وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به ویژگیهای محمود فرشچیان گفت: او نابغهای بود که نبوغش با پشتکار پیوسته همراه بود. اهل هنر میدانند که برخی تنها استعداد دارند اما استمرار ندارند، یا بالعکس. در تاریخ هنر ایران کمتر کسی چنین ترکیبی از نبوغ و تلاش مداوم را دارا بوده است. استاد فرشچیان بهرهای متفاوت از خلق و خلاقیت هنری داشت و پشتکارش این استعداد را به شکوفایی رساند.
صالحی افزود: ویژگی دیگر او امتداد عمر هنری بود. بیش از هشتاد سال از کودکی تا پایان حیات، در مسیر خلاقیت هنری حرکت کرد. در نوجوانی آثاری داشت که خریدنی و هدیهدادنی بود. در هنرستانهای معاصر شاگردی کرد و هنری را آغاز کرد که تا پایان عمر ادامه یافت.
او گفت: از دیگر خصوصیاتش نسبتی بود که میان شعر و هنر برقرار کرده بود. او نه تنها نقاش بود، بلکه شاعر هم بود و در انجمنهای ادبی اصفهان حضور فعال داشت. در این ترکیب، هنر تصویری او همچون شعری مصور بود. ویژگیهای شعر در آثار تصویریاش متجلی میشد و این یکی از رازهای جذابیت آثار او بود.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توضیح داد: استاد فرشچیان انسانی عقلانی بود و از خرافهگرایی پرهیز داشت، اما زندگی او سرشار از نشانهها و رمزهای معنوی بود. او در شب اربعین متولد شد و در آستانه اربعین و همزمان با ایام شهادت امام رضا(ع) از دنیا رفت. تعلق خاطرش به امام حسین(ع) و امام رضا(ع) بر همگان روشن بود. شاید این حوادث را نتوان تنها تصادف دانست؛ بلکه پیوندی ملکوتی میان جان او و عالم معنا برقرار بود.
صالحی گفت: او سفیر فرهنگی و هنری ایران بود؛ چه در زمانی که در حیات مادی میزیست و چه اکنون که در حیات معنوی است. هرچند مدتی در خارج از ایران زندگی کرد، اما همواره دلبسته این خاک و فرهنگ و هویت بود و درحالیکه بسیاری از هنرمندان تنها در جغرافیای خود شناخته میشوند، اما استاد فرشچیان این توفیق را یافت که سفیر هویت ایرانی، اسلامی و معارف اهلبیت(ع) در جهان باشد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افزود: این سرزمین نشان داده است که چه استعدادهایی در دل خود دارد. خاکیان از آن برمیخیزند و این خود نشانهای است از ویژگیهای خاص این خاک که ریشه در سدههای مختلف دارد؛ جایی که تراکم امواج انرژی انسانی، معنوی و هنرمندانه شکل گرفته تا فرشچیانها ظهور و بروز کنند و پس از آن وصیت کنند و به خاک بازگردند.
صالحی با بیان اینکه اصفهان را میتوان با تعاریف مختلف شناخت، توضیح داد: برداشت من این است که هر کشوری یک پایتخت سیاسی دارد؛ طبیعی است که مرکزیت سیاسی در طول تاریخ جابهجاییهای متعددی داشته باشد. ایران نیز در طول تاریخ خود بارها مرکز سیاسیاش را به شهرها و استانهای مختلف منتقل کرده است، اما نکته مهم آن است که دستکم در ایران، اصفهان را میتوان پایتخت هنر دانست.
او گفت: اصفهان در کنار ظرفیتهای سیاسی و اقتصادی، جایگاه ویژهای به عنوان پایتخت هنر ایران دارد. این جایگاه ارزشمند است و تلاش میکنم این پایتختی هنری استمرار تاریخی پیدا کند؛ چرا که هرگونه انقطاع تاریخی گسست هویتی ایجاد خواهد کرد؛ هم در کل سرزمین و هم در این بخش از خاک.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توضیح داد: اصفهان گذرگاه اصلی دیپلماسی فرهنگی و هنری کشور است. اگر کشورها به دیپلماسی عمومی، فرهنگی و هنری نیاز دارند، بیتردید برخی مناطق اهمیت مضاعف پیدا میکنند و اصفهان یکی از مهمترین گذرگاههای دیپلماسی فرهنگی و هنری ایران است. این ویژگیها مسوولیت بزرگی بر دوش ما میگذارد و ایجاب میکند که تلاشهای بیشتری در مسیر اعتلا و توسعه فرهنگ و هنر صورت گیرد.
او گفت: اصفهان سرزمینی است که در کنار جایگاه صنعتی و اقتصادی، بار سنگین فرهنگی و هنری را نیز به دوش میکشد. این ترکیب خاص، مسوولیت مدیریت و برنامهریزی را سنگینتر میسازد. اکنون نیز در شرایط کشورداری، بیش از گذشته نیازمند «با هم بودن» و «همراه بودن» هستیم تا بتوانیم چشماندازهای روشنتری پیش روی این سرزمین و فرزندان هنرمندش ترسیم کنیم.
همچنین در این مراسم محمدجواد ظریف وزیر اسبق امور خارجه هم گفت استاد فرشچیان هنرمندی بود که انسانیتش به زیور هنر آراسته شده بود. عشق فرشچیان به اهلبیت(ع)، ایران و انسانیت در همه آثار و رفتار او متجلی بود و امروز همه دوستداران هنر در سوگ او عزادارند.
ظریف گفت: یاد دارم در پاریس دیداری داشتم؛ سال نوی میلادی بود و ما کتابهای استاد را برای مقامات میفرستادیم. میگفتیم، فرشچیان، ایران و نماد ایران است. بارها استاد با همان تواضع مثالزدنیاش ما را گرد هم میآورد.
او افزود: جمعی از بهترین اساتید و فرهیختگان هنر ایران گردهم میآیند و همه برای بزرگداشت او سر تعظیم فرود میآورند. چنین جایگاهی نه فقط به دلیل هنرمندی، بلکه بهواسطهی انسانیتی است که به زیور هنر آراسته شده است.
ظریف گفت: استاد فرشچیان انسانی سرشار از عشق بود؛ عشقی که به اهلبیت(ع) داشت، بارها در کلام و آثارش دیده میشد. هر کس فرصتی برای نشست و برخاست با او پیدا میکرد، این ارادت را لمس میکرد. عشق استاد به ایران، عشق استاد به انسانیت، از وجودش تراوش میکرد.