سرویس جهان مشرق - حاتم الطائی سردبیر روزنامه الرؤیه عمان طی یادداشتی نوشت: یهودیان در طول تاریخ به تواناییشان در ساختن دروغها و پیش گرفتن راه افتراء برای رسیدن به اهداف پست و تحقق مقاصد اخلاقاً منحط خود مشهور بودهاند. و این گفته به هیچوجه تعصب یا تبعیض طایفهای علیه گروهی خاص نیست؛ بلکه گزارشی تاریخی است که با اسناد و مدارک تأیید میشود؛ مدارکی که نشان میدهد یهودیان در تمام دورهها و مراحل تاریخ، چه نزدیک و چه دور، بدترین سیاستها را بهکار بردهاند و زشتترین روشها را برای رسیدن به مقاصد خود به کار گرفتهاند؛ مقاصدی که اساساً هدف آن تسلط بر جهان و تحمیل دیدگاه استعماری جایگزینی آنان به هر شکل ممکن بوده است.
وقایع تاریخی تأیید میکند که برخوردهای مکرر ملتها و اقوام مختلف جهان با یهودیان، همیشه از تلاش لابیهای یهودی برای گسترش نفوذشان در همه بخشها سرچشمه گرفته است، بهویژه در بخشهای تجاری و اقتصادی؛ چراکه آنان بهخوبی میدانستند این بخشها سرنوشت مردم را رقم میزند و پادشاهان و امیران و حکام را لقمهای آماده در دستانشان میسازد. از همین رو در همه ایستگاههای تاریخیشان به ساختن مظلومیت و ادعای آزار و ستم متوسل میشوند تا هرگونه شبههای را از خود دور کنند و در مقام قربانی جلوه کنند، نه جلاد!
در دوران معاصر، «هولوکاست نازی» که یهودیان آن را ادعا میکنند و همواره تکرار میکنند، همچنان برگ تیره تاریخی است که به وسیله آن میکوشند تمام جهان را تحت باجگیری خود قرار دهند. تأسفبار اینجاست که چنین طرحهایی به اهداف مشکوک خود میرسد و کسانی که در برابر باجگیری و فریب یهودیان تسلیم میشوند، آن را باور میکنند. کار به جایی رسیده که وارد کردن هرگونه انتقاد به یهودیان یا موجودیت اسرائیل بهعنوان جرم و تحت عنوان «یهودستیزی» شناخته میشود، در حالی که این عنوان هیچ نسبتی با حقیقت ندارد. این ادعاهای دروغین حتی به جنگ نسلکشی علیه ملت فلسطین نیز کشیده شده است؛ چه در غزه از طریق کشتار سازمانیافته، چه در کرانه باختری با کوچاندن اجباری و غصب سرزمینها، و چه در قدس با یهودیسازی این شهر تاریخی اسلامی ـ عربی.
همیشه این پرسش گیجکننده مطرح میشود: چه چیزی به یهودیان ـ و بهطور خاص صهیونیستها ـ این نفوذ و قدرت سلطه بر بیشتر کشورهای جهان را بخشیده است؟ راز توانایی یهودیان صهیونیست در نفوذ به نهادهای حکومتی، دولتها، سازمانهای بینالمللی، دانشگاهها، مؤسسات بانکی و شرکتهای چندملیتی چیست؟
پاسخ این پرسش ما را به تلاشهای همیشگی یهودیان برای کنترل بخشهای تجاری و اقتصادی در هر کشوری که در آن زندگی کردهاند بازمیگرداند. حتی زمانی که در منطقه ما، در کشورهایی مانند مصر یا شام یا حتی در کشورهای خلیج و یمن ساکن بودند. این مسئله با ظهور صهیونیسم در شکل استعماریاش شدت گرفت و بهویژه با تشدید تقابل با صهیونیسم جهانی، ابعاد گستردهتری یافت. صهیونیستها برای گسترش نفوذ یهودیان در سراسر جهان کوشیدند، بهویژه زمانی که تصمیم گرفتند سرزمین عربی فلسطین را اشغال کنند و آن را به ادعای خود «وطنی برای یهود» بسازند؛ به پشتوانه نامه آرتور بالفور وزیر خارجه بریتانیا،که به «بیانیه بالفور» معروف شد. آن وعده شوم قدم نخست یهودیان صهیونیست در فلسطین بود و راه را برای آن باز کرد که اوباش جهان بدترین جنایات نژادی و نسلکشی و محو هویت را بهکار گیرند، تا هر چه فلسطینی است از میان برود.
برای موفقیت صهیونیستها در تحقق نقشههایشان، ناگزیر بودند بازوهای اختاپوسی در خدمت اهداف نامشروعشان داشته باشند؛ بازوهایی که به آنها کمک کند هر طرفی را که با نقشههای شیطانیشان مخالفت کند یا موجودیتشان را بهعنوان نیروی اشغالگر در سرزمینهای عربی تهدید کند، تحت فشار قرار دهند. این بازوها فقط افراد بانفوذ در جایگاههای مختلف نبودند؛ بلکه در حکم نماینده و وکیل جنبش صهیونیستی عمل میکردند. بازوهای اختاپوس صهیونیستی همه بخشها را دربر گرفت: از رسانه تا بورس، از بانکها تا مؤسسات رتبهبندی اعتباری، از احزاب سیاسی تا سازمانهای غیردولتی، از دانشگاهها تا مؤسسات پژوهشی، از باشگاههای ورزشی تا اتحادیهها. هیچ بخشی را رها نکردند مگر آنکه در آن نفوذ کردند، همچون سلولهای خفتهای که در زمان مناسب برای مقاصد پنهانشان بیدار میشوند.
جهان پول و تجارت بارزترین نمونه نفوذ لابی صهیونیستی و کنترل آن بر حرکت سرمایهها و سرمایهگذاریها در سراسر جهان است. هیچ سرمایهگذاری بدون موافقت این لابی انجام نمیشود و هیچ تأمین مالی یا وامی از مؤسسات بینالمللی صادر نمیگردد مگر با رضایت آنها. اگر به مشهورترین خانوادهها در بریتانیا و آمریکا نگاه کنیم، میبینیم که اساساً یهودیاند؛ خانوادههایی که در محیطی حامی صهیونیسم جهانی رشد کردهاند و سپس نفوذ خود را در بخشهای گوناگون تحمیل کردهاند. نمونه بارز آن خانواده «مردوخ» است؛ غول رسانهای آمریکا و مالک بزرگترین مؤسسات رسانهای بینالمللی که بر آگاهی و دانستههای میلیونها بیننده و خواننده در سراسر جهان سلطه دارد. همچنین خانواده «روتشیلد» که بزرگترین مؤسسات مالی و بانکی را در اختیار دارد و به دلیل ثروت عظیمش، پول هنگفتی برای تأمین مالی مهاجرت یهودیان به فلسطین و اشغال آن اختصاص داده است. این خانوادهها همچنان از جنبش صهیونیستی جهانی و موجودیت اسرائیل پشتیبانی مالی و سیاسی میکنند. علاوه بر این، صهیونیستها به جذب متحدان برای خود پرداخته و متصهینینی ساختهاند که یهودی نیستند؛ از جمله جو بایدن، رئیسجمهور سابق آمریکا، که بارها گفته است «من صهیونیست هستم». همچنین در جهان عرب کسانی در حلقههای حکومتی و تصمیمسازی یا در شبکههای اجتماعی به متصهینین بدل شدهاند که به نفع صهیونیسم عمل میکنند.
باجگیری و استفاده از رسواییها نیز ابزاری کارآمد برای تحت فشار گذاشتن دیگران و تضمین تسلیم شدنشان در برابر صهیونیسم است. آنها در این زمینه از افراد مشهور، هنرمندان و کارگردانان بهره میبرند. نمونه آشکار آن رسواییهای کارگردان آمریکایی «جفری اپستین» است که از خانوادهای یهودی میآمد و پروندههایش به نام «پرونده اپستین» شناخته شد. این پروندهها میزان باجگیری و رفتارهای غیراخلاقی را که زیر پوشش مهمانیهای خصوصی در خانهاش انجام میداد نشان داد؛ مهمانیهایی که در آن روسپیگری سازمانیافته صورت میگرفت و افراد مشهور از حوزههای سیاسی و هنری در آن حضور مییافتند. این رسواییها نشان داد که رؤسا و پادشاهان و امیرانی در سراسر جهان درگیر عملیات باجگیریای بودهاند که اپستین ـ که بعدها مشخص شد مأمور موساد اسرائیل بوده و دولت اسرائیل پشت او قرار داشته است ـ اجرا میکرد. این موضوع تأیید میکند که باجگیری سلاح ویژهای بوده است که صهیونیسم با بازوهای گستردهاش در همه جا از آن استفاده کرده است.
از همین رو جای تعجب نیست که مواضع بسیاری از کشورها در برابر جنگ نسلکشی در غزه، تأسفبار و غیرمنطقی باشد؛ گویی هر رئیس یا رهبری میترسد اگر موضعی شجاعانه علیه اسرائیل در واکنش به کشتارها و جنایتهای ضدبشری در سرزمینهای اشغالی فلسطین طی بیش از ۷۵ سال گذشته بگیرد، رسوایی او فاش شود.
بُعد دیگری که با بازوهای صهیونیستی پیوند دارد، نقش آمریکا در همدستی و مشارکت در جنگ نسلکشی در غزه است؛ چه از طریق پشتیبانی مستقیم با سلاح و مهمات و هواپیما، و چه از راه جانبداری آشکار در برابر هرگونه تصمیم بینالمللی یا شورای امنیت که از حقوق ملت فلسطین حمایت کند یا به توقف جنگ یاری رساند. نقش آمریکا در تضعیف آگاهی همچنین در سلطه روایت صهیونیستی بر رسانههای آمریکایی و غربی آشکار میشود؛ رسانههایی که عمداً حقایق روشن درباره جنایتهای اسرائیل را نادیده میگیرند، زیرا از بازوهای صهیونیستی میترسند؛ بازوهایی که هر مخالف صهیونیسم و موجودیت اسرائیل را با قتل، رسوایی، شکنجه و زندان تهدید میکنند. کافی است بدانیم که تعداد یهودیان آمریکا به ۷.۶ میلیون نفر میرسد، یعنی ۲.۴٪ از جمعیت ایالات متحده؛ اما متأسفانه تعداد صهیونیستها چند برابر این رقم است، به دلیل نفوذشان در تمام طبقات و بخشهای جامعه آمریکا، بهویژه در محافل تصمیمسازی. امروزه همه مقدرات آمریکا در خدمت بنیصهیون قرار گرفته و پوششی بر نسلکشی و کشتارها و جنگ گرسنگی در غزه ساخته است؛ جنگی که همه قوانین و میثاقهای بینالمللی آن را جرم میدانند... اما دریغ از گوش شنوا!
و در پایان باید گفت: بازوهای صهیونیسم در سراسر جهان از حمایت از نقشه صهیونیستی که نابودی ملت فلسطین و همه ملتهای عربی را دنبال میکند دست برنخواهند داشت. تنها راه مقابله با آن، وحدت صفوف عربی و اسلامی، تداوم دعوت از جامعه جهانی برای ایستادن در برابر این غول پلید، افشای نقشهها و توطئههایش، حمایت از مسئله فلسطین در همه محافل، و تلاش برای انتشار حقایق و رد دروغهای صهیونیستی است؛ تا این بازوها برای همیشه قطع گردد و جهان از شر این جنبش خونریز، نژادپرست و منفور برای همیشه رهایی یابد.