همشهری آنلاین - گروه سیاسی: دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن اخیرا در گزارشی به قلم تئونا جیوآشویلی پژوهشگر و دیپلمات پیشین گرجستان با رویکردی تحلیلی به بازتعریف معادلات ژئوپلیتیک در قفقاز جنوبی پس از تهاجم روسیه به اوکراین میپردازد و در این روندها، بازیگران کلیدی و سناریوهای احتمالی آینده را بررسی میکند.
پس از نگارش این متن اما یک تحول دیپلماتیک مهم رخ داد: در ۸ آگوست ۲۰۲۵، ارمنستان و آذربایجان در مراسمی در کاخ سفید و با حضور رئیسجمهور ایالات متحده، بیانیهای مشترک برای پیشبرد توافق صلح و عادیسازی روابط را امضا کردند که شامل تعهد به ادامه مذاکرات، بازگشایی مسیرهای ترانزیتی و گامهایی برای تقویت همکاریهای اقتصادی است.
با این حال برخی گزارشها روی این نکته تاکید کردهاند که متن امضاشده فعلا بهعنوان اعلامیه یا «اعلام اراده» برای نهاییسازی صلح تفسیر میشود و باید گامهای بعدی (امضا و تصویب نهایی، جزئیات مرزبندی و نحوه اجرای گذرگاههای ترانزیتی) دنبال شود.
نکات تحلیلی محوری گزارش جیوآشویلی از جمله تغییرات ساختاری در توزیع قدرت منطقهای، صعود بازیگران محلی و فرامنطقهای و پیامدهای کاهش نسبی نفوذ روسیه همچنان معتبر و مفید است. مهمترین بخشهای گزارش این دانشگاه انگلیسی را میخوانید:
تهاجم تمامعیار روسیه به اوکراین ساختار امنیتی اروپا را تکان داد و همزمان نقشه سیاسی و راهبردی قفقاز جنوبی را وارد مرحلهای تازه کرده است. تئونا جیوآشویلی، پژوهشگر و دیپلمات پیشین، این دوره را «اینتررگنوم» توصیف میکند و میگوید که منطقه اکنون در گذار میان نظم پیشین و نظمی ناپایدار قرار گرفته است. تحولات اخیر نشان میدهد که صورتبندی آینده قفقاز جنوبی از برهمکنش نیروها در سه سطح منطقهای، قارهای و جهانی شکل خواهد گرفت؛ واقعیتی که به معنای بازگشت این سه کشور کوچک به نقش تاریخیشان بهعنوان «چهارراه» منافع بزرگترهاست.
۳مسیر متفاوت پس از جنگ اوکراین
تاثیر جنگ اوکراین بر ۳کشور قفقاز جنوبی یکسان نبوده و هرکس به نحوی متفاوت جایگاه خود را بازتعریف کرده است. گزارش میگوید صحنه سیاسی منطقه شاهد تشدید روندهایی است که پیش از جنگ هم آغاز شده بودند: «دوره گذار، روندهایی را که پیش از جنگ شکل گرفته بودند، تشدید کرد: سیاست خارجی جسورانه آذربایجان، تلاش ارمنستان برای رهایی از نفوذ روسیه، و فاصله گرفتن گرجستان از دموکراسی لیبرال و غرب.» این توصیف، چارچوب تحلیلی گزارش را از ابتدا روشن میکند و نشان میدهد که پیامدهای جنگ، تسریعکننده جریانهای داخلی موجود بودهاند.
آذربایجان: از بازپسگیری قرهباغ تا نقش محوری انرژی و ترانزیت
آذربایجان بزرگترین بهرهبردار این دوره بوده است. باکو در سال ۲۰۲۳ توانست کنترل کامل منطقه مورد مناقشه را بازپس گیرد و این پیروزی را بازگشت «تمامیت ارضی» خود قلمداد کرد؛ موفقیتی که رهبران آذربایجان آن را نماد «خودکفایی» و اتکا به توان داخلی معرفی کردند. رئیسجمهور آذربایجان صراحتا گفته است: «آذربایجان آینده خود را بر پایه توانمندیهای خود میسازد، نه بر نهادهای بینالمللی.» همزمان، نقش کلیدی باکو بهعنوان هاب انرژی و مسیرهای ترانزیتی تقویت شده است؛ از توسعه صادرات گاز به اروپا تا مشارکت در مسیرهای جدید حمل و نقل منطقهای که توجه روسیه، چین و اتحادیه اروپا را جلب کرده است. این وضعیت به باکو قدرت چانهزنی بیشتری در برابر بازیگران بزرگ بخشیده و فضای دیپلماتیک را برای سیاست خارجی چندمحوری فراهم ساخته است.
ارمنستان: بازنگری در تکیهگاههای امنیتی و گرایش به تنوع شرکای بینالمللی
برای ارمنستان، تجربه خروج جمعیت از قرهباغ و احساس بیعملی طرفهای سنتیِ حامی، زنگ هشداری بوده است. گزارش نشان میدهد که ایروان پس از آن به دنبال تنوعبخشی جدی به شرکای امنیتی و اقتصادیاش رفته است؛ از تقویت مناسبات دفاعی با هند و فرانسه تا تحکیم همکاریهای تجاری و انرژی با ایران و ورود به مذاکرات عمیقتر با اتحادیه اروپا و ایالات متحده. در عمل، این تغییر مسیر شامل تعلیق مشارکت در سازمان پیمان امنیت جمعی و تلاش برای نشان دادن خودش بهعنوان بازیگر نزدیکتر به غرب بوده است. ارمنستان اکنون با شعار تمایز خود از نفوذ سنتی روسیه، سعی دارد تصویر یک همپیمان قابلاتکاتر برای بروکسل و واشینگتن ارائه دهد و از این طریق منابع و پشتیبانیهای جدیدی برای تقویت مقاومت اقتصادی و امنیتیاش کسب کند.
گرجستان: بازگشت به ساحل مشکوک فاصلهگیری از غرب
گرجستان اما برخلاف دو همسایه، جهتی معکوس در پیش گرفته است. اگرچه در دسامبر ۲۰۲۳ نامزدی عضویت در اتحادیه اروپا را بهدست آورد، دولت حاکم سیاستهایی را پیش برد که بهتدریج فضای مدنی و روندهای دموکراتیک را تضعیف کرد. در گزارش آمده که این دولت با توجیه «حفظ حاکمیت» و ترس از گرفتار شدن در تنش با مسکو، راهی را در پیش گرفت که تفلیس را از شرکای غربی دور و به سمت توسعه روابط اقتصادی و زیرساختی با چین و دیگر بازیگران غیرغربی سوق داد. پروژههایی همچون ساخت بندر عمیق آناکلیا که به کنسرسیومی چینی واگذار شد، نمادی از این تغییر جهت است. این تحول، گرجستان را از یک شریک غربگرا به کشوری محتاط در برابر گفتمان لیبرال تبدیل کرده و امکان بهرهبرداری روسیه از روزنههای اقتصادی و سیاسی در تفلیس را افزایش داده است.
بازتعریف ژئوپلیتیک: ترکیه، چین، ایران و هند در نقشهای فعال
با کمرنگ شدن حضور روسیه در لبههای قفقاز جنوبی، بازیگران منطقهای و فراگیر منطقهای فضا را خالی نساختهاند. ترکیه توانسته از پیوند نزدیک با آذربایجان سود برد و موقعیتش را در معادلات منطقهای ارتقا دهد؛ هم در بعد نظامی و هم در بعد طرحهای اتصال منطقهای که به دنبال بهوجود آمدن کریدورهایی است که آنکارا را مستقیم به منابع و بازارهای خزر متصل کند.
چین بهواسطه سرمایهگذاریهای زیرساختی و نقش در توسعه مسیرهای ترانزیتی میان آسیای میانه تا اروپا، به یک بازیگر محوری در «کریدور میانی» بدل شده و با امضای شراکتهای راهبردی در باکو و تفلیس، نفوذ اقتصادیاش را تثبیت میکند. ایران نیز با فعالسازی دیپلماسی منطقهای، از جمله افتتاح کنسولگری در سیونیک و پیشبرد گفتگوها درباره توافقهای راهبردی، سعی کرده نقشآفرینیاش را در مجاورت مرزی تقویت کند.
هند نیز با افزایش فروش تسلیحات و همکاریهای دفاعی با ایروان، جای پای استراتژیک خود را در جنوب قفقاز محکمتر کرده است. این چرخشها نشان میدهد که منطقه در حال تبدیل شدن به میدانی چندقطبی است که بازیگران محلی و فرامنطقهای هرکدام سهمی از تعاملات سیاسی و اقتصادی را طلب میکنند.
غرب در منطقه: از وعده تا عمل ناتمام
کاهش نفوذ روسیه اما بهطور خودکار به تقویت نفوذ غرب انجامیده است. گزارش هشدار میدهد که نفوذ ایالات متحده و اتحادیه اروپا در ۳سال اخیر کاهش یافته است و مینویسد: «ایالات متحده و اتحادیه اروپا هر دو در ۳سال اخیر وزن خود را در منطقه از دست دادهاند.» این عقبنشینی نسبی ناشی از تمرکز استراتژیک واشینگتن بر هند-پاسیفیک، و از سوی دیگر پیامدهایی است که بروکسل در مواجهه با چالشهای داخلی و اولویتبندیهای متعدد سیاست خارجی تجربه کرده است. در عین حال، اقداماتی چون ماموریت غیرنظامی اتحادیه اروپا در ارمنستان و میانجیگری در مذاکرات صلح نشان میدهد که اروپا هنوز ظرفیت و نیازی برای ورود دارد، اما پرسش بزرگ این است که آیا ظرفیت به اراده سیاسی لازم برای تبدیل حضور به نفوذ راهبردی بدل میشود یا خیر.
سناریوهای احتمالی پیش رو
نویسنده ۲چشمانداز کلی را برای آینده منطقه ترسیم میکند. در سناریوی نخست، روسیه و ترکیه همچنان بهعنوان ۲عامل تعیینکننده باقی میمانند و توازن میان نفوذ این ۲، چارچوب پایداری منطقه را شکل میدهد. در سناریوی دوم، تضعیف یا درگیری طولانیمدت روسیه در اوکراین میتواند به گسترش چندقطبی در قفقاز منجر شود؛ جایی که بازیگران محلی فضا و فرصت بیشتری برای سیاستهای چندجهتی و معاملهای خواهند یافت و چین نقش تعیینکنندهتری در زیرساخت و اقتصاد منطقه ایفا خواهد کرد. در این دیدگاه دوم پرسش اساسی این است که آیا چین حاضر خواهد بود در راستای منافع اقتصادی، نقش تاریخی روسیه را به چالش بکشد یا اینکه یک تقسیم کار نانوشته میان پکن و مسکو شکل خواهد گرفت که هرکدام در حوزهای مشخص ورود کنند. گزارش بر این نکته تاکید دارد که بهنظر میرسد «بیشتر محتمل، یک تقسیم کار تلویحی میان روسیه و چین خواهد بود تا تقابل آشکار.»
پیشنهادهایی برای اروپا: اراده، شفافیت و ترکیب ابزارها
در انتهای گزارش، تاکید شده که اروپا اگر میخواهد نقشی اثربخش در سرنوشت قفقاز جنوبی داشته باشد باید نخست منافع و اهداف خود را روشن سازد و سپس با ابزارهای متنوع—اقتصادی، دیپلماتیک و امنیتی—نفوذ خود را تقویت کند. نویسنده هشدار میدهد: «بیش از آنکه مشکل اتحادیه اروپا فقدان ظرفیت باشد، کمبود اراده سیاسی باعث شده این اتحادیه در منطقه نقشی تعیینکننده ایفا نکند.»
ترکیب راهبردی تامین امنیت انرژی، توسعه اتصال ترانزیتی، و برنامههای ملموس برای افزایش تابآوری اقتصادی و انرژی کشورهای منطقه از جمله اولویتهایی است که میتواند جایگاه اروپا را ارتقا دهد. همزمان، حفظ و ترویج ارزشهای دموکراتیک و پیگیری موثر روندهای اصلاحی در کشورهای همسایه باید بهعنوان جزئی از یک رویکرد همهجانبه باقی بماند تا ثبات سیاسی و اجتماعی در درازمدت تضمین شود.
خاتمه: قفقاز جنوبی میان قانون و زور قدرت
قفقاز جنوبی بار دیگر در چهارراه منافع بازیگران بزرگ قرار گرفته است؛ ۳کشور کوچک این منطقه باید بین حفظ استقلال عمل و مهارت در بازی میان قدرتها، راهی برای بقا و پیشرفت بیابند. گزارش با این یادآوری به پایان میرسد که آینده این منطقه بهطور تنگاتنگی با تصمیمات و تعادلهای قدرت در سطح فرامنطقهای پیوند خورده و اینکه «آیا این کشورها توان عبور از تزلزل قواعد بینالمللی و جلوگیری از آنکه «قوی» هرچه میتواند کند و «ضعیف» آنچه را مجبور است تحمل کند، را خواهند داشت یا خیر» سؤال بازِ بزرگِ پیشِ روست.