روایت آسیب‌های روانی پس از جنگ ۱۲ روزه؛ «آسیب‌دیده نیستیم؛ تخریب شده‌ایم»

عصر ایران یکشنبه 19 مرداد 1404 - 11:15
یکی از آسیب‌دیدگان جنگ ۱۲ روزه گفت: «اون چه به سر من و امثال من اومد، خیلی فراتر از آسیبه. اصلا آسیب به چه معناست؟ آسیب یعنی یک خسارت جانی یا مالی جزیی. ما تخریب شدیم. ما همه چیز رو از دست دادیم. ما از بین رفتیم. گودالی که بعد از حمله موشکی کنار خونه من درست شد، حالا با ضایعات اسباب و لوازم زندگی ما پر شده. اون ضایعات، زندگی چندین ساله‌مون بود. خونه من پر بود با یادگارهای مادر و پدرم. من تمام این سال‌ها رو با نگاه کردن به این یادگارها زندگی کردم. حالا تمام اون یادگارها از بین رفته.»

«چون بخش امنیتی جنگ ۱۲ روزه خیلی پررنگ بود، متاسفانه امکان حضور کارشناسان سلامت روان خیلی میسر نشد. ما در بحران‌ها معمولا خانواده‌ها و کودکان را تحت پیگیری قرار می‌دهیم و تا ۶ ماه بعد هم این پیگیری و خدمت‌رسانی ادامه دارد ولی در این حادثه، به دلایل امنیتی که در جای خودش قابل بحث است، حتی ارتباط مستقیم کارشناسان سلامت روان با حادثه‌دیدگان سخت بود.» 

به گزارش اعتماد، این جمله‌های یک روانپزشک است؛ روانپزشکی که یک ماه بعد از پایان جنگ ۱۲ روزه، مهمان یک برنامه تلویزیونی با موضوع «بررسی پیامدهای روانی و اجتماعی بحران» است و از امنیتی شدن مداخلات سلامت روان برای آسیب‌دیدگان جنگ ۱۲ روزه انتقاد می‌کند. 

از دو ساختمان نبش کوچه بوستان نهم چیزی باقی نمانده. تا پیش از ۲۳ خرداد امسال، این دو ساختمان، خانه‌های ویلایی زیبایی بود با نمای آجر سرخ کهنه و حیاط بزرگ و معماری اروپایی. بامداد سوم تیر، حدود دو ساعت قبل از اعلام آتش‌بس، موشک‌های اسراییل، این خانه‌های ویلایی را هدف گرفت و حالا، فقط آواری سرد و سوخته است که دیگر تماشایی هم نیست. مردی از اهالی کوچه بوستان نهم می‌گوید که هر دو خانه را، نهادهای نظامی خریده بودند و با تعمیرات، به یک واحد نیمه مسکونی تبدیلش کرده بودند.

مرد طبق شنیده‌هایش می‌گوید که در حمله اسراییل این ساختمان سه کشته داشت؛ سرایدار و همسرش و مهندس جوانی که در زمان حمله موشکی در این خانه ساکن بوده. مرد وقتی حرف می‌زند، گوشه لبش پرش دارد انگار که یک نخ به گوشه لبش دوخته باشند و به فاصله هر دو یا سه ثانیه، نخ به سمت بالا کشیده شود.

مرد می‌گوید بعد از موشک‌باران شب آخر و به دلیل صدای مهیب انفجار، دچار تیک عصبی شده. خانه مرد، در ضلع جنوبی بوستان نهم و سه پلاک دورتر از آوار ویلاهاست و می‌گوید که غیر از غبار متعفنی که بلافاصله بعد از انفجار تمام فضای خانه را پر کرد و نفسش را به شماره انداخت، خانه‌اش دچار آسیبی نشده است. بیشترین آسیب را ساکنان آپارتمان‌های همسایه و روبروی ساختمان ویلایی دیده‌اند. هم خانه و وسایل زندگی‌شان از بین رفته و هم دچار مشکلات عصبی و روانی جدی شده‌اند.

آپارتمانی که تا قبل از جنگ، دیوار به دیوار ویلاها بود، یک ساختمان ۶ طبقه است که نه دیواری برایش مانده و نه پنجره‌ای. شده مثل ساختمانی نیمه‌کاره. سرایدار خانه روبروی ویلاها می‌گوید تمام ساکنان این ساختمان ۶ طبقه را برده‌اند به یکی از هتل‌های اسکان جنگ‌زده‌ها. 

اول: خانم «ب» 

خانم «ب» یکی از ساکنان همین ساختمان ۶ طبقه است؛ یک زن ۶۰ ساله، کارمند و خیلی خسته که فعلا تنها چیزی که می‌خواهد، این است که برای ساعت‌ها و روزها بخوابد و حداقل در خواب و بی‌هوشی، یادش برود که هرچه در روزها و هفته‌های قبل به سرش آمده، واقعیت داشته. خانم «ب» لابه‌لای هر چند سوالی که می‌پرسم و هر چند جوابی که می‌گوید، سکوت‌های طولانی دارد؛ سکوتی که با گریه می‌شکند و کلمات، لابه‌لای اشک‌ها به زبانش می‌آید. خانم «ب» و خانواده‌اش، در طول جنگ ۱۲ روزه حتی یک خراش هم برنداشتند اما بامداد سوم تیر و کمتر از دو ساعت پیش از آتش‌بس، ماحصل زندگی ۴۰ ساله‌شان زیر آوار جنگ دفن شد. 

چقدر از وسایل شما تخریب شده؟ خسارت مالی براتون چقدر بوده؟ 

«فقط چند تیکه از لباسامون سالم مونده بود و چند تا پتو. هیچی باقی نموند. همه چیز خراب شد. هیچی نداریم… من تمام اون ۱۱ شب رو توی خونه موندم. هر شب می‌رفتم روی پشت‌بوم و از حملات و پدافند فیلم و عکس می‌گرفتم ولی اون شب به مدت چند ساعت از خونه بیرون رفتم. بعد از حمله موشکی، به من تلفن زدن و نیم ساعت بعد خودم رو رسوندم. وقتی جلوی خونه‌ام رسیدم، اصلا باورم نمی‌شد چنین اتفاقی برای زندگیم افتاده باشه. شنیده بودم جنگ چطور زندگی آدما رو نابود می‌کنه ولی باورم نمی‌شد که برای خودم هم اتفاق بیفته. دسترنج تمام عمرم زیر آوار مونده بود. مشاهده این وضع منو داغون کرد. قدرت حرف زدن رو از دست دادم. روحیه‌ام رو باختم. طول کشید تا به حال عادی برگردم.» 

خانم «ب» در این روزها خودش را با این باور تسکین داد که بعد از بامداد سوم تیر، مرده و حالا در دنیایی دیگر است و آدم مرده هم که نیازی به یخچال و مبل و ماشین ظرفشویی ندارد. 

«اون چه به سر من و امثال من اومد، خیلی فراتر از آسیبه. اصلا آسیب به چه معناست؟ آسیب یعنی یک خسارت جانی یا مالی جزیی. ما تخریب شدیم. ما همه چیز رو از دست دادیم. ما از بین رفتیم. گودالی که بعد از حمله موشکی کنار خونه من درست شد، حالا با ضایعات اسباب و لوازم زندگی ما پر شده. اون ضایعات، زندگی چندین ساله‌مون بود. خونه من پر بود با یادگارهای مادر و پدرم. من تمام این سال‌ها رو با نگاه کردن به این یادگارها زندگی کردم. حالا تمام اون یادگارها از بین رفته.» 

خانم «ب» می‌گوید که در این روزها، در ساعات کوتاهی که به سالن عمومی هتل محل اقامتش می‌آمده، مسوولان هتل به او گفته‌اند اگر مایل باشد، می‌تواند با روان‌شناس یا مشاوری که برای خدمات روان‌شناسی به جنگ‌زدگان می‌آید، صحبت کند ولی خانم «ب» دلش نمی‌خواهد با کسی حرف بزند و حتی دلش نمی‌خواهد کسی را ببیند.

خانم «ب» قبل از جنگ برای خودش برنامه‌ریزی کرد که تابستان امسال، برود و چند روزی در استان‌های گیلان و مازندران بچرخد و نگاهش را با زیبایی‌های طبیعت پر کند و به تهران برگردد. حالا، کمتر از ۴۰ روز تا پایان تابستان مانده و حدود یک ماه است که تمام ساعات صبح تا غروبش، در رفت و برگشت به شهرداری و ستاد بازسازی ناحیه و بالا و پایین رفتن از پله‌های هتل و یک روزمرگی فرساینده با چاشنی از دست رفتن‌های بی‌شمار سپری می‌شود. لابه‌لای این هدر رفتن لحظه‌ها، گاهی هم یک ماشین می‌گیرد به مقصد خانه‌اش، ماشین جلوی ساختمان ۶ طبقه ترمز می‌کند، خانم «ب» از پنجره ماشین به خانه‌اش نگاه می‌کند، اشک می‌ریزد، ماشین بعد از یک ربع، راه می‌افتد، می‌راند به سمت هتلی در شرق تهران… 

دوم: مهتاب: 

ساختمان روبروی آوار ویلاهای کوچه بوستان نهم هم خسارت دیده. شیشه تمام واحدهای شمالی این ساختمان، شکسته و قاب پنجره‌ها کنده شده و کارگران مشغول کوبیدن پتک به دیوارهای ترک خورده ضلع شمالی‌اند. برای ورود به این ساختمان باید از روی آوار دیوارهای فروریخته گذشت. برق ساختمان قطع است و ساکنان ساختمان، هر روز و در ساعات روشنی هوا می‌آیند که به کار نقاش و گچکار و بنا نظارت کنند و حوالی عصر برمی‌گردند خانه دوست و اقوام‌شان.

ساکن طبقه دوم این ساختمان، یک خانواده ۴ نفره‌اند؛ مادر و پدر و دو فرزندشان، مهتاب ۱۲ساله و پدرام ۸ ساله. این خانواده، از دومین روز جنگ، ۴ کوله‌پشتی با وسایل ضروری و شخصی آماده کردند و مادر خانواده، رختخواب‌ها را کف زمین نزدیک به ورودی خانه و کنار دیوارهای بدون شیشه و پنجره پهن کرد. این خانواده ۱۱ شب، تقریبا آرام خوابیدند تا آن بامداد آخر؛ همان شبی که خانه‌های ویلایی نبش بوستان نهم با موشک اسراییل منهدم شد. 

«ساعت ۲.۵ صبح بود. بیدار بودم. اول صدای سوت بود و بعد، صدای جنگنده‌ها رو شنیدم. با اولین انفجار، شیشه‌ها خرد شد. همه جا پر از دود و بوی باروت و غبار سیاه شد. چشممون چیزی نمی‌دید. گلومون می‌سوخت. بچه‌ها گریه می‌کردن. یه بالش روی صورت دخترم گذاشتم که اگه شیشه‌ای شکست، خرده‌هاش به صورتش نپاشه. شوهرم هم روی گوش‌های پسرم رو گرفت که لرزه‌های انفجار رو نشنوه. با انفجار دوم از جا پریدیم. کوله‌هامون رو برداشتیم و به سمت در دویدیم. فقط دعا کردم پله‌ها خراب نشده باشه که بتونیم به خیابون برسیم. از پله‌ها که پایین می‌رفتیم، شیشه‌ها و خرده سنگ از سقف و راه‌پله‌ها می‌ریخت زمین. بوی نشت گاز کل کوچه رو پر کرده بود. تمام ترسمون این بود که الان با یه کبریت، تمام کوچه منفجر میشه.» 

در اغلب واحدهای این ساختمان، دریچه‌های کولرها از جا کنده شده، یخچال، با ترکش‌های انفجار، سوراخ شده، وسایل برقی سوخته، تمام شیشه‌ها شکسته، تمام کاشی‌های آشپزخانه ریخته و شکسته، کابینت‌های آشپزخانه نشست کرده، دیوارهای مشرف به ویلاهای موشک خورده ترک برداشته، چارچوب درها از جا درآمده.

مادر خانواده می‌گوید از روز چهارم تیر تا حالا، فقط افرادی برای بازدید خانه آمده‌اند و به خرابی‌های ساختمان نگاه کرده‌اند و چیزهایی در کاغذهای‌شان نوشته‌اند و گفته‌اند حداکثر کمک دولت، پرداخت هزینه خرید و نصب شیشه‌هاست. این ساختمان حدود ۲۰۰ متر با ویلاهای موشک خورده فاصله دارد و مادر خانواده می‌گوید از روز چهارم تیر حتی یک روان‌شناس به این ساختمان مراجعه نکرده که از حال ناخوش ساکنان گزارشی بگیرد. موهای پشت سر مهتاب، به اندازه ته استکان ریخته و پوست لخت پشت سرش را زیر انبوه موهای بلندش پنهان کرده است.

از چهارم تیرماه، مادر خانواده، شب‌ها با درد قلبی می‌خوابد و در طول روز، ۵ قرص آرامبخش می‌خورد و مهتاب و پدرام، حتی یک ثانیه از مادر و پدر جدا نمی‌شوند. تمام ساکنان این ساختمان مستاجرند و مادر مهتاب از هزینه‌های نوسازی خانه‌شان اطلاعی ندارد ولی کارگری که مشغول پتک زدن به دیوار اتاق‌های شمالی بود، گفت که روزی ۸۵۰ هزار تومان مزد می‌گیرد و دو نفر نقاش که در یکی از واحدها مشغول بتونه‌کاری و ترک‌گیری بودند، گفتند هزینه نقاشی هر واحد، ۵۰ میلیون تومان است. 

وزارت بهداشت: نهادهای نظامی گفتند خودمان مشاور و روان‌شناس داریم 

محمدرضا شالبافان؛ مدیرکل سلامت روان وزارت بهداشت، در توضیح خدمات روان‌شناسی و مداخلات روانی برای آسیب‌دیدگان روانی در جنگ ۱۲ روزه می‌گوید: «تعدادی از آسیب دیدگان جنگ شامل مجروحان یا بازماندگان حملات یا افرادی که شاهد کشته شدن عزیزان‌شان بودند، از همان روزهای اول مورد ارزیابی روانی قرار گرفتند و پیگیری مداخلات روانی برای این افراد، همچنان ادامه دارد. تعدادی هم که در اثر تخریب خانه‌شان دچار خسارت مالی شدند، بعد از انتقال به هتل‌هایی که در شهر تهران برایشان در نظر گرفته شده بود، حداقل به مدت ۴ هفته توسط دانشگاه‌های علوم پزشکی تحت درمان‌ها و مشاوره‌های روان‌شناسی قرار دارند.

یک سری اقدامات باید برای جمعیت عمومی انجام شود و لازم است که به سلامت روان کل جامعه ایرانی توجه داشته باشیم. برای جمعیت عمومی هم در مراکز جامع سلامت، غربالگری اختلالات مرتبط با حادثه آغاز شده و البته در شهرهای آسیب دیده مثل تهران، فعالیت در این زمینه، پررنگ‌تر است. هر فردی هم که احساس می‌کند نیاز به مداخله روان‌شناسی و مشاوره دارد، در مراجعه به نزدیک‌ترین مرکز جامع سلامت شهر و منطقه خودش، بعد از غربالگری اولیه توسط روانشناسان مستقر در مراکز، خدمات تخصصی رایگان و بدون هزینه، چه به صورت مداخلات گروهی و چه به صورت مداخلات انفرادی دریافت خواهد کرد.» 

شالبافان در توضیح ممنوعیت‌های ایجاد شده برای ارائه خدمات روان‌شناسی و مشاوره‌ای برای تعدادی از خانواده شهدا و مجروحان می‌گوید: «از ابتدای سانحه و جنگ، به خصوص در مناطق نظامی و برای ساکنان این مناطق که اغلب، خانواده افراد خاص و نیروهای نظامی و انتظامی بودند، از ما خواسته شد که این خدمات توسط روان‌شناسان سیستم‌های نظامی- انتظامی ارائه شود. ما در این خصوص آموزش‌های مناسبی دادیم و محتوای آموزشی در اختیار این نهادها قرار دادیم ولی با توجه به حساسیت‌هایی که در این زمینه وجود داشت، این خدمات در این مناطق توسط نیروهای ارگان‌های نظامی انجام شد و همکاران ما جز با اجازه مراجع ذی‌صلاح وارد مراکز نظامی نشدند. ارائه خدمات مشاوره و روان‌شناسی در بعضی هتل‌ها هم با حساسیت‌های جدی مواجه شد و هماهنگی‌ها در این زمینه، زمانبر بود.

در بعضی هتل‌ها اجازه دریافت شماره تماس یا اطلاعات هویتی افراد ساکن را به همکاران ما ندادند و حتی با اینکه همکاران ما مایل بودند خودشان به تک تک اتاق‌ها مراجعه کرده و در خصوص خدمات مشاوره‌ای و روان‌شناسی اطلاع‌رسانی کنند، در بعضی هتل‌ها این اجازه داده نشد و اعلام کردند که خودمان در این زمینه اطلاع‌رسانی می‌کنیم در حالی که اطلاع‌رسانی همکاران ما، همراه با اقدامات انگیزشی و همراهی‌طلبی برای آسیب‌دیدگان بود.

در نهایت با هماهنگی‌های انجام شده و البته با تاخیر، مشکل در ارائه خدمات مشاوره‌ای و روان‌شناسی در هتل‌ها تا حد زیادی برطرف شد ولی همچنان برای دریافت اطلاعات بسیاری از بازماندگان، نیازمند کمک جدی هستیم. بعضی اوقات هم با اینکه طبق اسناد بالادستی در خصوص مداخله در بحران و بلایا، وزارت بهداشت مسوول این مداخلات است ولی سایر نهادهای همکار، خود را متولی امر می‌دانند. چالش‌ها همچنان هست و البته، می‌شود با در نظر گرفتن ملاحظات امنیتی، دسترسی بیشتری برای وزارت بهداشت و برای ارائه خدمات روان‌شناسی و غربالگری برای بسیاری از بازماندگان و خانواده شهدا و آسیب‌دیدگان داده شود ولی متاسفانه هنوز یک‌سری از داده‌ها را در اختیار ما قرار نمی‌دهند.»

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.