به گزارش تابناک؛ برجها و بلوکهای سیمانی عظیم، حیاطها و فضاهای باز مشترک، و مسیرهای طولانی پیادهروی، از اکباتان حرف میزنیم، جایی که صحبت کردت دربارهاش سخت است، هم شیفتگان متعصب دارد و هم منتقدان سر سخت. در روزهای گذشته انتشار خبر یک جنایت در اکباتان برخی کاربران را نسبت به آنجا بدبین کرده، کاربری نوشت: من حدود ۸ سال اکباتان زندگی کردم، همانجا زندگی میکردیم که برادرم کشته شد و قاتلش در همان شهرک خودش را از طبقه دهم پرت کرد پایین. دو تا دوستم در همانجا خودکشی کردند؛ و ماجرای بابک خرمدین را هم که همه شنیدهایم. اکباتان عجیب است و عجیب بودنش بخاطر این است که ملغمهایست از همه چیز در اکباتان هم آدم خیلی پولدار پیدا میکنی، هم آدم شدیدا فقیر، هم آدم معروف هم ساده، هم مذهبی هم خیلی غیر مذهبی؛ چهارشنبه سوریهایش مثل جهنم است و جشنهای فوتبالیاش شاخص. حاشیه شهر است ولی حاشیهنشین ندارد، پر از تهرانی و شهرستانی است. در واقع ویژگی اصلیاش «بیویژگی» بودن است.
زینب زمان، دختر حسین زمان نیز در ادامه نوشت: خبر کشف جسد تو یکی از واحدهای اکباتان رو دیدم، یادم افتاد چند سال پیش تو ساختمون مادربزرگم اتفاق مشابهی افتاده بود. تو یکی از واحدهاشون یه دختر جوان تنها زندگی میکرد، یه مدت اهالی ساختمون یه بوی بدی رو تو ساختمون حس میکردن ولی نمیدونستن بو از کجا میاد تا وقتی شدت بو زیاد میشه و متوجه میشن از کدوم واحد بو میاد، خلاصه زنگ میزنن به پلیس و بعد هم آتشنشانی میاد و در رو باز میکنه و میبینن دختره فوت کرده و جسدش بو گرفته ساختمون مادربزرگم شبیه ساختمونهای فیلمهای جنایی بود، واحد کنار خونه مادربزرگم یه زن و شوهر جوان زندگی میکردن که مدام صدای دعواشون میومد، مرده روزها که میرفت سر کار در رو روی زنش قفل میکرد و زن اجازه نداشت از خونه بره بیرون، یه روز صدای جیغ و داد زنه میاد و مادربزرگم میره در خونه رو میزنه، مادر شوهره در رو باز میکنه و میگه چیزی نیست اینا دعواشون شده، بعد مادربزرگم خبردار میشه که زنه در اثر ضربات چاقو توسط شوهرش کشته شده! یک بار هم مادربزرگم شب تو خونه نشسته بوده، یهو یه مرد از تو پاسیوش میدوئه وسط خونه و در رو باز میکنه و فرار میکنه میره! ظاهراً دزد طبقه بالای بوده و از پنجره رو به پاسیو پریده بوده پایین و از خونه مادربزرگم سر درآورده بوده! واحد روبروی مادربزرگم هم یه مدت یه پیرزن زندگی میکرد که میگفت پسرش میخواد بیاد به خاطر ارث و میراث بکشتش و تمام اسناد و مدارکش رو خونه مادربزرگم قایم کرده بود و بعد از تاریک شدن هوا چراغهای خونه اش رو روشن نمیکرد که اگر پسرش اومد فکر کنه مادرش خونه نیست!
درباره هویت جوانان اکباتان
اکباتان بهنوعی زیستمدرنی را نمایندگی میکند که در آن جوانها با زبان جهانی موسیقی، هنر و ورزش شهری، هویت خود را بازآفرینی میکنند. این فرهنگ غالب، سبب شده بسیاری، شهرک را بهعنوان پایتخت غیررسمی خردهفرهنگهای شهری در ایران بشناسند. همین فضای خاص بود که توجه فیلمسازانی مثل هومن سیدی در «سیزده» و مجید برزگر در «پرویز» را به خود جلب کرد. آنها با انتخاب اکباتان بهعنوان لوکیشن اصلی، در واقع از اتمسفر این فضا برای روایت جهان شخصیتهایشان الهام گرفتند؛ فضایی که هم انزوا و هم پویایی، هم زیبایی و هم خشونت را در دل خود جای داده است.
چرا حوادث تلخ در این شهرک تمامی ندارد؟
اما این چهره پرشور و فرهنگی، تنها یک سوی واقعیت اکباتان است. سوی دیگر، تلخ و گاه هولناک است. حوادثی، چون ماجرای قتل بابک خرمدین – کارگردانی که به دست خانوادهاش در همین شهرک به قتل رسید – یا اتفاق اخیر کشف جسد یک مادر و دختر در یکی از بلوکها که هنوز عاملش شناسایی نشده، لکههای سیاهی هستند که بر چهره این محله افتادهاند. این دست رخدادها، همراه با پوشش رسانهای گسترده، باعث شده اکباتان در ذهن بسیاری از مردم، نه فقط محلی مدرن و متفاوت، بلکه مکانی رازآلود و گاه خوفناک جلوه کند.
در واقع همین تضادهاست که اکباتان را به یک «پدیده اجتماعی» تبدیل کرده است. از یک سو، جلوههای روشن و درخشانِ فرهنگ مدرن شهری، و از سوی دیگر، رخدادهایی که زشتی و تاریکی را یادآور میشوند. شاید همین پارادوکس، راز ماندگاری نام اکباتان در حافظه جمعی ایرانیان باشد.
معماری شگفتانگیز در غرب تهران
اگر بخواهیم جمعبندی کنیم، اکباتان تنها یک شهرک مسکونی نیست؛ بلکه نوعی استعاره از زیست شهری در ایران امروز است. معماری عظیم و متفاوت آن، فرهنگ جوان و پویا، و البته رخدادهای تلخ و تکاندهندهاش، همه در کنار هم تصویری چندلایه میسازند.
اکباتان همزمان میتواند نماد امید، پویایی و خلاقیت باشد و در عین حال یادآور تلخیها و آسیبهای اجتماعی. همین سیاه و سفید بودن، همین درخششها و تیرگیها، است که آن را منحصربهفرد میکند؛ جایی که روایتهای بسیاری برای گفتن دارد و همچنان الهامبخش هنر، رسانه و گفتوگوی اجتماعی باقی مانده است.