به گزارش اقتصادنیوز، سعید خوش بین در روزنامه سازندگی در مطلبی نوشت:
نزدیکان محمود احمدینژاد خبر دادهاند که او کتاب «اخلاق آزادی» نوشته «مورای روتبارد» را خوانده و درباره آن نظراتی دارد. در همین زمینه دفتر آقای احمدینژاد از مترجمان کتاب برای حضور در یک نشست تحلیلی دعوت کرده است.
کتاب «اخلاق آزادی» نوشته «مورای روتبارد» را میتوان کاملترین شرح فلسفه لیبرتارینیسم دانست. این کتاب که توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده از سوی محافل اقتصادی و سیاسی مورد توجه قرار گرفته است.
روتبارد در این کتاب ضمن ستایش آزادی بهعنوان حق ذاتی انسان، هرگونه مداخله قهری دولت را رد میکند و بازار آزاد را مظهر خودمختاری و همکاری داوطلبانه میداند.
روتبارد با نقد سوسیالیسم، برابریطلبی اجباری و انحصار دولتی، جامعهای بدون دولت را پیشنهاد میکند که در آن افراد آزادانه و بر اساس ارزشهای خود عمل کنند. اما سوال این است که چرا سیاستمدار پوپولیستی مثل محمود احمدینژاد به مهمترین کتاب مورای روتبارد علاقه نشان داده است؟ برخی میگویند، محمود احمدینژاد دنبال پیاده کردن ایدههای خاویر میلی در ایران است و خود را در مسیر او میبیند. این نظر چقدر درست است؟ برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به پیشینه احمدینژاد و سیاستهای او نگاهی انداخت.
احمدینژاد در دوران ریاستجمهوری خود با گفتمان عدالتمحور و مردمیسازی امور، سیاستهایی مانند طرح هدفمندسازی یارانهها و مسکن مهر را اجرا کرد. این سیاستها، هرچند با هدف حمایت از اقشار کمدرآمد طراحی شدند اما به شدت وابسته به مداخله دولت و توزیع منابع عمومی بودند. او همچنین با تمرکز بر دیپلماسی تهاجمی و آرمانگرایانه، بهویژه در مواجهه با نظام بینالملل و غرب، رویکردی اتخاذ کرد که با اصول لیبرالیسم و لیبرتارینیسم، بهویژه کاهش نقش دولت و تأکید بر بازار آزاد، فاصله زیادی داشت.
از سوی دیگر، احمدینژاد در سالهای اخیر تلاش کرده است خود را بهعنوان چهرهای منتقد نظام موجود و مدافع تغییرات ساختاری معرفی کند که شاید علاقه او به کتاب روتبارد را بتوان در این چارچوب تفسیر کرد.
خاویر میلی، رئیسجمهور آرژانتین، با اجرای سیاستهای شوکدرمانی و کاهش شدید نقش دولت مانند کاهش تعداد وزارتخانهها از ۱۹ به ۹، اخراج ۳۰ هزار کارمند دولتی و حذف یارانههای ناکارآمد، توانسته است تورم سهرقمی آرژانتین را تا حدی مهار کند و کسری بودجه را به مازاد تبدیل کند. این اقدامات، که ریشه در اصول لیبرتارینسیم و مکتب اقتصادی اتریشی دارند، با هدف آزادسازی اقتصاد و کاهش بروکراسی دولتی انجام شدهاند. میلی همچنین با نقد بانک مرکزی و سیاستهای پولی غیرمسئولانه بر ایجاد فضای کسبوکار آزاد و حذف موانع تجاری تأکید دارد. این رویکرد با فلسفه روتبارد، که در «اخلاق آزادی» بر آزادی فردی و بازار آزاد تأکید دارد، همخوانی زیادی دارد.
با این حال، مقایسه احمدینژاد با میلی چندان دقیق به نظر نمیرسد. احمدینژاد در دوران ریاستجمهوری خود نهتنها به کاهش نقش دولت تمایلی نشان نداد،بلکه با سیاستهایی مانند توزیع یارانه نقدی و پروژههای عمرانی گسترده، دخالت دولت در اقتصاد را تقویت کرد.
طرح هدفمندسازی یارانهها، هرچند به ظاهر به سمت کاهش یارانههای پنهان حرکت کرد اما در عمل به افزایش وابستگی مردم به دولت و نقدینگی بدون پشتوانه منجر شد که دقیقاً برخلاف اصول لیبرتارینسیم است. علاوه بر این، احمدینژاد در سیاست خارجی خود رویکردی آرمانگرایانه و تهاجمی داشت که با تأکید لیبرتارینها بر عدم مداخلهگری و همکاری داوطلبانه در تضاد است.
علاقه احمدینژاد به کتاب روتبارد ممکن است بیش از آنکه به معنای پذیرش کامل فلسفه لیبرتارینسیم باشد، تلاشی برای بازسازی وجهه سیاسی اوست. او در سالهای اخیر، بهویژه پس از رد صلاحیت در انتخابات ریاستجمهوری سعی کرده خود را بهعنوان منتقد وضع موجود و حامی تغییرات بنیادین معرفی کند. دعوت از مترجمان کتاب «اخلاق آزادی» برای نشست تحلیلی نیز میتواند، بخشی از این استراتژی باشد تا او خود را بهعنوان چهرهای روشنفکر و آگاه به ایدههای نو معرفی کند.
با این حال هیچ شواهد روشنی وجود ندارد که نشان دهد، احمدینژاد به دنبال پیادهسازی ایدههای لیبرتارین در ایران است. شرایط ایران با اقتصاد نفتمحور، تحریمهای بینالمللی و ساختار سیاسی متمرکز، تفاوتهای اساسی با آرژانتین دارد. اجرای سیاستهای شوکدرمانی میلی در ایران،با توجه به مقاومت گروههای ذینفع و نبود اعتماد عمومی، با چالشهای جدی مواجه میشود.
چنانکه شرح داده شد، لیبرتارینیسم در ایران به دلایل متعددی، از جمله ساختار سیاسی متمرکز، اقتصاد نفتمحور و فرهنگ سیاسی مبتنی بر مداخله دولت، پایگاه قوی نداشته است. حتی روشنفکرانی که به لیبرالیسم کلاسیک گرایش داشتهاند معمولاً به لیبرالیسم معتدلتر تمایل داشتهاند تا لیبرتارینیسم رادیکال. علاوه بر این، لیبرتارینیسم در ایران اغلب به دلیل سوءتفاهم یا برچسبهای سیاسی مورد انتقاد قرار گرفته و به حاشیه رانده شده است. به همین دلیل هیچ سیاستمدار سرشناسی در کشور ما بهصورت کامل و علنی لیبرتارین شناخته نمیشود.
به نظر میرسد، علاقه احمدینژاد هم به «اخلاق آزادی» بیشتر یک ژست اقتصادی باشد تا نشانهای از تغییر واقعی در دیدگاههای او. پوپولیسم احمدینژاد، که مبتنی بر وعدههای عدالتمحور و توزیع منابع دولتی بود، با اصول لیبرتارینسیم، که بر کاهش نقش دولت و آزادی فردی تأکید دارد، سازگاری چندانی ندارد.
بنابراین، ادعای اینکه او به دنبال پیادهسازی ایدههای خاویر میلی در ایران است، بدون شواهد ملموس و با توجه به سوابق او، چندان معتبر نیست. این علاقه احتمالاً تلاشی برای بازسازی تصویر سیاسی او در شرایطی است که از ساختار قدرت کنار گذاشته شده و به دنبال پایگاه جدیدی برای بازگشت به صحنه سیاسی است.