بنز ایرانی عنوان مستند بلندی است به کارگردانی رضا استادی که این روزها به صورت آنلاین نمایش دارد. فیلمی سیاسی- اجتماعی که علت به نتیجه نرسیدن تولید خودروی بنز در ایران را در یک بستر تاریخی حدودا ۸۰ساله روایت میکند، سرنوشتی تلخ و پرفراز و نشیب، اما مستند بنز ایرانی با دیگر مستندهایی از این دست تفاوت زیادی دارد و آن وجه طنازی اثر است که فیلم را برای مخاطب عام هم جذاب میکند، طوری که از یک موضوع به شدت خشک و جدی و از دل مواجهه با طیفهای متنوعی از شخصیتهای سیاسی طی هشتاد سال گذشته ایران از جمله حسین شریعتمداری تا محسن رفیقدوست، مهدی نصیری، محمدرضا نعمتزاده، اکبر هاشمیرفسنجانی، احمد جنتی، دونالد ترامپ، محمود احمدینژاد، غلامحسین کرباسچی، باقر قالیباف، حسن روحانی و محمدرضا پهلوی قصهای شیرین شکل میگیرد که ضمن همراهی مخاطب پنجرهای تازه به روی تاریخ باز میکند و گریزی به بحث تجملگرایی در ایران دارد.
به گزارش اعتماد، «رضا استادی» از روزنامهنگاران قدیمی است که در ۲۹ سال گذشته با رسانههای مختلفی همکاری داشته، در کنار روزنامهنگاری نویسندگی رمان و داستان کوتاه فعالیت دیگر او به شمار میرود. گفتوگوی ما با رضا استادی پیش روی شماست.
*از گذشته اتومبیلهای خارجی نقشی مهم در اقتصاد ایران داشتند و مثلا در یک دورهای داشتن اتومبیلی مانند کادیلاک نشاندهنده شأن و منزلت خاص اجتماعی برخی افراد بود. برای آغاز بحث بفرمایید انتخاب سوژه (بنز ایرانی) برای شما چگونه به فیلم مستند منتهی شد و چطور این سوژه را انتخاب کردید؟
سوژه بنز ایرانی با مطالعه دو کتاب شکل گرفت؛ اولی «پیکان سرنوشت ما» که خاطرات شادروان احمد خیامی بود و دیگری «برای تاریخ میگویم» که شامل خاطرات محسن رفیقدوست، رییس اسبق بنیاد مستضعفان میشد. در هر دو کتاب، هر دو این افراد در خاطرات خود به تلاش برای تولید اتومبیل بنز در ایران اشاره کرده بودند که تلاش هر دو آنها ناموفق بود. همین مساله جرقه اولیه شکلگیری این اثر شد. البته در ادامه مسیر منتهی به ساخت این فیلم، با حضور دوست قدیمیام سیاوش سرمدی که به عنوان مشاور کارگران در این پروژه حضور داشت، به پیشنهاد او از تمرکز بر وجه صنعتی فیلم صرفنظر کردم و اتومبیل بنز به عنوان مهمترین عنصر و نشانه تجملگرایی در اقتصاد ایران؛ تبدیل شد به بهانهای برای روایت تاریخ تجملگرایی در پیش و پس از انقلاب اسلامی که بنز در آن نقشی پررنگ داشت.
ضمن اینکه در بخش صنعتی، مساله ساخت اتومبیل بنز هم مورد راستیآزمایی قرار گرفت و مشخص شد روایت محسن رفیقدوست با آنچه در عالم واقعیت رخ داده بسیار متفاوت بوده و متاسفانه مصاحبهکننده در کتاب «برای تاریخ میگویم» صرفا صحبتهای رفیقدوست را منعکس کرده و اقدام به راستیآزمایی آن صحبتها نکرده است، اما در مورد احمد خیامی، موضوع واقعیت داشت و او درصدد تولید اتومبیل بنز در ایران بوده است.
*جناب استادی سختترین بخش ساخت یک اثر مستند دسترسی به منابع آرشیوی است. از سوی دیگر بخش مهمی از کیفیت یک اثر مستند نیز وابسته به همین منابع است که اگر با کیفیت خوب به دست مستندساز برسد، مخاطب با فیلمی کیفی و جذاب مواجه میشود. در فیلم بنز ایرانی با منابع بسیار زیادی و از جهتی مختلف مواجه هستیم، دسترسی به آن برای شما راحت بود؟
پیگیری برای منابع آرشیوی این فیلم از شهریور ۱۴۰۰ آغاز شد و برخی تصاویر مهر و آبان ۱۴۰۳ به دست من رسید! مشخصا برای دریافت تصویر باکیفیت از نماز جمعه تهران، پیگیریهای من از سال ۱۴۰۱ آغاز شد تا در سال ۱۴۰۳ این تصویر به دست من رسید. تصاویر مربوط به مسعود رجوی که اهمیت زیادی در فیلم داشت و برای اولینبار نمایش داده میشد نیز با سختی فراوان به دست آمد و جلسات متعددی با مسوولان آرشیو روزنامه کیهان برگزار کردم تا آنها متقاعد شوند که انتشار این تصاویر تصویر مثبتی از سردسته گروهک منافقین ایجاد نمیکند.
در خصوص تصاویر صدام در کنار اتومبیل بنز نیز این تصویر از آرشیوی در عراق و با زحمت فراوان تهیه شد تا به بیان فیلم کمک کند. در این بخش مرکز گسترش به عنوان سفارشدهنده همکاری بسیار خوبی با من انجام دادند. بیش از سی و پنج نامه همکاری برای بنز ایرانی خطاب به نهادها و سازمانها صادر شد که به اندازه چهار مستند تولیدی در این مرکز است.
*یکی از مهمترین نکات فیلم نریشن است که در واقع از شخصیتهای اصلی مستند به شمار میرود و ضمن اینکه فضای مفرحی در فیلم داده طوری که در بعضی سکانسهای مهم، با لحظات کمدی همراه هستیم و حتی با ماشین بنز شوخی میشود. چنین نگاهی چطور شکل گرفت؟
اینکه قرار بوده ایرانیها زمانی سوار اتومبیل بنز شوند و حالا نهایت دسترسی ایرانیها به اتومبیل همین اقلام موجود است؛ موضوع تلخی بود که ممکن بود مخاطب را در مواجهه با فیلم پس بزند. بنابراین زبان طنز را انتخاب کردم تا مخاطب از تماشای فیلم آزار نبیند. برای یافتن نوع طنز هم خیلی فکر کردم و در نهایت به نوع طنزهای وودی آلن رسیدم و برای شکلگیری ذهنیت کامل، تمام پنجاه فیلم وودی آلن را با دقت دیدم تا نوع خاصی از طنز سیاه که در ظاهر جدی است را در فیلم جاری و ساری کنم. گفتار متن فیلم با اجرای داریوش کاردان تکمیل شد و حس و حالی که در بیننده ایجاد شده قطعا حاصل اجرای درست این هنرمند پیشکسوت و خلاق است که از کودکی مخاطب برنامههایش بودم و توفیق همکاری با او در بنز ایرانی نصیبم شد.
مستند بنز ایرانی دربرگیرنده دو روایت است؛ یکی درباره فراز و نشیب بنز و خودرو در ایران و دیگر مباحث و مشکلات اجتماعی- سیاسی سالهای مختلف ایران که در زیر لایه فیلم بیان میشود. کمی درباره انتخاب این دو روایت و تنیدگی آنها در دل هم برایمان توضیح میدهید؟ روایتی که مخاطب را با خود همراه میکند و در ضمن آشفتگی ندارد.
در ایران تقریبا همه مسائل سیاسی است؛ از آب و هوا گرفته تا قطع برق و مد و پوشاک و اتومبیل. شاید اگر این نگاه سیاسی نبود، الان همه ما به راحتی اتومبیلهای خارجی سوار میشدیم، اما وقتی اتومبیل امریکایی به دلیل منشا تولید آن تبدیل به نماد استکبار جهانی و بنز بیهیچ دلیلی منشا اشرافیت میشود؛ فیلمی که بخواهد به هر یک از این دو وجه بپردازد باید وجه دیگر را هم داشته باشد. در واقع نگاه سیاسی صنعت خودروسازی را تحت تاثیر قرار میدهد و این صنعت تحت تاثیر این نگاه به مسیری دیگر میرود. تلاش کردم هر دو وجه در فیلم باشد بدون آنکه فیلم به اثری خستهکننده تبدیل شود. تحقیقات این فیلم شامل هزاران صفحه میشود و البته برای جلوگیری از تبدیل شدن فیلم به اثری صنعتی، اولویت را بر مباحث اجتماعی گذاشتم که برای مخاطب جذابیت بیشتری دارد.
*بحث تجمل و اشرافیگری خاصه تفاوت زندگی مسوولان نظام با مردم که از دل روایت بنز ایرانی بیرون میآید، بسیار موضوع مهمی است. به عنوان سازنده اثر، ریشه این مشکل را در چه میبینید؟
در سالهای اخیر نسخههای مبارزه با تجملگرایی فقط برای مردم نوشته شده و مسوولان خودشان یواشکی از زیر بار این مبارزه فرار کرده و پنهانی زندگی تجملاتی را در پیش گرفتهاند. این اتفاق در حالی رخ داده که سادهزیستی مسوولان و داشتن زندگی در سطح مردم از آرمانهای اولیه انقلاب بود.
آقای پزشکیان، رییسجمهور کشورمان در زمان تبلیغات انتخاباتی جمله جالبی داشت که این بخش از آن به یادم مانده است: مسوولان برای خودشان درمانگاه اختصاصی درست میکنند و سپس اقدامی برای حل مشکل مردم انجام نمیدهند. متاسفانه این روزها دیگر کار از اتومبیل و درمانگاه و فضای ورزشی فراتر رسیده و گاهی در موضوع سادهای مانند «مستراح» هم مسوولان حساب خودشان را از مردم جدا کردهاند؛ یعنی فرد مسوول در داخل اتاق و دفتر خودش برای خودش سرویس بهداشتی خیلی خوب و مرتبی دارد، اما مراجعهکننده به آن سازمان و اداره باید از سرویسهای بهداشتی بدبو، بدون مایع دستشویی و کثیف استفاده کند.
راهحل این مشکل، حذف این فضاهای رانتی -ولو در حد یک توالت- در دستگاههای حاکمیتی است.
*ویژگی جالب که بنز ایرانی دارد، این است که در خلال پرداختن به اصل موضوع فیلم، روایتهایی هر چند لحظات کوتاه از موضوعهایی داشتید که ربطی جدی به اصل موضوع بنز نداشت. مثل سکانس معرفی محمد بلوری، روزنامهنگار پیشکسوت و ماجرای شهرنو، البته این بخشها از چارچوب فیلم خارج نمیشد. این موارد برای جذابیت بیشتر فیلم بود یا دلیل دیگری داشت؟
کتاب خواندن یکی از فعالیتهای روزمره من است و حداقل روزی ۵۰ صفحه کتاب میخوانم. اینکه زنهای شهرنو علاقه زیادی به اتومبیل بنز داشتند؛ موضوعی است که عینا در کتاب محمد بلوری آمده است. مشکل این بخش این بود که این روزنامهنگار پیشکسوت با وجود پیگیریهای طولانی مدت من حاضر به گفتوگو مقابل دوربین نشدند و در عمل این بخش باید با تصاویر مرتبطی همراه میشد که تهیه تصاویر با کیفیت از فیلمهایی که در آن به شهرنو اشاره شده بود هم کار سخت و پیچیدهای بود که البته «شد»!
تقریبا هر موضوعی که مرتبط با اتومبیل بنز بود را در تحقیقاتم جمعآوری کردم و بخشهای زیادی را به خاطر مقید بودن به زمان ۸۰ دقیقه کنار گذاشتم.
جالب است بدانید نسخه اولیه این فیلم ۱۰ ساعت بود که به مرور به ۸۰ دقیقه رسید!
*خیلی خوب میشد که فیلم در سینماها اکران میشد، چون روایت جذاب و متفاوتی دارد. چرا این امر محقق نشد؟
به نظرم فیلمی که بخواهد روی پرده نمایش داده و سانسهای متعدد داشته باشد حتما باید «ستاره» داشته باشد؛ یعنی بازیگران شناخته شده. به نظرم شرایط امروز بهگونهای نیست که افراد برای دیدن مستند به سینما بروند. پلتفرمها این روزها بستر بسیار خوبی برای در دسترس قرار دادن فیلمهای کوتاه و مستند برای مخاطبان ایجاد کردهاند و این اقدام آنها بسیار ارزشمند است. کاش امکانی در صدا و سیما بود که مثلا در یک بستر اینترنتی، امکان بهرهمندی از همه آثارش فراهم بود که چنین نیست. من از روزهای پایانی پس از ساخت اثر هم هدفگذاریام معطوف به نمایش فیلم در پلتفرم بود و حتی تمایلی به حضور فیلم در هنر و تجربه نداشتم. تلاش کردم زبان و روایت فیلم مردمی و مردمپسند باشد تا در پلتفرم نتیجه بگیرد. از طرفی بنز ایرانی فیلمی جشنوارهای هم نیست و به همین دلیل شرایط فعلی نمایش فیلم ایدهآلترین شکل ممکن است.
*راستی جریان توقیف فیلم چه بود و بعد چطور فیلم مجوز نمایش گرفت؟
از سال ۱۳۸۰که اولین رمانم منتشر شد با ممیزی در کش و قوس بودهام و این مساله برایم چندان ناآشنا نبوده و نیست. بنز ایرانی برای نمایش در سیزدهمین جشنواره سینما حقیقت با چند اصلاحیه مواجه شد که شامل صحنههای مربوط به بخش شهرنو بود. یک سکانس کامل از فیلم هم به درخواست مسوولان اداره نظارت حذف شد. الان امکان بیان اینکه آن صحنه چه بود، نیست! وقتی فیلم برای اخذ پروانه نمایش به سازمان سینمایی داده شد، شورایی که اسامی اعضای آن را هم نمیدانستم به اتفاق آرا فیلم را غیرقابل نمایش تشخیص داد و این افتخار نصیب من شد که اولین فیلم توقیفی دولت چهاردهم باشم!
فیلم با عباراتی مانند: توهین به ملت ایران در پیش و پس از انقلاب، توهین به دفاع مقدس و… توقیف شد. با پیگیریهایی که حتی تا روزهای پایانی سال ۱۴۰۳ انجام دادم، متوجه شدم فردی مغرض برای ایجاد تنش در سازمان سینمایی این فیلم را دستمایه قرار داده و با ارایه تصویری غلط از من و فیلم به مسوولان این سازمان، خواسته با توقیف این فیلم حاشیهای برای دولت ایجاد کند که خوشبختانه جلساتی که با «روحالله حسینی»، معاون ارزشیابی و نظارت و «میثم زندی»، مدیرکل نظارت سازمان سینمایی برگزار کردم؛ این سوءتفاهم به سادگی رفع شد و فیلم به همان شکل نمایش داده شده در جشنواره حقیقت مجوز نمایش گرفت. خوشبختانه بر فضای ممیزی و نظارت که همیشه پاشنه آشیل بخش سینمایی هر دولتی است؛ در این دوره نگاهی کاملا معقول و توام با احترام به فیلمساز حاکم است به همان ترتیب که در دوره پیشین نیز با حضور «روحالله سهرابی» فضا بسیار تعاملی و صمیمی بود که امیدوارم این روند همیشه ادامه داشته باشد.