مکانیسم ماشه؛ کاغذپاره یا توپخانهٔ پر از گلوله؟

عصر ایران شنبه 11 مرداد 1404 - 10:01
   رییس کیهان مکانیسم ماشه را کاغذپاره می‌خواند و مقام سیاسی دولت روحانی توپخانه پر از گلوله می‌داند. نویسنده مقاله هر دو مدعا را بررسیده و هشدار می دهد: برنده فعال‌سازی مکانیسم ماشه، علاوه بر اسراییل، روسیه خواهد بود و عجیب نخواهد بود اگر مسکو به خاطر منافع خود از فعال‌سازی مکانیسم ماشه استقبال کند.

  عصر ایران؛اسفندیار خدایی*-   آقای حسین  شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان، مکانیسم ماشه را کاغذپاره می‌داند و در روزنامه‌اش تیتر می‌کند: "مکانیسم ماشه تفنگ بی‌فشنگ است، فریب نخورید". در واکنش، حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رییس جمهور در دولت روحانی می گوید مکانیسم ماشه توپخانه پر از گلوله است که در صورت شلیک، کشور را به ناکجاآباد در خواهد انداخت.

  اصلاً مکانیسم ماشه چیست؟ و کدامیک از این دو بزرگوار درست می‌گویند؟ مطابق توافق برجام، ایران پذیرفت محدودیت‌های هسته‌ای در غنی‌سازی اورانیوم را بپذیرد و با نظارت بازرسان آژانس بین‌المللی هسته‌ای همکاری کند. 

  در مقابل، ۵+۱ پذیرفت تمام شش قطعنامه سازمان ملل علیه ایران، مطابق قطعنامه ۲۲۳۱ لغو شوند و همچنین تحریم‌های آمریکا هم لغو و یا تعلیق شوند. 

  این وسط مکانیسم ماشه کجاست؟ مذاکره‌کنندگان اروپا و آمریکا استدلال کردند اگر روزی ایران زیر تعهداتش در برجام بزند یعنی غنی‌سازی رو بالا برد و بازرسان را اخراج کند و همه چیز به هم بخورد، تکلیف قطعنامه‌ها و تحریم‌های سازمان ملل چه می شود؟ آنها وقتی لغو شوند، دیگر نمی‌توانند برگردند، چون چین و روسیه ممکن است قطعنامه جدید را وتو کنند و سر ما -یعنی اروپا و آمریکا -کلاه می رود. این استدلال از منظر هدف و منطق خودشان غیرمنطقی نبود چون اولاً چین و روسیه که بی چشم داشت با قطعنامه‌های جدید موافقت نمی‌کند و مثل تمام قطعنامه‌های قبلی، با توجه به منافع خود، حتماً مطالباتی در روابط پیچیده با آمریکا و اروپا را مطرح می‌کنند؛ ثانیاً مذاکرات روی قطعنامه‌ جدید ماه‌ها وقت می‌گیرد و در این فرصت ایران می‌تواند هسته‌ای شود و ما - یعنی طرف های غربی- مقابل کار انجام شده قرار بگیریم. 

   لذا ۵+۱ با ایران روی مکانیسم ماشه توافق کردند با این مضمون: اگر توافق برجام به هم بخورد و ایران به قبل از برجام برگردد، با فعال‌سازی مکانیسم ماشه، تمام قطعنامه‌های سازمان ملل هم بدون نیاز به رای‌گیری در شورای امنیت سازمان ملل به طور اتوماتیک،  به روزگار قبل از برجام بگردند. به این می‌گویند مکانیسم ماشه. 

   این طور هم نیست که برخی ادعا می‌کنند سر مذاکره‌کنندگان ایران کلاه رفته، هر چند کاش این مکانیسم وجود نداشت. در واقع وقتی سرما کلاه رفت که از قطعنامه‌های سازمان ملل استقبال می‌کردیم و رئیس‌جمهور وقت - احمدی نژاد- آنها را کاغذپاره خواند و اگر کسی به سخنان او اعتراض می‌کرد، برچسب مزدور و منافق و غرب‌زده می‌خورد.

  طول مدت توافق برجام، ده‌ساله بود. حالا اکتبر امسال یعنی مهرماه ۱۴۰۴ آخرین مهلت استفاده از اسنپ‌بک یا مکانیسم ماشه است. 
امروز آمریکا در برجام نیست و اگر سه کشور اروپایی تا مهرماه مکانیسم ماشه را فعال نکنند، دیگر بعد از این تاریخ نمی‌توانند و تمام آن ۶ قطعنامه ننگین برای همیشه از بین می روند. 

    آلمان، انگلیس و فرانسه اما مصمم‌اند مکانیسم ماشه را فعال ‌کنند مگر آنکه توافق سفت و سخت و مطمئنی با جمهوری اسلامی امضاء کنند.

  با توجه به شرایطی که حمله اسرائیل و آمریکا ایجاد کرده، یعنی آشی که نتانیاهو و ترامپ برای ما پخته‌اند، حصول توافق در این فرصت کوتاه، بسیار دشوار به نظر می‌رسد. 

  اصلاً نتانیاهو و ترامپ این را می‌دانستند و به همین دلیل برای حمله به ایران عجله داشتند تا با این حمله رابطه کشورمان با آژانس خراب بشود و با اخراج بازرسان آژانس زمینه برای فعال شدن مکانیسم ماشه فراهم بشود. چرا؟ 

  چون خسارت فعال شدن مکانیسم ماشه خیلی بیشتر از جنگ ۱۲ روزه اخیر است. بلکه می‌دانیم خسارت تحریم‌ها بر اقتصاد کشورمان حتی از خسارت‌های جنگ تحمیلی هشت‌ساله با عراق هم بیشتر است. 

  جنگ با همهٔ بدی‌ها، خوبی‌هایی هم دارد اما تحریم هیچ چیز جز فقر و فساد و تحریم و اختلاس، ندارد. مثلاً ما در جنگ ۱۲ روزه در کنار خسارت‌های فراوان، دستاوردهایی داشتیم، مثلاً نقاط ضعف خودمان را شناختیم، برخی راه‌ها و عناصر نفوذ اسراییل لو رفتند و موشکها و لانچرها امتحان شدند و پرسنل نظامی ایران آموزش‌هایی دیدند که در دنیا کم‌نظیر است، همچنین بزرگترین دستاورد این جنگ همبستگی مردم ایران مقابل ترامپ و نتانیاهو اسرائیل مسئولان خودمان را هم شگفت‌زده کرد. 

   در روزهای جنگ حتی یک مورد بی‌نظمی، تظاهرات، اعتصاب، آشوب یا اعتراض مردمی گزارش نشد. این هم دستاورد مهمی بود. اما فعال‌شدن مکانیسم ماشه و برگشت تحریم‌های سازمان ملل هیچ فایده‌ای جز فقر و فساد و تفرقه و اختلاس و اختلاف ندارد و این را قبلاً تجربه کردیم.

   پس این جنگ ۱۲ روزه می‌تواند یک نقشه یا دام برای فعال‌سازی مکانیسم ماشه باشد. اصولاً نتانیاهو سیاستمدار قهاری است که قدر فرصت‌ها را می‌داند و نشان داده می‌داند چطور تله بگذارد و حریف را به دام بیندازد و حتی تهدید را به فرصت تبدیل کند.

   او حمله هفت اکتبر یا طوفان‌الاقصی را تبدیل به دامی برای محور مقاومت کرد تا حماس را در غزه به مرز فروپاشی بکشاند، حزب‌الله لبنان را به شدت تضعیف کند و با سقوط رژیم بشار اسد در سوریه سراغ جمهوری اسلامی در تهران بیاید. 

  متاسفانه جمهوری اسلامی و محور مقاومت در این تله گرفتار شدند. چون به جای محاسبات واقع‌گرایانه گرفتار ملاحظات ایدئولوژیک برای نابودسازی اسراییل شدند. در نتیجه اسراییل امروز قدرت‌مندترین بازیگر منطقه است. 

   آن روزها اگر کسی درباره حمله طوفان‌الاقصی چیزی جز روایت غالب حاکمیت می‌نوشت و با ورود غیر دور اندیشانه به این جنگ ابراز تردید می‌کرد، چه برچسب‌ها که نمی‌خورد.  

   پرسش کلیدی و سیاسی و نه از منظر ایدیولوژیک و آرمان خواهی این است که آیا همان طور که نتانیاهو از تهدید حمله طوفان‌الاقصی برای اسرائیل فرصت ساخت،  جمهوری اسلامی نیز می‌تواند از تهدید مکانیسم ماشه، فرصتی بسازد برای بازنگری در سیاست خارجی و بازگشت به واقع‌گرایی‌؟ و یا در تله بزرگ‌تر نتانیاهو گرفتار می‌شود؟

    ممکن است گفته شود فعال‌سازی مکانیسم ماشه چه خطری دارد؟ مگر ما الان در تحریم نیستیم حالا تحریم های سازمان ملل هم اضافه بشوند چه می شود؟ آقایان   با افتخار می گویند: مگر چیزی هم مانده که بخواهند تحریم کنند و از آن‌طرف از زبان عده‌ای منتقد، مگر بدتر از این محتمل است؟

   بله خیلی چیزها مانده. اقتصاد و فرهنگ و ورزش و دانشگاه‌ها و صنایع ایران هنوز دارند نفس می‌کشند و جریان زندگی و زیرساخت‌ها و ساختارها و وزارتخانه‌ها و خدمات در کشورمان جاری هست. 


    تحریم‌های آمریکا علیه ایران یک‌جانبه و غیرقانونی‌اند و راه‌های دور زدن و کم‌اثر کردن تحریم‌ها در دازمدت وجود دارد و با خیزش قدرتهای اقتصادی جدید، نسبت اقتصاد آمریکا کوچک‌تر می‌شود و تاثیر تحریم‌های آمریکا کاهش می‌یاید. 

    آمریکا زمانی بیش از ۴۰ درصد اقتصاد دنیا را در اختیار داشت. الان ۲۲ درصد اقتصاد دنیاست و با خیزش هند و اندونزی و برزیل و بنگلادش و... به زودی به زیر ۱۶ درصد اقتصاد جهان تقلیل می‌یابد. اما تحریم های سازمان ملل مورد تایید جامعه جهانی است به خصوص اینکه مطابق این قطعنامه‌ها، ایران به عنوان یک تهدید امنیتی مثل القاعده و داعش زیر بند هفتم منشور سازمان ملل قرار می‌گیرد. 

   مطابق بند هفتم منشور سازمان ملل همه کشورها موظف به همکاری با تحریم ها هستند بلکه تشویق می‌شوند  خود تحریم های جدید علیه ایران وضع کنند مثل تحریم های استرالیا، کانادا و اتحادیه اروپا قبل از برجام. هرگونه سرمایه‌گذاری در نفت، انرژی و اقتصاد کشورمان غیرقانونی و غیر ممکن می‌شود و بانک ها تحت فشار حکومت های خود و نه آمریکا تعامل با ایران را قطع می‌کنند. مسابقات ورزشی و رقابت های علمی با کشوری که رسماً تهدید امنیتی شناخته شده هم بی‌معنی خواهد بود. 

   به علاوه در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه، و مطابق یکی از قطعنامه‌ها یعنی ۱۹۲۱ عملیات نظامی علیه کشورمان مشروعیت قانونی می‌یابد و سایر کشورها هم موظف می‌شوند با تجاوز نظامی آمریکا و اسرائیل و اروپا همکاری کنند. به سرنوشت کشورهایی که ذیل بند هفتم منشور سازمان ملل قرا گرفتند توجه کنید:

۱- عراق، هم تحریم جهانی شد، هم مورد حمله قرار گرفت و هم دولت صدام سقوط کرد ۲- لیبی، مورد حمله قرار گرفت و دولت قذافی سقوط کرد، ۳- یوگسلاوی، تجزیه شد ۴- رواندا، دولت سقوط کرد ۵- کره شمالی، در سایه حمایت چین، هنوز سقوط نکرده اما گرفتار فقر و تحریم و عقب‌ماندگی است و برای دنیا ضرب‌المثل است. ۶- طالبان افغانستان، با حمله ناتو سقوط کرد البته بیست سال بعد باز هم به قدرت رسید ۷- سودان به دو کشور سودان شمالی و جنوبی تجزیه شد، ۸- سومالی، دولت مرکزی وجود ندارد و جولان‌گاه تروریست‌های الشباب و دخالت خارجی‌هاست و البته ایران ما که فعلاً به لطف برجام زیر این منشور نیست.

  در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌ها و قرار گرفتن زیر بند هفتم منشور سازمان ملل، آیا چین و روسیه می‌توانند به دادمان برسند؟ نه! پکن و مسکو به همان دلایلی که به این قطعنامه‌ها رای موافق داده‌اند، در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه، مقابل تحریم‌ها و یا حملات نظامی نمی‌مانند. چین و روسیه به خاطر منافع خود، مقابل آمریکا مقاومت می‌کنند اما بخ خاطر منافع ایران خود را با آمریکا و غرب درگیر نمی‌کنند و منافع خود را به خطر نمی‌اندازند. 

   چین هرگز هزاران میلیارد دلار تجارت با آمریکا و متحدان آمریکا را قربانی چند میلیارد دلار تجارت با ایران نخواهد کرد؛ آن‌هم با توجه به اینکه ایران به خاطر تقابل ایدئولوژیک دائم با غرب، در هر صورت ناچار است جانب چین را بگیرد و انتخاب دیگری ندارد. حتی عضویت ایران در بریکس و سازمان شانگهای هم بی‌معنی می‌شود.
  
  چه دلیلی دارد کشوری که به عنوان تهدید امنیتی تحت بند هفتم منشور سازمان ملل قرار دارد عضو این سازمان‌ها باشد.

  امروز نباید باب دیپلماسی بسته شود. منافع اروپا در فعال‌سازی مکانیسم ماشه نیست، چرا که اروپا از لحاظ روانی، اقتصادی و سیاسی درگیر جنگ با روسیه در اوکراین است. 

   ناامن شدن خلیج فارس و گران شدن نفت و گاز به منزله صدها میلیارد دلار پول بادآورده برای روسیه و پاس گل برای پوتین و شکست اروپا خواهد بود. 

   به علاوه گشودن یک جبهه دیگر علیه ایران باعث می‌شود جنگ با روسیه از کانون تمرکز اروپا خارج شود. لذا برنده فعال‌سازی مکانیسم ماشه، علاوه بر اسراییل، روسیه خواهد بود و عجیب نیست اگر مسکو به خاطر منافع خود از فعال‌سازی مکانیسم ماشه استقبال کند.

   امروز به جای آنکه مکانیسم ماشه را کاغذپاره بنامیم و به استقبال رفتن زیر بند هفتم منشور سازمان ملل برویم،  بهتر است در سیاست خارجی بازنگری و این تهدید را تبدیل به یک فرصت کنیم.

   کدام ابرقدرت دنیا می‌تواند قرقیزستان یا ارمنستان و یا مراکش و سنگاپور را از روی نقشه پاک کند؟ آیا چین می‌تواند جزیره سنگاپور را از نقشه محو کند و همچنان چینی‌ها در امنیت به رشد اقتصادی ادامه دهند؟

   اسراییل از مجموع قرقیزستان، ارمنستان، مراکش و سنگاپور قدرتمندتر است، بمب اتم هم دارد، حمایت آمریکا و اروپا را هم دارد و تجربه جنگی و توان سایبری و تکنولوژیکی هم دارد.

   سال‌ها تحت تحریم آمریکا بودیم اما روزنه‌هایی برای تنفس داشتیم و حالا به عنوان یک تهدید امنیتی با رفتن زیر بند هفتم منشور سازمان ملل، هر روز باید منتظر تحریم‌های جدید و جنگها و حملات نظامی قانونی آن هم با تأیید سازمان ملل باشیم. 

   آقای شریعتمداری و هم‌فکران‌شان به درستی می‌گویند حتی اگر ما در سیاست خارجی‌مان بازنگری کنیم و دست از آرمان نابودی اسراییل بکشیم، باز هم آمریکا و اسراییل دست از سر ما برنخواهند داشت. 

   بله اسراییل به دنبال آن است که قدرت برتر منطقه باشد و آمریکا هم دست از این منطقه نخواهد کشید. آقایان نتیجه می‌گیرند راهی جز جنگ دایمی و یا تسلیم و خواری نیست. ولی اشتباه می‌کنند. راه سومی جز تسلیم و تقابل هست، کافی است چشمان خود را باز کنیم و به تجارب کشورهای دیگر نگاه کنیم. 

   آیا همه کشورهای دنیا نوکر و تسلیم اسراییل و آمریکا هستند و فقط ما استقلال و آبرو و عزت و شرف داریم؟ طبق چه استدلالی فقط ما رسالت داریم جهان را از لوث پلید آمریکا و اسرائیل آزاد کنیم؟

   حدود نیم قرن است که تمام اولویت سیاست خارجی و داخلی ما شده آمریکاستیزی و اسراییل‌ستیزی و به اینجا رسیدیم. 

   بیایید از این تهدیدات امروز، فرصت بسازیم و با بازنگری در سیاست خارجی ایران، سایر تهدیدات را هم ببینیم. تهدیدها و بحران‌هایی که دست‌کمی از اسراییل نتانیاهو ندارند. 

   آیا خطر پیرشدن جمعیت و افسانه شدن ازدواج و فروپاشی خانواده‌ها از خطر اسراییل کمتر است؟ آیا خطر نابودی منابع آب و خشکیدن ایران از خطر اسراییل کمتر است؟ 

   آیا خطر برخی همسایگان که دشمنی را علنی نمی‌کنند  از خطر اسراییل کمتر است؟ آیا خطر وابستگی روسیه و نفوذ پوتین از خطر اسراییل کمتر است؟ 

آیا خطر فسادها و اختلاس‌ها و نارضایتی و نومیدی و فقر مردم و تجزیه ایران از خطر اسراییل کمتر است؟ 

با بازنگری در سیاست خارجی ایران چشمان‌مان به اسراییل‌های دیگری باز خواهد شد که در کمین ایران و مردم ایران نشسته‌اند.
---------------------------------------------
* دکتری مطالعات آمریکا از دانشگاه تهران

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.