خبرآنلاین - در معادلات نوین غرب آسیا، قومیتگرایی ابزاری استراتژیک برای مهندسی برقراری نظم جدید منطقهای شده است. بازیگران فرامنطقهای در رقابت برای کنترل خطوط انرژی، بنادر کلیدی، و کریدورهای راهبردی، از شکافهای قومی و مذهبی بهره میبرند تا کشورهای هدف را به سمت فرسایش درونی سوق دهند. در این میان، بلوچستان یکی از حلقههای مهم در زنجیره «راهبرد تجزیه» بهشمار میرود؛ منطقهای سهپاره میان ایران، پاکستان و افغانستان که همزمان درگیر بحران حاکمیت، هویت و ژئوپلیتیک است.
>>> یادداشتهای قبلی این مجموعه:
راهبرد فروپاشی در غرب آسیا: موقعیت آذربایجان در دومینوی تحریکپذیری اقوام
راهبرد تجزیه در غرب آسیا: جایگاه خوزستان و ضرورت تقویت هویت عربِ ایرانی
سرزمین تاریخی بلوچها امروز در مثلث ژئوپلیتیکی ایران، پاکستان و افغانستان قرار دارد. موقعیت آن از چند منظر اهمیت راهبردی دارد:
- نزدیکی به تنگه هرمز و اقیانوس هند
- وجود منابع انرژی، معادن طلا و مس
- محور اتصال دو بندر راهبردی چابهار (ایران) و گوادر (پاکستان)
- گذرگاه سنتی ترانزیت مواد مخدر و مهاجرت غیرقانونی
از منظر مردمشناسی، شواهد ژنتیکی و مطالعات هایپلوگروپی نشان میدهد که بلوچها از ساکنان کهن جنوب دریای خزر بوده که در دوره اشکانیان به منطقه جنوبشرق ایران کوچانده شدند. این پیوند ریشهدار، عمق تاریخی بلوچها در ایران را بهمراتب فراتر از همتایان آنها در پاکستان و افغانستان مینمایاند. از این منظر، زمینه هویتی و قومی بلوچهای ایران بخشی جدانشدنی از تاریخ تمدنی ایرانزمین است.
بلوچستان در سدههای گذشته نیز بخشی از قلمرو ایران تاریخی بوده است. سر هنری فریزر، مأمور اعزامی بریتانیا به سیستان و بلوچستان در قرن نوزدهم، در سفرنامهاش بهوضوح بر تابعیت بلوچها از حاکمیت ایران و حضور حکام ایرانی در سراوان، بمپور و زابل اشاره کرده است (فریزر، گزارش سفر به بلوچستان و سیستان).
اما از اواسط قرن نوزدهم، بریتانیا در راستای سیاست «تفرقه برای تسلط» در هند و غرب آسیا، مرزهای نوینی را طراحی کرد که بهویژه در عهدنامه گلداسمیت (۱۸۷۱) تثبیت شد. در پی این قرارداد، بخشهایی از بلوچستان به هند بریتانیایی ضمیمه شد و پیوندهای دیرینه آن با ایران گسسته شد.
در تحلیلبرنارد لوئیس از خاورمیانه مدرن نیز آمده است که تجزیههای قومی مانند آنچه در بلوچستان رخ داد، ابزار کارآمدی برای شکستن هویتهای امپراتوریهای تاریخی همچون ایران و عثمانی بودهاند (Emergence of Modern Turkey).
رقابت قدرتهایی چون چین، هند، آمریکا، عربستان و اسرائیل در این محدوده، بلوچستان را به یک میدان چندلایه از کشمکشهای امنیتی و ژئواکونومیک تبدیل کرده است. در دل این رقابتها، بلوچها گاه تبدیل به ابزار و گاه قربانی سناریوهای بزرگتر شده اند.
رقابت قدرتهایی چون چین، هند، آمریکا، عربستان و اسرائیل در این محدوده، بلوچستان را به یک میدان چندلایه از کشمکشهای امنیتی و ژئواکونومیک تبدیل کرده است. در دل این رقابتها، بلوچها گاه تبدیل به ابزار و گاه قربانی سناریوهای بزرگتر شده اند.
سلگ هریسون، در تحلیل راهبردی خود پیرامون ملیگرایی بلوچها و رقابتهای ژئوپلیتیکی در منطقه، تأکید میکند که جدایی بلوچستان از ایران و ورود آن به ساختار استعماری هند بریتانیایی، آغاز نوعی شکاف ژئوپلیتیکی مصنوعی بود که امروز نیز منشأ تنش است (Selig S. Harrison, In Afghanistan’s Shadow).
همچنین در اسناد راهبردی برخی اندیشکدههای غربی و صهیونیستی (مانند مرکز مطالعات استراتژیک بگین-سادات یا پروژه برنارد لوئیس)، تجزیه ایران، پاکستان، سوریه و عراق بر مبنای قومیتها و مذهبها ترسیم شده است. در این طرحها، بلوچها بهعنوان یکی از "اقوام بیدولت" معرفی شده که میتوانند بذر بیثباتی در پهنه جنوب آسیا و غرب آسیا را گسترش دهند.
در ایران، استان سیستان و بلوچستان با وجود ثروتهای طبیعی، دچار محرومیت ساختاری، نرخ بالای بیکاری و فاصله فرهنگی-مذهبی با مرکز است. اکثر بلوچهای ایران اهل سنت حنفی هستند و برخی جریانهای افراطی سعی در بهرهبرداری از این اختلاف مذهبی دارند. گروههایی چون گروهک تروریستی جیشالعدل با استفاده از نابرابریهای منطقهای، پروژه بیثباتسازی شرق ایران را دنبال میکنند. گزارشها حاکی از آن است که این گروهها گاه از حمایت اطلاعاتی عربستان، امارات و حتی اسرائیل نیزبرخوردارند. هدف راهبردی آنها ایجاد گسست در اتصال ایران به سواحل مکران و مهار چابهار است.
در سالهای اخیر، اسناد فاششده موساد و مراکز صهیونیستی نشان میدهد که یکی از اهداف کلیدی عملیات اطلاعاتی آنها، تقویت گسلهای مذهبی (شیعه – سنی) در مناطق مرزی ایران است؛ بهویژه در بلوچستان و خوزستان. این اقدامات مکمل نقشه «ایرانِ پساانقلاب» است که در آن، ایران به چند دولت قومی تجزیهشده تصویر میشود.
یکی از پاشنهآشیلهای مهم در سیاست وحدتملی در بلوچستان، مسئله مذهبی است. برخلاف اقوامی چون ترکها یا کردها که بر اشتراکات زبانی تأکید دارند، جامعه بلوچ بیش از همه بر اشتراکات مذهبی با همکیشان اهل سنت خود در دیگر کشورهاا تأکید میکند. این نکته، بهویژه با توجه به رادیکالیسم بالاتر مکتب حنفی در مقایسه با شاخه شافعی (رایج در کردستان و هرمزگان و لارستان)، حساسیت امنیتی بیشتری برای جمهوری اسلامی ایجاد میکند. با این حال، ساختارهای تصمیم سازدرجمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کردهاند که با تقویت همبستگی دینی در سطح ملی، مانع از نفوذ گفتمانهای افراطی شوند.
نکته مهم دیگری که به مظلومیت مضاعف بلوچها دامن زده، برچسب زنیهای امنیتی و اجتماعی از جمله «تهمت مواد مخدر» است که در کنار فقر و خشکسالی، زخمی عمیق بر پیکره این قوم نجیب برجای گذاشته است. این موضوع نیازمند نگاهی انسانی، عادلانه و ملی در سیاستگذاریهای آینده کشور است.
ایران با توسعه منطقه آزاد چابهار، راهآهن شرق، و مشارکت هند، سعی کرده بلوچستان را از حاشیه به متن راهبرد منطقهای خود بیاورد. اتصال چابهار به آسیای مرکزی، نه تنها یک مسیر تجاری، بلکه یک راهبرد ژئوپلیتیکی برای مقابله با محاصره اقتصادی و خنثیسازی پروژههای تجزیهطلبانه نیز هست. در این مسیر، مقایسه وضعیت بلوچهای ایران با همتایان آنها در پاکستان و افغانستان گویای برتری عینی جمهوری اسلامی است. بسیاری از بلوچهای افغانستان و پاکستان، بهویژه در مناطق محروم هلمند، فراه و بلوچستان غربی پاکستان، شرایط زندگی بهمراتب سختتری دارند و در گفتوگوهای میدانی، از زندگی در ایران بهعنوان یک آرزو یاد میکنند.
در افغانستان، غیر از ایالت نیمروز به مرکزیت زرنج که تا حدی از تمرکز پشتونمحور دور مانده، بلوچها در مناطق دیگر بهشدت از سوی پشتونها تحت فشار اجتماعی، تبعیض و تحقیر قرار دارند. در مقابل، در ایران برخلاف این وضعیت، فضای همزیستی با سایر اقوام بهویژه فارسها و سیستانیها غلبه دارد.
یکی از پاشنهآشیلهای مهم در سیاست وحدتملی در بلوچستان، مسئله مذهبی است. برخلاف اقوامی چون ترکها یا کردها که بر اشتراکات زبانی تأکید دارند، جامعه بلوچ بیش از همه بر اشتراکات مذهبی با همکیشان اهل سنت خود در دیگر کشورهاا تأکید میکند. این نکته، بهویژه با توجه به رادیکالیسم بالاتر مکتب حنفی در مقایسه با شاخه شافعی (رایج در کردستان و هرمزگان و لارستان)، حساسیت امنیتی بیشتری برای جمهوری اسلامی ایجاد میکند. با این حال، ساختارهای تصمیم سازدرجمهوری اسلامی ایران همواره تلاش کردهاند که با تقویت همبستگی دینی در سطح ملی، مانع از نفوذ گفتمانهای افراطی شوند.
در پاکستان، ایالت بلوچستان بیش از هفت دهه است که صحنه اعتراض، شورش و درگیری مسلحانه است. دولت پاکستان چندین شورش بزرگ بلوچها را سرکوب کرده، اما ریشههای بحران هنوزباقی ماندهاند: احساس تبعیض و محرومیت از منابع محلی تمرکز قدرت در ایالت پنجاب بیاعتمادی تاریخی میان اسلامآباد و قوم بلوچ پروژههای بزرگ مانند بندر گوادر و کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)، بدون مشارکت مؤثر بلوچها اجرا شدهاند. بسیاری از گروههای بلوچ این پروژهها را استعمار نوین چین میدانند. در این فضا، گروههایی چون جبهه آزادیبخش بلوچستان (BLA) و ارتش آزادیبخش بلوچستان (BRA) با حمایت شک برانگیز هند و حتی برخی بازیگران عربی، از گفتمان استقلالطلبی سوء استفاده میکنند.
رسانههای وابسته به عربستان و امارات، همزمان با نهادهای وابسته به لابی اسرائیل در غرب، تلاش دارند نارضایتی بلوچهای پاکستان را در سطح بینالمللی برجستهسازی و آن را بهعنوان "مبارزه برای رهایی یک ملت مظلوم" معرفی کنند. این پروژه رسانهای مکمل پروژههایی مانند "کردستان بزرگ" یا "الاحواز" است که توسط جریان صهیونیسم جهانی پشتیبانی اطلاعاتی ولمنیتی میشود.
در سیاست خارجی آمریکا و متحدانش، استفاده از شکافهای قومی-مذهبی برای ایجاد دولتهای کوچک، وابسته و بیثبات، بخشی از استراتژی شناختهشده «خاورمیانه بزرگ» میباشد . پروژه تجزیهطلبی بلوچها بهویژه در موارد زیر اهمیت مییابد:
- مهار نفوذ ایران در چابهار و کریدور شرق
- برهم زدن پیوند استراتژیک چین با گوادر و آسیای مرکزی
- ایجاد کمربند بیثباتی در مرزهای ایران و پاکستان که از طریق تحریک همزمان بلوچهای دو سوی مرز، بهعنوان یک تهدید مشترک پیوستگی وانسجام منطقه ای را هدف گرفته است
- افزایش قدرت چانهزنی اسرائیل و اعراب خلیج فارس در معادلات منطقهای
در نقشههای منتشرشده از پروژه «نیو میدل ایست» که در سال ۲۰۰۶ توسط کاندولیزا رایس معرفی شد، منطقه بلوچستان با رنگ مستقل نمایش داده شده بود؛که خود نشانگر طرح صهیونیزم بین الملل برای دولتسازیهای جدید قومی میباشد. این پروژه با رویکردی همزمان در دو سوی مرز ایران و پاکستان دنبال میشود و با تحریک جنبشهای تجزیهطلب بلوچ در هر دو کشور، تلاش دارد تا پیوستگی جغرافیایی و سیاسی این منطقه را تکهتکه و فضای بیثباتی گستردهای را رقم زند.
پس از فروپاشی دولت کابل در سال ۲۰۲۱، برخی نهادهای اطلاعاتی خارجی (از جمله موساد، RAW و MI6) با هدف استفاده از خلأ قدرت، در صدد نفوذ به شبکههای بلوچهای افغانستان برآمدند تا از آنها بهعنوان پلی برای برهم زدن ثبات وامنیت در ایران و پاکستان استفاده کنند.
در این میان، توجه به پراکندگی جغرافیایی بلوچها نیز اهمیت ویژه دارد. یکی از کانونهای مهم مهاجرت بلوچها، کشور عمان است. برخی آمارها، جمعیت بلوچهای ساکن در عمان را تا ۲۰ یا حتی ۳۰ درصد جمعیت این کشور برآورد میکنند. با توجه به اهمیت عمان در مسیرهای ارتباطی جمهوری اسلامی ایران با غرب، این جمعیت مهاجر میتواند در آینده ابعادی از دیپلماسی نرم یا تهدید فرهنگی را رقم بزند. همچنین حضور گسترده بلوچها در تانزانیا و استان گلستان ایران (بهویژه پس از سیلهای هیرمند) ابعاد دیگری از پویایی قومی آنها را نشان میدهد. امروزه در گلستان، بلوچها پس از ترکمنها و فارسها سومین گروه جمعیتی این استان را تشکیل میدهند.
جمهوری اسلامی ایران میتواند با ترکیبی از راهبردهای سختافزاری و نرمافزاری ژئوپلیتیکی،پروژههای تجزیهمحور را خنثی کند:
- توسعه چابهار بهعنوان مرکز اتصال آسیای مرکزی، هند و خلیج فارس
- تقویت مشارکت اقوام بلوچ در مدیریت محلی و ملی
- پیوند هویتی بلوچها با تاریخ ایرانزمین و نقش تمدنی آنها
- توسعه رسانههای بومی و ضدروایتسازی علیه تبلیغات رسانه های پانبلوچی عربی و غربی
- همافزایی با محور مقاومت برای ایجاد دکترین وحدت اقوام علیه پروژه اسرائیل
- تقویت زیرساختهای مرزی شرقی برای کنترل قاچاق و جلوگیری از نفوذ اطلاعاتی ازضروری ترین اقداماتی هست که باید صورت پذیرد
در حالی که دولتهای ایران و پاکستان بر یکپارچگی سرزمینی تأکید دارند، نیروهای فرامنطقهای سعی میکنند با بهرهگیری از نارضایتیهای محلی، پروژههای تجزیهطلبانه را تغذیه کنند. بلوچستان نمونه بارز این تضادهاست؛ جایی که روایت توسعه در برابر روایت شورش قرار گرفته و محور بندرها (چابهار-گوادر) به خط مقدم نبرد ژئوپلیتیکی تبدیل شده است.
آینده غرب آسیا، نه فقط در میدان جنگ نظامی، بلکه در میدان بازی با قومیتها، منابع و مرزها تعیین میشود. اگر از درزهای تاریخی غفلت شود، شکافهایی چون بلوچستان، میتوانند به زلزلهای بزرگ برای ل منطقه تبدیل شود.
این سلسله مقالات با نگاه راهبردی به منظور خطرات بزرگی که ثبات ویکپارچگی سرزمینی را بالقوه میتواند مورد تهدیدفرارداده و تبدیل به تهدید بالفعل تبدیل شود تهیه وتدوین میگردد.
۴۲