عصرایران ؛ رضا غبیشاوی - سخنان اخیر پزشکیان درباره واقعیت های کشور و منطقه، به مزاق برخی خوش نیامده و با انتقاداتی روبه رو شده است. آیا انتظار داشتند پزشکیان هم به مانند رئیس جمهوری قبلی، به جای واقعیت، بر شعار و تبلیغات تکیه کند و "باید و نباید"ها را تحویل مردم می داد؟ اگر شیوه قبلی جواب می داد که امروز گرفتار چنین وضعیتی نبودیم و پزشکیان چنین کمبودی را به ارث نمی برد.
پزشکیان گفته است: "نه زیر پایمان آب هست نه پشت سدها... آب چاهها تمام شود نمی دانیم چکار باید بکنیم... با شعار دادن، نقد کردن و توقع ایجاد کردن، مشکل حل نمیشود... نفت را خواستند تحریم کنند و دارند تحریم میکنند ... حرف نمیزنی؟ خب میخواهی چکار کنی؟ میخواهی بجنگی؟! خب آمد و زد؛ الان برویم درست کنیم دوباره میآید میزند".
باید پزشکیان را برای بیان واقعیت ها ستود چرا که یکی از بزرگترین مشکلات ایران امروز، پنهان کاری واقعیت از سوی برخی و جایگزینی آن با تبلیغات است.
شاید تبلیغات و شعار، فضا را احساسی و شور ایجاد کند؛ احساسات را برانگیزد؛ جمعی را خوش آید؛ دل را آرام کند اما در نهایت واقعیت ندارد و اعتباری به آن نیست. نه می توان براساس آن تصمیم گرفت نه می توان برای اکنون و آینده برنامه ریزی داشت.
باید پزشکیان و سایر مسوولان را به بیان واقعیت ها و دوری از تبلیغات تشویق کرد چرا که منافع مردم و کشور در شناخت و اطلاع واقعیت است. وظیفه اول هر مقام مسوول این است که واقعیت ها را به مردم بگوید حتی اگر این واقعیت، منفی و تلخ باشد تا مردم و مسوولان خود را آماده کنند.
پزشکیان پزشک است. پزشکی با واقعیت سرو کار دارد نه تخیل و توهم. تصور کنید یک پزشک بعد از معاینه، به جای اینکه واقعیت های بیماری و وضعیت جسمی را بگوید از تخیلات صحبت کند. حتما قابل قبول نیست. اگر قرار است برای مقابله با بیماری کاری انجام شود قبل از هر چیز باید وجود بیماری را شناخت اعلام کرد و به رسمیت شناخت و اعلام کرد غیر از این باشد قابل انتقاد است.
شعار و تبلیغات بخشی از فعالیت های سیاسی اجتماعی و فرهنگی است به ویژه وقتی رقابت های سیاسی شدت می گیرد یا حوادث مهم و تکان دهنده ای رخ می دهد میزان استفاده از شعار و تبلیغات هم چند برابر بیشتر می شود اما آنچه اهمیت دارد این است که مسوولان و مردم و جامعه، خود تحت تاثیر فضای شعاری قرار نگیرند و قادر به تفکیک باشند. در صورتی که تبلیغات، جایگزین واقعیت شود با فاجعه تمام عیاری روبه رو خواهیم شد.
اداره کشور در همه بخش ها بدون استثنا تنها با ابزار واقعیت ممکن است. ما در فضای واقعی زندگی می کنیم و چه دوست داشته باشیم چه نداشته باشیم در نهایت این واقعیت ها هستند که بی رحمانه خود را بر ما تحمیل می کنند. بدون کمترین ملاحظه و تعارف و رودربایستی.
تصور کنید سیل در راه باشد. هم می توان اصل سیل را رد کرد و بی خیال بود یا اینکه برای دلخوش کردن خود، سیل را کوچک گرفت و توان مقابله را بزرگنمایی و اغراق کرد. در این صورت حتما اتفاقات خوبی رخ نخواهد داد. نه آمادگی برای سیل به وجود می آید نه با تهدید مقابله می شود.
راه کسب آمادگی برای مقابله با یک پدیده، در گام نخست، پذیرش وجود آن است. سپس می توان برای مقابله، فکری کرد.
در موضوع کمبود آب و برق و گاز و ... یا همان ناترازی هم همین اتفاق رخ داده است. پزشکیان به صراحت این موضوع را گفته و عمومی کرده است. آیا بهتر این بود که به دروغ می گفت که همه چیز عادی و عالی است؟ در این صورت کمبود برق حل می شد؟
این روش کار پزشکیان است که برخلاف رئیس جمهوری قبلی، به جای تبلیغات و شعار و دستور و باید و نبایدها، واقعیت ها را بیان می کند. هم برای اینکه همه یعنی مردم و مسوولان، واقعیت را بدانند؛ آن را با تبلیغات قاطی نکنند و فریب تبلیغات را نخورند. متاسفانه بارها مشاهده شده برخی مسوولان در تفکیک این دو ناتوان بوده اند و به جای واقعیت، تبلیغات و شعار را مبنای تصمیم گیری و برنامه ریزی قرار داده اند و سپس از نتایج فاجعه بار تصمیمات خود، شوکه شده اند. از دسته کم گرفتن تحریم ها تا ادعای غیرممکن بودن تحریم نفت ایران. اینها تنها نمونه های اندکی از این زنجیره است.
علاوه بر این، با بیان واقعیت، مردم در بخش های مختلف متوجه وجود این مشکلات و مسائل می شوند. این حق مردم است که واقعیت و حقیقت را بدانند. در این صورت امکان جلب مشارکت و همکاری آنها برای حل مشکلات به وجود می آید.
هیچ مشکل و مسئله ای بدون مشارکت مردم قابل حل نیست و پیش نیاز این همکاری، اطلاع رسانی و به اشتراک گذاری واقعیت هاست. تنها در این حالت است که انتظارات در داخل و خارج از دولت، واقعی می شود؛ امکان اولویت بندی ممکن می شود؛ امکان انعطاف پذیری در جامعه برای مقابله با مشکل ممکن می شود.