به گزارش همشهری آنلاین، فرزند شهید حاج علی رضایی و برادر شهید حمیدرضا رضایی گفت: پدرم کاسب بود و برادر من پیش پدرم در مغازه بود و کاسبی میکرد. سال ۵۹ که گروهک منافقین تشکیل می شوند، دیگر ترورها شروع می شود یعنی از اوایل سال ۵۹. اول برادرم را ترور می کنند به عنوان یک فرد حزباللهی، خیابان مبارزان، خیابان ۲۵ شهریور، میدان هفت تیر. ساعت ۴ بعد از ظهر آنجا یک میتینگی تشکیل می دهند. داداشم که از آنجا رد می شود یک تیر به دوتا دندان هایش می زنند. بعد داداشم را روی دست می گیرند در صورتی که دور میدان هفت تیر چهار تا بیمارستان هست، همان محدوده میدان ولیعصر یعنی به فاصله ۵ دقیقه، ۷ دقیقه. این دوتا دندان داداشم که میشکند، تیر به اینجای گلو می رسد و ۳ ساعت و نیم روی دست، داداشم خفه می شود. دوازده و نیم شب به پدرم اطلاع می دهند که داداشم را به بیمارستان سینا برده اند. آنجا در بیمارستان بسته بوده و راه نمی دادند. داماد بزرگ با یکی از اقوام میروند و می بینند که داداشم را بردند در سردخانه و با قیچی دارند توی سرش جای ژ۳ در می آورند که انگار این ها با ژ۳ زدن.