چه فکری می کنند

در داخل کشور طیف هایی هستند که به نظر می‌رسد بیش از منافع ملی، مسائل ایدئولوژیک را دنبال می کنند که موانعی بر سر راه وزارت خارجه است. به نظر شما وزارت خارجه چه نوع دیپلماسی خردمندانه یا جسورانه ای می تواند داشته باشد که به دور از تنش هایی که ممکن است در داخل ایجاد شود راه خود را به صورت مستقل دنبال کند و کشور را از این شرایط عبور دهد؟ 

همیشه گفته شده که وزارت خارجه مجری است؛ وزارت خارجه مجری سیاست‌هاست و در نتیجه نمی‌تواند جلو بحث‌های دیگران را، مثلاً در مجلس، بگیرد. این موردی هم که گفتید، مثلاً در مجلس گفتند شرط رفع محاصره غزه را به‌عنوان پیش‌شرط مذاکرات مطرح کنیم، این هم به‌خودی‌خود مشکلی ندارد؛ مجلس می‌تواند نظر خودش را داشته باشد. نمایندگان می‌توانند هر حرفی بزنند؛ در همه جای دنیا، در مجالس، طیفی از چپ چپ تا راست راست حضور دارند و هر کدام هم موضع‌گیری‌های خاص خودشان را دارند.

مهم این است که آن کسانی که قدرت اجرایی دارند، یعنی قوه مجریه، شورای عالی امنیت ملی و رهبری، چه فکر می‌کنند و چه تصمیمی می‌گیرند. این مساله مانند آن است که مثلاً روزنامه کیهان از یک‌سو چه نظری دارد یا روزنامه‌هایی مثل هم‌میهن و شرق از سوی دیگر چه دیدگاهی را دنبال می‌کنند.

در واقع معتقدید که اراده گذر از این شرایط باید در ساختارهای فرادستی شکل بگیرد ... 

قطعاً. یعنی در شورای عالی امنیت ملی و رهبری باید این اراده شکل بگیرد. مثلاً در مورد مذاکره با آمریکا، این مذاکراتی که حدود سه ماه پیش آغاز شد، تصمیمی بود که نهادهای فرادستی گرفتند. پس از این تصمیم، طیف وسیعی از افراد جناح اصول‌گرا، که پیش‌تر مخالف مذاکره بودند، سکوت کردند. در هر مورد دیگری هم همین‌طور است؛ یعنی اگر نهادهای فرادستی تصمیم خود را بگیرند، بقیه ساکت می‌شوند. هیچ مشکل حادی وجود ندارد. همه ما در داخل کشور این را می‌دانیم و در سایر کشورهای دنیا هم واقف هستند به اینکه تصمیم‌گیری در ایران چگونه انجام می‌شود.

وزارتخارجه باید نظر خود را با شجاعت مطرح کند

وزارت خارجه هم در این میان، صرفاً مجری تلقی می‌شود. البته وظیفه وزارت خارجه این است که شجاعانه و واقع‌بینانه، تحلیل خود را از شرایط بین‌المللی و منطقه‌ای ارائه دهد. حالا من نمی‌دانم که آیا این کار را انجام می‌دهند یا نه؛ اما مهم این است که وزارت خارجه نظر خود را با شجاعت بیان کند. حتی اگر این نظر در نهایت رد شود، مهم این است که بگوید برداشتش چیست و به نظرش چه راهی درست است. اگر این را منتقل کند ـ شاید هم کرده باشند، نمی‌دانم ـ می‌تواند مؤثر باشد.

ما در وزارت خارجه هم وزرایی داشته‌ایم که شجاعانه تحلیل خود را منعکس می‌کردند و پیشنهاداتشان را ارائه می‌دادند، و هم کسانی را داشته‌ایم که صرفاً تلاش می‌کردند فضا را بسنجند؛ یعنی ببینند چه گفتنی است و چه گفتنی نیست، و بر اساس منافع شخصی یا موقعیت‌شان موضع‌گیری می‌کردند. این تفاوت رفتاری، به هر حال، تأثیر دارد.

پس به عنوان جمع‌بندی، شما شجاعت وزارت خارجه را در همان مساله خطای شناختی که پیش‌تر اشاره کردید، مهم می‌دانید؛ به این معنا که باید تصویری که ارائه می‌دهد از گروه‌های نزدیک به تندروها در داخل وزارت خارجه جدا باشد؟

بله، یعنی وزارت خارجه می‌تواند سهم بسیار زیادی در رفع خطاهای شناختی در داخل سیستم داشته باشد؛ به شرط اینکه شرایط را آن‌گونه که واقعاً در خارج وجود دارد، ببیند، منعکس کند، و طیفی از پیشنهادات را هم، بر مبنای تحلیل خود، ارائه دهد. این کار می‌تواند به تصمیم‌گیری بهتر کمک کند.

 

 

منبع خبر "اقتصادنیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.