خبرآنلاین - جواد مرشدی: سه شنبه هفته قبل دولت لبنان ارتش این کشور را مکلف کرد طرحی اجرایی برای انحصار سلاح در دست دولت و محدود کردن تسلیحات گروههای مسلح، بهویژه حزبالله، تا پیش از ۳۱ اوت ۲۰۲۵ برای اجرا تا پیش از پایان پایان سال جاری میلادی تدوین کند.
این اقدام در حالی صورت میگیرد که فشارهای بینالمللی، بهویژه از سوی آمریکا برای خلعسلاح حزبالله افزایش یافته است. فشارهای آمریکا و متحدانش، بهویژه از طریق مشروط کردن کمکهای مالی به خلعسلاح، نشاندهنده تلاش برای تضعیف محور مقاومت و تحمیل خواست و اراده خارجی بر لبنان است.
برخی مقامهای جمهوریاسلامی از جمله علی اکبر ولایتی مشاور رهبرآنقلاب در مخالفت با این تصمیم با بیان اینکه خواب خلع سلاح حزبالله تعبیر نخواهد شد گفته اندآمریکا و اسرائیل گمان میکنند در لبنان هم میتوانند جولانی دیگری بر سر کار بیاورند.
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه کشورمان نیز در مصاحبهای با صدا و سیما این طرح را غیرقابل اجرایی دانست و در این مورد اظهارکرد: «این نخستین بار نیست که تلاشهایی برای خلع سلاح حزبالله و از کارانداختن سلاح مقاومت صورت میگیرد. علت این تلاشها هم روشن است؛ طرف مقابل در صحنه عمل دیده که سلاحهای مقاومت چه توانمندیهایی دارد و چه تأثیری میتواند در معادلات میدانی بگذارد. اکنون نیز با این تصور که حزبالله در جریان درگیریهای اخیر ضرباتی متحمل شده، گمان میکنند فرصت مناسبی برای اجرای این طرح فراهم شده است تا حزبالله را به سمت خلع سلاح سوق دهند. اما موضعی که رهبر حزبالله اتخاذ کرده و بیانیهای که صادر شد، بهروشنی نشان داد که حزبالله بهطور کامل در این مساله ایستادگی خواهد کرد».
که البته پس از این اظهارات بلافاصله وزارتخارجه لبنان بیانیهای در این مورد صادر کرد و خطاب به جمهوری اسلامی نوشت: «اظهارات اخیر عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، که در آن به مسائل داخلی لبنان پرداخته؛ غیرقابل قبول و محکوم است. این مسائل، به هیچ وجه به جمهوری اسلامی ایران مربوط نمیشود.»
هر چه هست دولت لبنان تصمیم به خلع سلاح همۀ گروههای غیردولتی مسلح از جمله حزبالله گرفته است و روز گذشته "جوزف عون "رئیس جمهور لبنان در اظهاراتی در خصوص انحصار سلاح در دست دولت و خلع سلاح مقاومت ادعا کرد کشورش در مسیر درست قرار دارد و روند اصلاحات در کشور آغاز شده و طرح انحصار سلاح غیرقابل بازگشت است.
از سوی دیگر محمود قماطی نایب رئیس شورای سیاسی حزب الله لبنان با بیان اینکه خلع سلاح مقاومت غیر ممکن است، تاکید کرد که اگر دولت تلاش کند تصمیم خود را اجرا کند، تمام مردم لبنان با آن مقابله خواهند کرد.
همچنین قماطی هشدار داد که دولت لبنان قادر به خلع سلاح مقاومت نخواهد بود و این امر بدون خونریزی در مواجهه با دشمن خارجی غیرممکن است.
ظاهرا مشکل اصلی این است که اگر حزبالله به هر قیمتی نخواهد سلاح خود را زمین بگذارد، باید خود را برای ورود به یک جنگ داخلی آماده کند؛ جنگی که البته خیلی هم داخلی نخواهد بود و اسرائیل و آمریکا و چه بسا سوریه هم در آن علیه حزبالله وارد عمل خواهند شد.
خبرگزاری "خبرآنلاین"در گفتگو با محمد خواجویی، تحلیل گر مسائل خاورمیانه، به میزان عملی شده این طرح و پیامدهای احتمالی آن پرداخته است.
*** مدتی است که دولت لبنان خواستار خلع سلاح گروههای نظامی از جمله حزبالله شده است. آیا این خواسته محقق خواهد شد؟
به نظر من، دستکم در محدودهای که این مصوبه تعیین کرده (یعنی تا پایان سال جاری میلادی) خلع سلاح حزبالله محقق نخواهد شد. تجربه نشان داده مسائل اختلافی در لبنان راه حلاش گفتوگوی ملی و اجماع است؛ تصمیمات یکباره و غیراصولی که تعادل و توازن در آن رعایت نشده و یک طرف نزاع کاملاً مخالف است، احتمالاً قابل اجرا نیست. تردید دارم حتی نهاد ارتش اراده یا توان لازم برای اجرای این مأموریت را داشته باشد؛ چرا که اجرای خلع سلاح تا پایان مهلت تعیینشده بهظاهر غیرعملی است.
*** پیش از این، در سال ۲۰۰۶ نیز خواست مشابهی مطرح شد که به نتیجه نرسید. آیا این خواست تازه ادامه همان روند است؟
بله، بهنظر میرسد مشابه همان الگوست ،تجربه سیاسی لبنان نشان میدهد چنین موضوعاتی باید از طریق گفتوگوی ملی حل شوند. اگر فضا بهسمتی برود که انسدادی شکل بگیرد و راه حل میدانی ممکن نباشد و خطر جنگ داخلی مطرح شود طبیعتاً چارهای جز گفتوگوی ملی باقی نمیماند. اما مانع بزرگ کنونی برقآسا شدن این فرایند، فشارهای نامتعارف آمریکا و اسرائیل است که تلاش میکنند مسئله را از یک مناقشه لبنانی-اسرائیلی به یک مناقشه لبنانی-لبنانی تبدیل کنند. بهعبارت دیگر، آمریکاییها و اسرائیلیها با طرحهایی که به دولت لبنان پیشنهاد دادهاند، میکوشند موضوع سلاح را داخلی کنند و در نتیجه نزاع داخلی را تشدید نمایند. بنابراین با توجه به این فشارها، برگزاری گفتوگوی ملی در آینده نزدیک بسیار بعید است؛ هرچند از منظر راهحل مطلوب آن گزینه قابلپذیرشی است.
محتملترین سناریو ادامه وضعیت شکننده و متشنج کنونی است. سناریوی دیگر احتمال مداخله نظامی اسرائیل است: اگر خلع سلاح در بازه زمانی تعیینشده محقق نشود، شانس افزایش حملات اسرائیل به لبنان و بهویژه به حزبالله و پایگاههای اجتماعی و نظامی آن در میانمدت بالاست. مصوبه اخیر دولت لبنان میتواند بهنوعی مشروعیت یا دستاویزی برای تقابل رسمی دولت با حزبالله تحت عنوان «خلع سلاح یک گروه مسلح نامشروع» بدل شود.
تجربه نشان داده مسائل اختلافی در لبنان راه حلاش گفتوگوی ملی و اجماع است؛ تصمیمات یکباره و غیراصولی که تعادل و توازن در آن رعایت نشده و یک طرف نزاع کاملاً مخالف است، احتمالاً قابل اجرا نیست
*** میتوان گفت حزبالله و مقاومت بخشی از قدرت نظامی لبنان است؟
بدون تردید بله. از منظر تاریخی، شکلگیری سلاح مقاومت و حزبالله محصول ناتوانی دولت و ارتش لبنان در مقابله با اشغالگران بوده است. در دورهای که جنوب لبنان تحت اشغال بود و نیروی رسمی قادر به حفاظت نبود، هستههای مردمی مقاومت پدید آمدند؛ ابتدا جنبشهای محلی و سپس حزبالله متولد شد. بنابراین سلاح مقاومت در غیاب تواناییهای کافی دولت و ارتش، قدرت بازدارندهای برای لبنان بوده است.
امروز نیز، با توجه به تجربه عدم پایبندی اسرائیل به آتشبسها در ماههای اخیر، خلع سلاح مقاومت در این مقطع چیزی جز خدمت به منافع اسرائیل تلقی نمیشود.
*** در صورتی که حزب الله تن به خلع سلاح ندهد و منازعه ای در لبنان شکل بگیرد و پای آمریکا و اسرئیل هم به این جنگ داخلی باز شود آیا عاقبتی نظیر سوریه در انتظار لبنان خواهد بود؟
این احتمال بسیار ضعیف است. واقعیت این است که هیچ یک از گروههای سیاسی یا طوایف لبنانی توان مقابله نظامی مستقل و موفق با حزبالله را ندارند و خودشان نیز بهخوبی از این موضوع آگاهاند؛ بنابراین محاسبات آنها مبتنی بر فشارهای خارجی (آمریکا و اسرائیل) است، نه توان داخلی. وضعیت فعلیِ افزایش فشارهای خارجی نیز ناشی از تلاش برای تضعیف حزبالله پس از درگیری اخیر با اسرائیل است، نه نشاندهنده توان درونی رقبای داخلی حزبالله. در هر مواجهه داخلیِ بالقوه، حزبالله دست برتر را خواهد داشت. از سوی دیگر، خطراتی که جنگ داخلی برای سایر طوایف و شهروندان به همراه دارد، مانع ورود مستقیم آنها به درگیری تهاجمی خواهد شد.
در عین حال باید مراقب فعال شدن هستههای تروریستی (بهویژه تکفیریها که احتمالاً از سوریه تغذیه میشوند) بود؛ زیرا افزایش تحرکات چنین گروههایی میتواند بخشی از پروژه فشار بر حزبالله باشد.
*** در صورت شکل گرفتن چنین شرایطی فکر میکنید جمهوری اسلامی به نفع حزب الله عمل خواهد کرد یا با تلاش های دیپلماتیک با دولت لبنان کنارخواهد آمد؟
پیشبینی من این است که ایران وارد مداخلات نظامی مستقیم نخواهد شد؛ ایران بر این باور است که حزبالله بهقدر کافی توانایی ایستادگی دارد و بنابراین حمایت ایران بیشتر در حوزههای سیاسی و دیپلماتیک خواهد بود. با تغییر ساختار قدرت در سوریه، امکان و ظرفیت حمایت لجستیکی گسترده برای ایران کاهش یافته است، اما ایران از مشورتها و حمایتهای سیاسی و اطلاعاتی و در چارچوب امکانات موجود دریغ نخواهد کرد.
ایران تحلیل میکند که اسرائیل و آمریکا در حال پیشبردِ «پروژه دومینو» برای تضعیف محور مقاومتند؛ طرحی که شامل فشار بر حشدالشعبی در عراق، تشدید حملات علیه غزه و فشار بر انصارالله در یمن نیز میشود. ایران این الگوی خطی را میفهمد و بههمینخاطر مقامات سیاسی و نظامی ما مواضع روشنی را آشکارا اعلام کردهاند. مواضع آقای عراقچی، ایرج مسجدی و آقای ولایتی نمونههایی از این واکنشها هستند.
*** برخی مقامات ایران که شما نیز از آنها نام بردید خلع سلاح حزب الله را به خواب تعبیر کرده اند .دولت جمهوری اسلامی باید چه راهکاری در این خصوص پیش گیرد؟
راهبرد سیاسی و حمایت آشکار بهترین پاسخ است. گروههایی مثل حزبالله باید مطمئن شوند ایران از آنها حمایت سیاسی میکند تا از اقدام هیجانی ناشی از احساسِ انزوا خودداری کنند. سیاستِ «خرید زمان» و حفظ بقا با استفاده از امکانات محدود و اتکا به تحولات آتی منطقهای، خطی عاقلانه است؛ چون وضعیت منطقه ثابت نخواهد ماند و ممکن است موازنهها تغییر کند. در کنار حمایت سیاسی، اقدام دیپلماتیک نیز ضروری است.
*** در بعد دیپلماتیک چه اقداماتی ممکن است انجام شود؟
یکی از گزینهها رایزنی با عربستان سعودی است؛ بخشی از فشارها بر حزبالله در فضای لبنان ناشی از مناسبات و بازیگری عربستان بوده است. اگر ایران بتواند با ریاض گفتوگویی سازنده برقرار کند و سعودیها را ترغیب به حمایت از روندی گفتگومحور در لبنان کند ، روندی که مسئله سلاح را در چارچوبی مرزی و نظاممند حل کند، طوری که هم ملاحظات مخالفان تا حدی تأمین شود و هم ملاحظات حزبالله رعایت گردد . آنگاه شانس شکلگیری راهحلی ملی بیشتر خواهد شد. تجربه پیشین پس از جنگ ۳۳ روزه، زمانی که میشل سلیمان روی «استراتژی دفاع ملی» تأکید کرد و پیشنهاد شده بود سلاح مقاومت بخشی از ساختار دفاعی کشور در کنار ارتش باشد، نشان میدهد چنین سازوکارهایی در قالب گفتوگوی ملی قابل طرحاند؛ اما بازگشت به آن سازوکار نیازمند اجماع و شرایط مناسب است.
. گروههایی مثل حزبالله باید مطمئن شوند ایران از آنها حمایت سیاسی میکند تا از اقدام هیجانی ناشی از احساسِ انزوا خودداری کنند. سیاستِ «خرید زمان» و حفظ بقا با استفاده از امکانات محدود و اتکا به تحولات آتی منطقهای، خطی عاقلانه است؛ چون وضعیت منطقه ثابت نخواهد ماند و ممکن است موازنهها تغییر کند*** چرا شما نسبت به این مسیر خوشبین نیستید؟
دلیل اصلی بدبینی من، عملگرایی اسرائیل است. تجربه نشان داده حتی تعاملات احتمالی آمریکا یا عربستان با دولتهای منطقه، نتوانسته مانع اقدامات تهاجمی اسرائیل شود؛ اسرائیل بر اساس منافع خود عمل میکند و اگر فرصت ببیند، حتی در زمانی که بازیگران منطقهای به توافق رسیدهاند، دست به عملیات میزند. بنابراین حتی اگر لبنانیها با گفتوگوی ملی توافق کنند، باز هم احتمال عملیات تخریبی یا نظامی اسرائیل علیه لبنان وجود دارد. بهنظر من اسرائیل مهمترین عامل مخرب روند حل و فصل از طریق گفتوگوی ملی است.
*** و آخرین سوال اینکه سفر آقای لاریجانی به عراق چه تأثیری میتواند بر موضوع خلع سلاح حزبالله داشته باشد؟
سفر آقای لاریجانی خصوصاً رایزنی با مقامات عراقی، لبنانی و گروههای مقاومت پیام روشنی دارد و آن اینکه ایران میکوشد تا طرفهای عراقی را متقاعد کند که از ظرفیت گروههای مقاومت، بهویژه حشدالشعبی، برای تأمین امنیت عراق استفاده کنند و اجازه ندهند این گروهها تحت فشار آمریکا تضعیف یا منحل شوند. تجربه مبارزه با داعش نشان داد که حشدالشعبی کارآمدی خود را در مقطع بحرانی اثبات کرده است؛ لذا ایران تلاش میکند ساختار حشدالشعبی حفظ شود و از مدلهای آمریکایی برای انحلال این گروهها جلوگیری بهعمل آید. بیثباتی امنیتی در عراق، بهطور مستقیم بر امنیت ملی ایران اثر میگذارد؛ بنابراین رایزنیها و سفرها نشاندهنده حساسیت تهران نسبت به این موضوع است.
*** سوال دیگری که در اینجا پیش می آید این است که درابتدا صحبت از حذف حشد الشعبی عراق شد و در نهایت خلع سلاح حزب الله مد نظر قرار گرفت. طرح این دو موضوع حاکی از نیت آمریکا و اسرائیل برای پاکسازی این کشور ها از نیرو های مقاومت نیست؟
دقیقاً همینطور است. اگر تحولات را در یک قاب کلان ببینیم، میبینیم همه این تحرکات بههم مرتبطاند. پس از عملیات ۷ اکتبر و ضرباتی که محور مقاومت به اسرائیل زد، اسرائیل در پی معکوسسازی این وضع و قرار دادن محور مقاومت در موضع ضعف برآمد. تحرکات علیه حماس، فشارها بر لبنان، فشارها بر گروههای عراقی و یمنی و حتی حملات علیه ایران در مجموع بخشی از این پروژهاند. بازیگرانی چون اسرائیل، با حمایت یا همراهی آمریکا (و در شرایط کنونی با بازگشت ترامپ به قدرت) فرصت را مناسب دیدند تا نظم امنیتی منطقه را بازتعریف کنند؛ هدف نهایی تضعیف ظرفیتهای مقاومت در منطقه است.
*** آیا این روند میتواند ثبات در منطقه را در پی داشته باشد؟
بهنظر من بعید است. روشهای اسرائیل مبتنی بر ترور، کشتار و تخریب است و از دل چنین روشهایی واکنشهای مقاومتی و واکنشهای متقابل پدید میآید. تاریخ نشان داده گروههای مقاومت اغلب واکنشی بودهاند نسبت به اقدامات اسرائیل؛ بنابراین اقدامات فعلی نهتنها ثباتساز نیست، بلکه بحرانزاست. اسرائیل هرچند ممکن است ضرباتی وارد کند، اما توان ایجاد صلح پایدار و ثبات بلندمدت را ندارد و دورههای جنگ و درگیری را بهصورت مداوم تکرار میکند.
۲۱۲/۴۲