توماس مولر آنقدر منحصربهفرد بود که برای خودش یک پست جدید در فوتبال اختراع کرد. در سال ۲۰۱۱، وقتی خبرنگاری از مولر پرسید که در بایرن دقیقاً در چه پستی بازی میکند، او با آن لبخند شیطنتآمیزش گفت: «Ich bin ein Raumdeuter» یعنی: «من مفسر فضا هستم.»
چه کسی فکرش را میکرد این جمله عجیب و مرموز، روزی به بخشی از واژگان رسمی فوتبال تبدیل شود؟ Raumdeuter هیچ تعریف کلاسیکی ندارد، اما با نبوغ مولر، معنایی تازه گرفت. حتی بازی ویدیویی Football Manager چند سال بعد این نقش را به لیست پستهای خود اضافه کرد. وقتی فوتبالیستها در بازیهای کامپیوتری هم جایگاه پیدا میکنند، یعنی داستان جدی است.
مولر تمام دوران حرفهایاش را با همین مفهوم ساخت: بازیسازی بیوقفه بدون اینکه بازیساز باشد، گلزنی بدون اینکه مهاجم کلاسیک باشد، و حرکت در فضاهایی که اغلب اصلاً به چشم نمیآیند. حالا، این ستاره بیهمتا در آستانه ورود به مرحلهای تازه است؛ پیوستن به ونکوور وایتکپس در MLS برای یک خداحافظی مجلل و آرام.
از مرد بلاتکلیف تا قلب تپنده بایرن
سال ۲۰۰۹، هیچکس بهدرستی نمیدانست توماس مولر باید کجا بازی کند یا حتی آیا جایی در تیم اصلی دارد یا نه. در آکادمی بایرن درخشیده بود، اما یورگن کلینزمن نمیدانست با این مهاجم بلندقد و نهچندان فیزیکی چه کند. حتی حرف از فروش یا قرضدادنش بود.
اما ورق برگشت. کلینزمن رفت و لوئی فنخال آمد. اولین تصمیم جدیاش؟ دادن فرصت به مولر در ترکیب اصلی. نقش مشخصی نداشت؛ او را در پست وینگر قرار داد اما با آزادی کامل. مولر شروع کرد به حرکت، به کشف فضا، به ساختن، و بالاخره به گلزنی.
نتیجه؟ ۱۹ گل در اولین فصل، تنها آرین روبن با ۲۳ گل بالاتر از او بود. و از همانجا دوران طلایی مولر آغاز شد. ستاره جام جهانی ۲۰۱۰، قهرمان ۲۰۱۴، و یکی از هوشمندترین بازیکنان قرن بیستویکم. با بیش از ۱۵۰ گل و ۱۷۵ پاس گل در بوندسلیگا، او خود را در تاریخ حک کرد.
چرا ونکوور؟
در بهار ۲۰۲۵ خبر رسید که بایرن دیگر قصد تمدید قرارداد با مولر را ندارد. برخی فکر کردند وقت خداحافظیاش رسیده؛ همه جامها را برده بود، از تیم ملی کنار رفته بود، و دیگر چیزی برای اثبات نداشت.
اما نه. مولر تصمیم گرفت ادامه دهد. پیشنهادهایی از لیگ برتر و سری آ رسید، اما او رد کرد. مقصد بعدیاش باید جایی باشد که فوتبال را بفهمد؛ جایی که از هوش فوتبالیاش بیشترین بهره را ببرد. MLS، با سبک بازی پرشتاب و ساختار آزادتر، بهترین بستر ممکن بود. و بین همه گزینهها، ونکوور تیمی بود که هم تاکتیکی بود، هم تشنه موفقیت.
این تیم در آستانه آغاز فصل مربیاش را اخراج کرد، ستارهاش را به دلیل مصدومیت از دست داد، اما با سرمربی جدید، جاسپر سورنسن، متحول شد. در حال حاضر، وایتکپس تیم دوم غرب است. چیزی که کم دارند؟ یک رهبر در زمین. کسی که سرعت بازی را تنظیم کند، ضرباهنگ بدهد و در لحظات مهم، آرامش بیاورد. این نقش را چه کسی بهتر از مولر میتواند بازی کند؟
مولر؛ مسی نیست، اما میتواند بوسکتس باشد
برخلاف دیگر ستارههای اروپایی که به MLS آمدهاند، مولر نه مثل مسی درخشان و تکنیکیست، نه مثل زلاتان نمایشی. اما به سبک خودش بینظیر است. اگر بخواهیم مقایسه کنیم، شاید نزدیکترین شخص به او سرخیو بوسکتس باشد؛ کسی که بازی را با مغز میبرد، نه با پا.
مولر هنوز حتی در ۳۵ سالگی درک بینظیری از فضا و لحظه دارد. هنوز میداند چه زمانی باید حرکت کند، کی متوقف شود و کجا باید حضور داشته باشد. این هوش فوتبالی همان چیزیست که MLS به آن نیاز دارد.
بازیکنانی که به اصطلاح به آنها Designated Player میگویند در MLS معمولاً بازیکنان گرانقیمتی هستند که تیم را یکپله بالاتر میبرند. بازیکنانی مثل مولر اگر درست در سیستم قرار بگیرند، میتوانند تفاوت قهرمانی و ناکامی را رقم بزنند. ونکوور شاید حالا تیم خوبی باشد، اما با مولر، میتواند یک تیم بزرگ باشد.
مردی با طنز خاص خودش
آنچه مولر را متمایز میکند فقط بازیاش نیست. شخصیتش هم خاص است. در جام جهانی ۲۰۱۰ پس از پیروزی ۴-۱ مقابل انگلیس، در مصاحبه تلویزیونی با لحنی ساده گفت:
فقط میخواستم به دو مادربزرگ و پدربزرگم سلام کنم. خیلی وقت بود باید این کار را میکردم.
او از آن دست بازیکنانیست که همیشه در کنفرانسهای خبری لبخند بر لب دارد. به لواندوفسکی لقب «لوانگلسکی» داده بود و بعد از گفتن لطیفههای عجیب، منتظر میماند تا همه بالاخره لبخند بزنند. در آخرین بازیاش در بایرن برای خداحافظی یک جوک تعریف کرد:
پدری در حال مرگ روی تخت بود. بوی کیک مورد علاقهاش از آشپزخانه به مشام میرسد. میگوید: پسرم، لطفاً آخرین تکه از کیک را برایم بیاور. پسر برمیگردد و میگوید: مامان گفت اون برای بعد از مراسمه.
همه خندیدند. او هم، با همان لبخند همیشگی، از زمین رفت.
پایان یا فصل تازه؟
البته که نگرانیهایی هست. MLS فیزیکیست، سفرها طولانیاند و مولر هرگز خارج از بایرن بازی نکرده. اما ونکوور تیمیست که به قهرمانی فکر میکند، و مولر قرار نیست ناجی باشد. او قرار نیست از روز اول بدرخشد. بلکه قرار است آرام و حسابشده، تأثیر بگذارد. دقیقاً همان کاری که یک «مفسر فضا» انجام میدهد.
چه او موفق شود یا نه، یک چیز روشن است: توماس مولر باز هم در زمین خواهد بود؛ آرام، باهوش، در حال حرکت میان فضاهایی که دیگران نمیبینند؛ و احتمالاً، با لبخندی روی لب و لطیفهای در آستین.