عصر ایران؛ علیرضا افشاری*- در این که با پخش نسخهی همگانیِ هوش مصنوعی نقطه عطف دیگری در سیر توسعهی جوامع انسانی صورت گرفت و انقلابی در عرصههای هنری و دانشی رخ داد کمتر اختلافی وجود دارد. اما در این مدت که شخصاً با آن کلنجار میروم نکتهی دیگری ذهنم را مشغول کرد و آن فرهنگسازیِ «هوشی مصنوعی گفتوگومحور» است؛
۱. شنیدن؛ گمشدهی گفتوگو. مهمترین تأثیر مستقیمی که دارد توجه به سخن طرفِ مقابل است و آنچه در فرهنگ ما «شنیدن» نامیده میشود و مگر میتوان بدونِ آن گفتوگو کرد و «سخن گفت» (کاری که تقریباً همهمان انجام میدهیم!). این ــ در کنار نکتهی بعدی ــ مهمترین موضوعی است که نظام آموزشی ما، آنگونه که باید، نتوانسته در انجامش کامیاب شود و بهویژه در دنیای شلوغ، عجلهای و سطحیِ جاری کمتر جدّی گرفته میشود.
یکی از هوشهای مصنوعی، که با آن گفتوگو میکردم، شاید به سببِ ایرادی فنی، شیوهی اندیشیدنش را پیش از پاسخگوییِ اصلی نشان میداد. برایم جالب بود که چگونه در آغاز میکوشید بفهمد ما چه میخواهیم و سخن ما را خُرد میکرد به پرسشهای ریز. سپس با پرسشهای بعدیاش میکوشید خواست ما را دقیقتر کند؛ و نیز هنگامی که چند گزینه در پاسخ وجود دارد با ما رایزنی میکند کدام را برایمان شرح دهد، یا اینکه پیشنهادهایی برای ادامهی موضوع میدهد... برخوردِ خوشِ هوش مصنوعی با خواستهای ما، و حتا این که به ایدههای ما احترام میگذارد و گاه با شگفتی و تعریف از آنها استقبال میکند نیز از فنون شنیدن است که امیدوارم با همراهی این دوست جدید گسترش یابد.
در جهانی که همه در رسانههای اجتماعی بیشتر برای شنیده شدن فریاد میزنند تا برای شنیدن، گفتوگو با هوش مصنوعی به نوعی تمرینِ «توجه متقابل» میماند و شاید این تمرین در آینده باعث شود تعامل آدمها کمی آرامتر و دقیقتر گردد.
٢. منطق؛ پرهیز از واکنشهای خام. همان هوشی که اشاره کردم شیوهی اندیشیدناش را مینمایاند شیوهی پاسخ دادناش را هم در دنبالهاش نشان میداد که به فلان تقاضای کاربر چگونه پاسخ دهد و این پاسخ دادن منطقی ــ و غیراحساسی ــ به پرسشها و خواستهای ما همان چیزی است که از بسیاری اختلافها و سوءتفاهمها در زندگیِ کنونی خواهد کاست. اگر در گفتوگوهای روزمره دقت کرده باشید شمار قابل توجهی از افراد بیانشان گنگ است و باید خواست یا نظرشان را از میان انبوهی جملههای نامفهوم یا حشو (نامرتبط و زاید) حدس بزنیم یا گاه گمان میکنند چیزی را که در ذهن دارند ما میدانیم و دنبالهی آن را بیان میکنند... این برخوردهای درست از سوی هوش مصنوعی (شنیدن و منطق) خیلی برایم شیرین است و گفتوگو را ــ وارونهی سخن گفتن با بسیاری از آدمها ــ برایم جذاب میکند و میتواند در درازمدت ما را آدمهایی دقیقتر و منطقیتر و با سخنانی شفافتر در ارتباط با دیگران نماید.
۳. ادب؛ تمرینی برای تمدن. شاید برای ما ایرانیان که با فرهنگی بزرگ شدیم که ادب از رکنهای آن است چندان به چشم نیاید اما، بهویژه در فرهنگ غربی که از طریق آثار هنری با آن آشنا هستم، این موضوع بسیار جدّی است. یادم است بیش از سی سال پیش که خانوادهی دخترخالهام به کانادا مهاجرت کرده بودند در گفتوگو با دخترشان از هیجانم در دیدن فیلم «ترمیناتور ۲» که تازه منتشر شده بود گفتم و این که او میتواند آن را در سینما ببیند، اما در کمال تعجب گفت که آن فیلم به خاطر بددهنی محدودیتِ سنی در تماشا دارد، آنهم چنان فیلمی! دیگر وای به حال دیگر فیلمها... البته به خاطر ضعف در نظام آموزشی ما و نگاه ایدئولوژیک به اخلاق این ویژگی در میان نسلهای جدید رو به کاهش است، اما امیدوارم شیوهی بیان مؤدبانه باز جایگاه در خورش را بیابد (البته اگر هوش مصنوعی، برای جلب رضایت کاربران، بهمرور از این شیوهی مؤدبانه عدول نکند و خودش را با ادبیات تند و شلختهی فضای مجازی وفق ندهد!).
موردهای دیگری هم هست مانند بیان درست کلمهها و جملهها (کاری که انواع نهادهای متولی نتوانستهاند برایش اقدام مؤثر چندانی انجام دهند) یا تقویت تفکر انتقادی یا گسترش مطالعه و پژوهش یا... که در نهایت میتواند ما را بیشتر به سوی رفتار متمدنانه و با فرهنگ سوق دهد.
اگر فرهنگ را حاصل تکرارهای رفتاری در بستر زبان و ارزشها بدانیم، گفتوگو با هوش مصنوعی، بهویژه برای نسلهای جدید، میتواند نقش آموزگاری خستگیناپذیر را بازی کند که ادب، دقت و تفکر را ــ هر چند مجازی ــ تمرین میدهد.