پیغمبر مأیوس! به این شهر پشیمان؛ برگرد! که نفرین تو طوفان شدنی نیست

خبرگزاری مهر دوشنبه 27 مرداد 1404 - 10:33
اعظم سعادتمند شاعر و منتقد ادبی شعر تازه‌ای سروده است.

به گزارش خبرگزاری مهر، اعظم سعادتمند شاعر و منتقد ادبی، شعر تازه‌ای سروده است.

در ادامه این غزل را با هم می‌خوانیم؛

*

من ماندم و یک بغض که باران شدنی نیست

یک تکه نمک‌زار که گلدان شدنی نیست

چل سال نشستم که مگر باز شود باز..‌.

این بافه‌ی گیسو که پریشان شدنی نیست

زخمی که مرا سخت گرفته است در آغوش

آنقدر عمیق است که درمان شدنی نیست

از سلسله‌ی غم به چه حیلت بگریزم

این برج کهنسال که ویران شدنی نیست

روزی که رها باشم از اندوه… از اندوه...

روزی است که در عالم امکان، شدنی نیست

غولی که خودم ساختمش در دل و در جان

آنقدر هیولاست که انسان شدنی نیست

پیغمبر مأیوس! به این شهر پشیمان،

برگرد! که نفرین تو طوفان شدنی نیست...

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.