به گزارش همشهری آنلاین، همسر شهید عباسی گفت: ما سر میدان شهید شهریاری(بلوار دانشجو) بودیم که احساس کردیم صدایی از سمت طرف راننده همسرم بود که انگار موتوری برخورد کرده بود که دستش را بالا آورد که انگار اشتباه دستش خورده است اما شهید عباسی از توی پنجره خودرو دید که یک آنتنی چسبیده به ماشین؛ بلافاصله گفت بپر پایین بمب چسبوندن ولی من اصلا باور نکرده بودم و فکر می کردم همسرم شاید دچار توهم شده است.
همسرم بهم گفت چرا پیاده از ماشین نشدی و همان لحظه دستش را گذاشت پشت گردنم از همان نقطه ترکش خورد و من هم سمت راست بدنم ترکش خورد و ماشین منفجر شد .
منافقین می خواستند بروند جایی امنی بعد ماشین را منفجر کنند که ترافیک باعث شد وقفه بیفتد.