«تجارتی پنهان» سالهاست فوتبال ایران را تبدیل به شاهراهی جذاب برای جابهجایی میلیاردها تومان بین شبکههای مخفی و آشکار دلالی کرده و افراد بسیاری بر این خوان نعمت متنوع و گسترده چمباتمه زده و گویا عنان و اختیار فوتبال را به دست گرفتهاند.
در فوتبال ایران، استعداد تنها کافی نیست. اگر پشتتان گرم نباشد، اگر به دلالها باج ندهید یا اگر واسطهای نداشته باشید که اسمتان را وسط جلسههای شبانهی مدیران مطرح کند، حتی اگر لیونل مسی هم باشید، باید کفشهایتان را آویزان کنید.
روی بسیاری از برگههای قراردادهای میلیاردی، پوشیدن پیراهنهای ملی، نقلوانتقالهای عجیب و غریب یا حتی نیمکتنشینی ستارهها و استعدادهای فوتبالی، داغ «شبکهی مخفی دلالان» خورده؛ آدمهایی که نه بازیکن هستند، نه مربی، نه مدیر، اما تصمیمگیرندهترین افراد فوتبالاند. شاید این چند سطر -مثل هزاران یادداشت، خبر یا گزارشهای جسته و گریختهای که تاکنون به قلم هزاران خبرنگار و اهل رسانه نگاشته شده- راه به جایی نبرد و هیچ خط بطلانی بر پدیده دلالی نکشد، اما تلاشیست برای باز کردن درب پشتی فوتبال؛ جاییکه پول، رابطه و زدوبند از هر تاکتیکی تأثیرگذارتر است.
در فوتبال حرفهای دنیا، «ایجنت» نقش رسمی دارد. «مدیر برنامه» قاعدهای قانونمند دارد. آنها قراردادشان شفاف است، درصدشان مشخص و حضورشان قانونی، اما در فوتبال ایران، ما با هیولایی دیگر طرفیم؛ «دلال». موجودی بیچهره که همه او را میشناسند، اما هیچکس اسمش را نمیبرد. پشت تلفنها، لابیها، جلسات غیررسمی و حتی میز شام باشگاهها میتوانید رد و نشان آنها را بگیرید. دلالها بازیکن جا میزنند، قرارداد مینویسند، مربی میخرند، داور میزنند و اگر بخواهند، یک بازیکن را تا مرز تیم ملی بالا میکشند یا او را به خاک سیاه مینشانند. آنها با هیچ نهاد رسمی قرارداد ندارند، اما کافی ست تلفنشان را بردارند و به مدیرعامل فلان باشگاه زنگ بزنند؛ بعد اثرات این زنگها را روی نیمکتها و زمین چمنها میبینید! آنها خطرناک نیستند بلکه سلاحی مرگبارند بهخصوص برای مدیران یا مربیانی که ریگی به کفش یا قلبی ضعیف دارند.
در سالهای اخیر بارها دیدهایم بازیکنانی که نه به خاطر کیفیت فنی بلکه به خاطر رابطه با فلان «دلال» یا خبرهای فیک و برجسته شده در فلان «رسانه» در تیمهای بزرگ جا باز کردهاند یا جای کسی را پر کردهاند. از بازیکنان گرانقیمت که هیچوقت فرصت بازی پیدا نکردند تا ستارههایی که ناگهانی و بدون منطق فنی به چهرهای در حد تیمهای طراز اول یا حتی ملی تبدیل شدهاند. مثلاً فلان بازیکن جوان و کمتجربه که هیچ درخشش خاصی در لیگ نداشته، اما پشتوانه یک دلال قدرتمند او را در حد ستارهای بی بدیل و آینده تیم ملی معرفی میکند. کافیست سری به تیترهای برخی سایتهای خبری درباره تعدادی از بازیکنان درجه چندم داخلی و خارجی بزنید تا عمق فاجعه دستهای پنهان در فوتبال ایران را بهتر دریابید.
دستهایی که با هر مدیری دست بدهند گوشهای مخملیاش را نوازش میکنند و سر سفرهای چرب و نرم چمباتمه میزنند، اما در سوی مقابل، بازیکنانی که سالها زحمت کشیدهاند، بارها به بهانههای واهی کنار گذاشته شدهاند تا استعدادشان بر باد برود، آنهم به چه دلیلی؟! «شل نکردن جیب!»؛ و این «شل نکردن...» چه بازیکنان و مربیانی را که در نقطه اوج یا آغاز درخشش زمینگیر کرده یا آیندهشان را به کابوسی دردناک و مداوم گره زده است!
مدیران باشگاهها، اغلب بیاختیار در برابر فشار این شبکه مخفی قرار دارند. برخی مدیرعاملها به جای تصمیمگیری فنی، مجبورند پیغامهایی را از پشت میزهای نیمهخصوصی بشنوند و تسلیم شوند. مربیانی که نمیتوانند آزادانه ترکیب خود را بچینند و حتی بازیکنانی که به اجبار خریداری میشوند، بخشی از این بازی کثیفاند.
شاید باورش سخت باشد، اما برخی مربیان بزرگ فوتبال ایران خودشان بخشی از این چرخه دلالی شدهاند. کسانی که بازیکن میخرند نه برای تقویت تیم، بلکه برای راضی نگه داشتن دلالهای قدرتمند. چندین مربی شناخته شده که در ظاهر کارشان تاکتیک و علم است، در باطن واسطههایی حرفهای برای جابهجایی بازیکنان خاص و پولهای کلاناند. این مربیان، به جای اینکه به استعداد و نیازهای فنی تیم فکر کنند، به فکر جلب رضایت دلالهای پشت پرده هستند.
هر سال استعدادهای زیادی در فوتبال ایران نابود میشوند. چرا؟ چون دلالی حکم میکند چه کسی بازی کند، چه کسی نیمکتنشین باشد و چه کسی فراموش شود. در اینجا سعی شده با چند بازیکن سابق و فعلی صحبت شود که به خاطر نداشتن دلال مجبور شدند از فوتبال حرفهای خداحافظی کنند یا در نیمهراه مسیرشان کج شده است. آنها از فرصتهای از دست رفته، قراردادهای ناچیز و حتی تهدیدهای پشت پرده میگویند. داستانهایی که اگر گفته شوند، میتوانند چهره واقعی فوتبال ایران را به همه نشان دهند.
چرخه فساد از مدارس فوتبال تا تیمهای ملی!
دلالی فقط محدود به نقلوانتقالات و تیمهای بزرگ نیست؛ این بیماری در ریشههای فوتبال ایران رخنه کرده است. از همان زمانی که نوجوانان پا به مدرسه فوتبال میگذارند، چرخه پنهان دلالی فعال میشود. یعنی مکانیزم ماشه برای بازیکن و خانواده اش! مکانیزمی که انگشت دلالها و قلمهای ناپاک برخی رسانهها ابزارهای فعال شدن آن هستند تا چرخه فساد به چاهی خطرناک برای بازیکنان مستعد در حال رشد و خانوادههای آنها بدل شود. در این بین کسانی که در نقش مربی، مدیر یا مسئول آموزش هستند، نقش اول را در شناسایی استعدادها بازی نمیکنند؛ بلکه به دنبال «مشتری» برای فروش استعدادها هستند. بهترین بازیکنان جوان، در صورتی که دلالی نداشته باشند، از دور رقابت حذف میشوند. بسیاری از آنها به دلیل عدم حمایت مالی یا پشتوانه دلالی حتی فرصت بازی در لیگهای پایه را پیدا نمیکنند. این چرخه به شکلی است که دلالها بازیکنان را پیشخرید میکنند تا در نهایت سود کلانی به جیب بزنند، بیآنکه واقعاً به فوتبال یا آینده بازیکن اهمیتی بدهند.
فوتبال ایران، عرصه دلالی یا میدان واقعی استعدادها؟
فوتبال ایران در یک جنگ تمامعیار بین فوتبال واقعی و دلالی پنهان گرفتار شده است. این قبیل نوشتهها تنها نشان دادن «نوک کوه یخ» است؛ بخشی از واقعیتی که رسانهها هر از گاهی دربارهاش حرف میزنند و به ناگهان آتشفشان متنها و انتقادها خاموش میشود. رسانههای پیگیر در بحث «شبکه فساد دلالها» اگرچه معدود و محدود هستند، اما همین اندک رسانهها هم با فوجی از شکایت و تهدید و... مواجه خواهند بود تا مجاری اعتراض و انتشار اخبار بسته شود. چه کسانی از محدود شدن رسانهها نفع میبرند؟! «دلالها»
فدراسیون پل عبور یا منفذ نفوذ؟!
غفلت فدراسیون فوتبال، رسانهها و مهمتر از همه، هواداران فوتبال و سکوت و سهلانگاری آنها در مقوله دلالیسم عواقب ترسناکی را برای آینده فوتبالی ایران رقم خواهد زد. ارکان فوتبال ایران سالهاست که دلالان را بهخوبی میشناسند و از دایره نفوذ آنها بر مجاری مختلف آگاه هستند، اما فدراسیون فوتبال نباید نظارهگر یا به مثابه پل عبور آنها باشد. اینکه شبکهای از دلالان به این راحتی در فوتبال نیمهحرفهای ما جولان بدهند جاذبه گردشگری نیست که به تماشای آن بنشینیم و محو تماشای زیباییهای قراردادهای چرب و چیلی آنها باشیم.
بهتر است مخاطب اصلی این چند سطر فدراسیون فوتبالی باشد که بیش از دو دهه شده که شاهد این دلالیهاست. اگر فدراسیون فوتبال تاکنون نتوانسته منفذهای نفوذ این شبکههای دلالی را شناسایی و شاخهها و ریشههای آنها را قطع کند، آیا نباید بازنگری اساسی در ساختار حقوقی و نظارتی خود ایجاد کند؟ آیا میخواهیم فوتبالمان به یک بازار خرید و فروش تبدیل شود؟ یا عرصهای برای ظهور استعدادها و قهرمانیهای واقعی؟ فوتبال ایران فقط به پاکی، شفافیت و عدالت نیاز دارد. اگر این اتفاق نیفتد، دلالها برای همیشه بر فوتبال ما حکمرانی خواهند کرد...
از شما مخاطبان عزیز به عنوان «عاشقان فوتبال» میپرسیم: