به گزارش اقتصادنیوز، مناقشات ایران و غرب اکنون اگرچه بر سر یک موضوع به نام پرونده هسته ای است اما حل این مساله پیچیدگیهای زیادی پیدا کرده است. از یک سو ایران با اروپا سروکار دارد و از سوی دیگر با آمریکا. در این میان اسرائیل هم همچنان پس از جنگ 12 روزه با تهدید در فضای رسانهای نشان داده که جنگ هنوز به پایان نرسیده است.
میزان غنیسازی اورانیوم برای ایران و طرفهای مقابل هم به یک خط قرمز تبدیل شده اند. ایران تاکید دارد زیر بار غنیسازی صفر درصد نخواهد رفت. در مواضع اعلامی طرفهای مقابل نیز جایی برای به رسمیت شناخته شدن حق غنیسازی ایران دیده نمیشود.
در این میان تا ضربالعجلی که اروپاییها برای ایران تعیین کرده اند مدت زمان زیادی باقی نمانده است.
پرسش اصلی آنجاست که چقدر احتمال رسیدن به یک توافق در این مدت اندک باقی مانده است؟ در صورت دست پیدا نکردن به یک توافق احتمال وقوع چه سناریوهای دیگری وجود دارد؟
«اقتصادنیوز» این پرسشها را با قاسم محبعلی، مدیرکل پیشین خاورمیانه در وزارت خارجه در میان گذاشته است. محبعلی معتقد است که نشانهای از پیشرفت گفتوگوها دیده نمیشود.
این دیپلمات پیشین ایران می گوید: ایران میتواند حق غنیسازی را حفظ کرده ولی تا زمان توافق از آن استفاده نکند.
مشروح این گفتگو را از نظر میگذرانید.
*******
*آقای محبعلی! از مدت زمانی که اروپا برای ایران تعیین کرده، کمتر از سه هفته باقی مانده است. شما تحرکات ایران را در حل مسئله هستهای و مذاکرات با اروپا و آمریکا چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا امکان توافق را میبینید؟
هنوز جز اظهارنظرهای پراکنده برخی مسئولان ایرانی، موضع رسمی و مشخصی در سطح لازم درباره آغاز مذاکرات با آمریکا یا اروپا ارائه نشده است. از سوی مقابل هم، آمریکاییها ظاهراً اشتیاق چندانی به شروع مذاکرات نشان نمیدهند و اروپاییها هم مدتی است سکوت کردهاند.
زمان به سرعت میگذرد و به نظر نمیرسد مدت باقیمانده برای رسیدن مذاکرات به نتیجه کافی باشد. مذاکرات، طبیعتاً سخت و پیچیده است و اگر تا دو هفته دیگر تصمیم گرفته شود که پرونده هستهای ایران مجدداً به شورای امنیت بازگردد و قطعنامه گذشته فعال شود، فرصت زیادی برای جلوگیری از آن باقی نخواهد ماند.
این امر مستلزم آن است که مذاکرات در سطوح رسمی آغاز شود و مواضع روشن و علنی از سوی طرفین ابراز گردد تا نشان دهد مذاکرات در حال پیشرفت است؛ اما فعلاً چنین نشانههایی دیده نمیشود.
*در روزهای اخیر آقای تختروانچی گفته بودند که ایران حاضر است محدودیتهایی را در برنامه هستهای بپذیرد با این حال این را هم گفته بودند که غنیسازی را به صفر نمیرسانیم. فکر میکنید این پیام برای اروپا یا آمریکا چه معنایی دارد؟
این دو بحث متفاوت است. معمولاً در چنین شرایطی کشورها مواضع اعلانی و مواضع اعمالی دارند. مواضع اعلانی، همانهایی است که روی میز مذاکرات مطرح میشود؛ اما گاهی به دلایل تبلیغاتی، سیاست داخلی یا اعمال فشار به طرف مقابل، مواضعی بیان میشود که هدفش گرفتن امتیاز است.
با این حال، فکر نمیکنم موضوع غنیسازی، چندان جای مذاکره داشته باشد که ایران بتواند روی آن کوتاه بیاید. البته آقای تختروانچی به دلیل اشرافی که دارند، شاید اطلاعات بیشتری داشته باشند، اما بعید میدانم این اظهارنظر به معنای آمادگی ایران برای تغییر موضع در این زمینه باشد.
باید توجه داشت که داشتن حق غنیسازی با انجام آن متفاوت است. در انپیتی (NPT) صراحتی درباره «حق غنیسازی» وجود ندارد؛ فقط استفاده صلحآمیز از فناوری هستهای مجاز شمرده شده است، که الزاماً به معنای انجام غنیسازی نیست. کشورهایی مانند ژاپن، آلمان، سوئیس، بلژیک و برخی دیگر از کشورهایی که انرژی هستهای دارند (نه آنهایی که سلاح هستهای دارند) ممکن است چنین حقی داشته باشند، اما بسیاری از آنها عملاً از غنیسازی استفاده نمیکنند.
از حدود ۳۰ کشوری که نیروگاه هستهای دارند، حدود ۲۷ یا ۲۸ کشور اساساً غنیسازی انجام نمیدهند، چون از نظر اقتصادی مقرونبهصرفه نیست یا شرایط سیاسی و امنیتی آن را ایجاب نمیکند.
بنابراین، ممکن است چنین حقی به ایران هم داده شود، اما کشور تصمیم بگیرد تا مدتها از آن استفاده نکند، تا زمانی که به توافقی برسد. در هر صورت، انجام غنیسازی در شرایط فعلی به نظر نمیرسد ممکن یا قابل بحث باشد.
* این، یعنی صرفنظر کردن از غنیسازی فعلاً در دستور کار ایران نیست؟
نه، دو بحث متفاوت است. ممکن است ایران چنین مواضعی داشته باشد، اما اگر چنین مواضعی اتخاذ شود، به نظر من توافقی حاصل نخواهد شد. یعنی اگر ایران بگوید «من باید غنیسازی داشته باشم»، با توجه به شرایط فعلی پس از جنگ (چون جنگ هنوز تمام نشده و فقط درگیریها متوقف شده است) امکان توافق کاهش پیدا میکند.
اکنون بین ایران و اسرائیل و همچنین ایران و آمریکا حالت جنگی برقرار است. آن گزینهای که از زمان بوش و اوباما مطرح میشد و میگفتند «گزینه نظامی روی میز است»، اینبار بالفعل مورد استفاده قرار گرفته است. بنابراین شرایط به گذشته برنمیگردد.
اگر قرار باشد ایران غنیسازی انجام دهد، ممکن است همانطور که آقای پزشکیان گفتهاند، دوباره از گزینه نظامی علیه ایران استفاده شود. بنابراین، در شرایط فعلی، امکان انجام غنیسازی بدون توافق به معنای جنگ است و حتی با توافق هم در حال حاضر عملی به نظر نمیرسد. تنها راه این است که ایران حق غنیسازی داشته باشد، اما تا زمان مناسبی که طرفین بر سر آن توافق کنند، از این حق استفاده نکند. این میتواند زمینه رسیدن به توافق را فراهم کند.
* آقای پزشکیان اخیرا در سخنانی گفتهاند «باید بنشینیم حرف بزنیم» یا «حرف زدن لزوماً به معنی تسلیم نیست». از طرفی علی لاریجانی به عنوان دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور انتخاب شده که که به نوعی در روند دیپلماسی و حل مساله ایران و غرب بازوی دولت محسوب میشود. موارد این چنینی چقدر میتواند برای طرف مقابل سیگنال بفرستد که ایران خواهان توافق است؟
آقای لاریجانی، با توجه به ویژگیهای شخصیتی و به اصطلاح روانشناسی رفتاریاش، فردی اهل معامله است. اما مسئله این است که آیا واقعاً به او چنین اجازهای داده شده یا نه؛ چون در دوره قبلی هم که آقای لاریجانی مسئول مذاکره بود، زمانی که برای توافق پیش رفت، در تهران برکنار شد.
اگر این اجازه صادر شده باشد، همانطور که گفتم، باید بهعنوان بخشی از سیاستهای اعمالی باشد تا او بتواند مأموریت خود را انجام دهد، مصوب شود و وزارت خارجه یا فرد تعیینشدهای با طرفهای مقابل گفتوگو کند. محور این گفتوگوها نیز سه موضوع است: نخست، مسئله غنیسازی و برنامه هستهای؛ دوم، سیاست ایران در قبال اسرائیل؛ و سوم، سیاست ایران در قبال آمریکاستیزی. این سه مورد به هم پیوستهاند، زیرا هر سه در نهایت به جنگ منتهی شده و از گزینه نظامی علیه ایران استفاده شده است.
* فکر میکنید که حل مسئله با آمریکا میتواند جلوی جنگ دوباره با اسرائیل را بگیرد؟
طبیعی است که میتواند؛ هرچند این بهتنهایی تمام ماجرا نیست. اما با توجه به اینکه در همه توافقهای آمریکا با کشورهایی که پیشتر با آن مشکل داشتهاند، مثل چین یا دیگران، تغییر رویکرد در قبال اسرائیل بخشی از توافق بوده، اینجا هم چنین نکته ای وجود دارد.
* اگر ضربالاجلی که در ابتدا به آن اشاره کردیم به پایان برسد و توافقی حاصل نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؛ تحریم یا جنگ؟
مرحله اول، طبیعی است که بازگشت تحریمهای شورای امنیت خواهد بود؛ یعنی فعال شدن قطعنامه بهویژه قطعنامه ۱۹۲۹ که به طرفهای دیگر، از جمله آمریکا، اسرائیل و اروپا، اجازه میدهد علاوه بر تحریمهای رسمی، اقدامات اجرایی مانند بازرسی هواپیماها، کشتیها، قطارها و حتی افراد را انجام دهند؛ اقداماتی که خود میتواند به جنگ منجر شود.
اقتصادنیوز: علی بیگدلی در تحلیل شرایط و تغییرات احتمالی بعد از انتصاب علی لاریجانی گفت: در یک چهارضلعی گرفتار شدهایم: آمریکا، اروپا، اسرائیل و آژانس؛ که هیچ راه گریزی برای ما باقی نگذاشتهاند. تنها راه گریز این است که با آژانس ارتباط بیشتری برقرار کنیم
همچنین این قطعنامه تصریح میکند که در صورت عدم تمکین و پذیرش از سوی ایران، اجرای آن الزامی است و بر اساس بند ۴۱ فصل هفتم منشور سازمان ملل، اگر ایران از اجرای قطعنامه سر باز زند، میتوان از اقدامات بیشتر استفاده کرد. مفهوم غیرمستقیم این بند، امکان توسل به اقدامات نظامی است؛ همانطور که آمریکا و اسرائیل تاکنون از آن استفاده کردهاند. این قطعنامه میتواند بهانه و توجیهی برای اقدامات نظامی بیشتر فراهم کند. بنابراین، هم تحریمهای بینالمللی (علاوه بر تحریمهای آمریکا و اروپا) بازخواهد گشت و هم احتمال آغاز دوباره جنگ وجود خواهد داشت.