دیون نیسنباوم خبرنگار ارشد بخش بین الملل روزنامه وال استریت ژورنال
به گزارش فرارو به نقل از نشریه فارن پالیسی، رهبران شماری از کشورهای جهان تهدید کردهاند که به رسمیت شناختن یک «دولت فلسطینی» فرضی را بهعنوان نمادی از انزجار روبهگسترش از جنگ بیپایان اسرائیل در نوار غزه اعلام کنند. ایرلند، اسپانیا و لیتوانی از جمله کشورهایی هستند که تصریح کردهاند در صورت سفر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، به خاکشان، او را بازداشت کرده و به اتهام ارتکاب جنایات جنگی در غزه، به دادگاه کیفری بینالمللی تحویل خواهند داد. همزمان، موجی از یهودستیزی خشونتآمیز در شهرهای آمریکا در حال گسترش است و این روند، جوامع یهودی در سراسر آمریکا را نگران و مضطرب ساخته است.
صدای مخالفان جنگ غزه روزبهروز رساتر میشود. پژوهشگران هولوکاست، رهبران پیشین اسرائیل، گروههای معتبر حقوق بشری، چهرههای سرشناس هالیوود و شماری از روشنفکران اسرائیلی، همگی این جنگ را آشکارا «نسلکشی» مینامند. تصاویر تکاندهنده از کودکان فلسطینی گرسنه، موجی تازه از محکومیت جهانی را علیه سیاستهای تلآویو برانگیخته و بر بحران قحطی در میان هزاران فلسطینی افزوده است. در ظاهر، صحنه برای نتانیاهو تاریک و بحرانی به نظر میرسد، اما واقعیت آن است که او دقیقاً مسیری را پیش میبرد که در پی آن است؛ جنگی ادامهدار که در خدمت اهداف بلندمدت دولت او برای جلوگیری از شکلگیری هرگونه دولت فلسطینی و گسترش مرزهای سرزمینی اسرائیل عمل میکند.
خطوط کلی جاهطلبیهای نتانیاهو از همان روزهای پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳، که به رهبری حماس در جنوب اسرائیل انجام شد، آشکار بود. امتناع او از بحث درباره «روز بعد» به روشنی نشان میداد که قصد دارد خلأیی ایجاد کند که خود بتواند آن را پر کرده و بار دیگر به اشغال کامل نوار غزه بازگردد؛ هدفی که اکنون آشکارا در حال پیگیری آن است. نتانیاهو سه «نه»ی قاطع خود را اعلام کرد: نه به گفتوگو درباره تشکیل دولت فلسطینی؛ نه به بازگرداندن تشکیلات خودگردان فلسطین، حتی با حمایت آمریکا برای اداره غزه؛ و نه به هر توافقی برای پایان جنگ که شامل انحلال کامل حماس نباشد. با گفتن این «نه»ها به آمریکا و همه میانجیهایی که برای توقف جنگ تلاش کردهاند، نتانیاهو عملاً اسرائیل را در مسیری گریزناپذیر به سوی اشغال کامل نظامی نوار غزه قرار داده است.
اسرائیل بهصورت سیستماتیک بیمارستانها، دانشگاهها، مدارس و ساختمانهای دولتی نوار غزه را به ویرانه تبدیل کرده است. این رژیم، کارزاری گسترده برای بیاعتبار کردن سازمان ملل به راه انداخت و سرانجام توانست این نهاد را از دههها فعالیت امدادرسانی در غزه کنار بزند. خلأ ایجادشده، مسیر را برای ورود پیمانکاران مسلح خصوصی مورد علاقه دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، هموار کرد؛ گروههایی که سازوکاری آشفته و کابوسوار برای توزیع کمکها پیاده کردند، سازوکاری که به مرگ صدها غیرنظامی بیدفاع انجامید.
نتانیاهو همچنین تلاش کرد با تکیه بر برخی خانوادههای فلسطینی دارای سوابق مشکوک، ساختار قدرت در غزه را متزلزل کند و تشکیلات خودگردان فلسطین را کنار بزند تا نیروهای مطلوب تلآویو جای آن را بگیرند؛ تلاشی که در نهایت ناکام ماند. این سیاستها، آشفتگی سیاسی و اجتماعی غزه را تشدید کرد و خلأ قدرتی پدید آورد که اکنون خود نتانیاهو در پی پر کردن آن است. به لطف این رویکرد، پرسش اصلی دیگر آن نیست که اسرائیل چه زمانی از کل نوار غزه عقبنشینی خواهد کرد، بلکه این است که پس از پایان جنگ، کدام بخشهای غزه را همچنان در اشغال خود نگه میدارد. ارتش اسرائیل اعلام کرده که در حال حاضر ۷۵ درصد نوار غزه را تحت کنترل دارد؛ بیآنکه به اهداف رسمی دولت یعنی نابودی کامل حماس یا آزادسازی ۲۰ گروگان اسرائیلی باقیمانده دست یافته باشد.
در همین حال، بلدوزرهای اسرائیلی هزاران خانه فلسطینی را در امتداد مرز تعیینشده میان غزه و اسرائیل ویران کردهاند تا «منطقه حائل» خودخواندهای ایجاد کنند که قرار است تحت کنترل دائمی تلآویو باقی بماند. هزاران خانه دیگر نیز در امتداد مرز غزه با مصر تخریب شده تا اطمینان حاصل شود که دو میلیون فلسطینی کاملاً در محاصره نیروهای اسرائیلی قرار گیرند. علاوه بر این، صدها خانه دیگر برای احداث «دالان نظامی» که نوار غزه را به دو بخش جداگانه تقسیم میکند، ویران شده و در نتیجه، دو محله کوچک و محصور فلسطینی شکل گرفته است؛ محلههایی که عملاً همچون جزایری تحت کنترل ارتش اسرائیل باقی ماندهاند.
اسرائیل نهتنها نوار غزه را در اشغال خود دارد، بلکه همچنان بخشهایی کلیدی از جنوب لبنان را تحت کنترل نظامی نگه داشته است. این رژیم همچنین از عقبنشینی نیروهایش از جنوب سوریه خودداری کرده است؛ منطقهای که برخی از سرسختترین مدافعان اسرائیل مدعیاند برای جلوگیری از «نسلکشی» احتمالی دولت جدید سوریه علیه اقلیت مذهبی دروزی آن کشور، اشغال آن ضرورت داشته است. وفادارترین حامیان اسرائیل مدتهاست که بنیامین نتانیاهو را نخستوزیری «خیرخواه» معرفی میکنند که گویا بهدلیل وابستگی به تندروهای کابینهاش یعنی ایتامار بنگویر، وزیر امنیت داخلی، و بتسلئیل اسموتریچ، وزیر دارایی ناچار به اتخاذ تصمیمهای ناخوشایند شده است. این دو مقام افراطی، آشکارا آرزوهای خود را برای بهرهگیری از قدرت گسترده دولتی بهمنظور تسخیر کامل نوار غزه و بازسازی شهرکهای یهودینشین در آن اعلام کردهاند.
با وجود افزایش محکومیت جهانی علیه اسرائیل، اکثریت جامعه اسرائیلی همچنان نسبت به سرنوشت فلسطینیان بیاعتنا مانده است. نتایج یک نظرسنجی اخیر نشان میدهد که بیش از ۸۰ درصد یهودیان اسرائیلی از اخراج اجباری فلسطینیان از غزه حمایت میکنند. همچنین اکثریت آنها اعلام کردهاند که قحطی ایجادشده توسط اسرائیل در غزه برایشان هیچ دغدغهای به همراه ندارد. هرچند محبوبیت شخصی نتانیاهو همچنان پایین است، اما او، همانند دونالد ترامپ، توانسته همه رقبای بالقوهای را که در پی برکناریاش بودند، از میدان سیاست کنار بزند.
در پایان جنگ ۱۹۴۸، که مرزهای اولیه اسرائیل را شکل داد، مقامهای اسرائیلی و اردنی با ماژیکهای پررنگ، خطوط مرزی اورشلیم را روی نقشه ترسیم کردند. هر دو طرف برای دور زدن مقر سازمان ملل در شهر، خطوط را به شکلی کشیدند که منطقهای کوچک «میان خطوط» به وجود آمد؛ منطقهای که رسماً در اختیار هیچیک از طرفین نبود. در سال ۱۹۵۷، یعنی تنها ۹ سال پس از تأسیس اسرائیل، گروهی متشکل از شهروندان، سربازان و بلدوزرهای اسرائیلی وارد این منطقه بیطرف شدند تا ۱۰۰ هزار درخت را در زمینی به مساحت ۵ هزار جریب (حدود ۵ هزار هکتار) در نزدیکی مقر سازمان ملل بکارند. اردن این اقدام را نقض آشکار قوانین بینالمللی دانست و اعتراض خود را تا سطح شورای امنیت سازمان ملل پیش برد.
گولدا مایر، وزیر خارجه وقت و یکی از چهرههای کلیدی سیاست اسرائیل، حاضر به عقبنشینی نشد. او در اوت ۱۹۵۷ به اعضای کابینه گفت: «میدانیم که اگر این یک بار متوقف شویم، آغاز دوباره بسیار سختتر خواهد بود. به نظر من، بهترین کار این است که با ماشینآلات سنگین هرچه سریعتر کار را به پایان برسانیم. بههرحال، بلدوزر که مسلسل نیست.»
در واشنگتن و دیگر پایتختهای جهان، خبرنگاران دیپلماتیک با زبانی آشنا شنیدند که «هنری کابوت لاج جونیور»، سفیر وقت آمریکا در سازمان ملل، به شورای امنیت گفت ایالات متحده امیدوار است «هر دو طرف از انجام هرگونه اقدامی میان خطوط آتشبس که موجب افزایش تنشها شود، خودداری کنند.» خلاصه آنکه، سازمان ملل، آمریکا و جهان هیچ اقدامی نکردند و اسرائیل بیوقفه به بلدوزر زدن ادامه داد.
اسرائیل همین راهبرد را طی دههها با موفقیت به کار بسته است؛ راهبردی که به شکلگیری برنامه شهرکسازی یهودیان در کرانه باختری انجامید. این برنامه همچنان با تکیه بر کنترل نظامی، خشونت سازمانیافته قومی و حملات مرگبار برای گسترش سلطه بر سرزمینی ادامه دارد که روزگاری بخشی از دولت مستقل فلسطین آینده تصور میشد. امروز، رهبران اسرائیل آشکارا از الحاق بخشهای بزرگی از کرانه باختری سخن میگویند؛ اقدامی که دولت نخست ترامپ در پشت پرده تلاش داشت مانع اجرای کامل آن شود.
نتانیاهو، همچون ترامپ در دور دوم ریاستجمهوریاش، دریافته است که مرزهای قدرتش تنها زمانی به چالش کشیده میشوند که نیرویی مخالف و جدی در برابرش قرار گیرد. اکنون ترامپ به او چراغ سبز داده است. ارتش اسرائیل نیز برنامهریزی برای اجرای ایده بداهه ترامپ را آغاز کرده است؛ ایدهای که بر اساس آن، تمام دو میلیون فلسطینی ساکن نوار غزه باید «بهطور داوطلبانه» جابهجا شوند تا راه برای توسعه این منطقه هموار گردد؛ طرحی که منتقدان بیپرده آن را «پاکسازی قومی» توصیف میکنند.
همانند ترامپ، نتانیاهو بارها پیشبینیهای شومی را که از پایان حیات سیاسیاش خبر میدادند، به چالش کشیده است. هر بار که منتقدان، مرگ سیاسی او را اعلام کردهاند و او همچون ققنوسی از خاکستر بازگشته، لقب کلیشهای «جادوگر» را به او دادهاند. شکستهای فاجعهبار اسرائیل در ۷ اکتبر و سالهای پیش از آن، قرار بود میخ نهایی تابوت سیاسی او باشد و نامش را بهعنوان یکی از منفورترین رهبران اسرائیل که نتوانست بدترین حمله تاریخ این کشور را پیشگیری کند در تاریخ ثبت کند. اما در عمل، نتانیاهو توانسته ایالات متحده را به سمت حمله به برنامه هستهای ایران سوق دهد، تهدید دیرینه موشکی حزبالله از لبنان را خنثی کند، بر بخشهایی از سوریه و لبنان مسلط شود، طرحهایی برای الحاق بخشهایی از کرانه باختری ارائه دهد و برنامههایی برای اشغال دوباره نوار غزه به راه اندازد.