عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر -
کاربر ۱: متن خبر رو نخوندم، ولی اومدم ببینم ملت چی گفتن!
کاربر ۲: ملت همیشه یه جوری میگن که هم بخندی، هم به فکر فرو بری، هم حرصت در بیاد.
کاربر ۳: بعضیهاشون از خود خبرنگار دقیقتر تحلیل میکنن.
کاربر ۴: اصلاً تا ملت عصبانی نشن، مسئولها گوششون تیز نمیشه.
کاربر ۵: ماجرای فلان حادثه رو یادته؟ نصف ماجرا تو متن خبر بود، نصف دیگه تو کامنتها.
کاربر ۶: عذرخواهی؟! من با همین کامنتها دیدم فلان طرح سیاسی نصفهنیمه عوض شد!
کاربر ۷: بعضی وقتا هم فقط میایم بخندیم. طنز نجاتمون میده.
کاربر ۸: اینجا مثل یه کافه بزرگه. یکی جدی تحلیل میکنه، یکی جوک میگه، یکی هم فقط اومده وایب خوب بده.
کاربر ۹: جالبه که این کافه همیشه بازه؛ ۲۴ ساعت شبانهروز، بدون مالیات و بدون قهوه بیکیفیت!
کاربر ۱۰: اگر روزی تاریخنگارها بخوان بفهمن مردم تو این دوره چی فکر میکردن، باید اول برن بخش نظرات رو بخونن، بعد سراغ خود خبر!
سالها پیش، خبر اصل ماجرا بود و حاشیهها گوشهای کوچک از صفحهی روزنامه یا چند ثانیه کوتاه در پایان گزارش تلویزیونی را پر میکردند. اما امروز در شبکههای اجتماعی، مخصوصاً اینستاگرام، ورق برگشته است: بسیاری از مردم بیش از آنکه به متن خبر یا پدیدهی اجتماعی توجه کنند، مستقیم به سراغ بخش نظرات یا همان «کامنتها» میروند.
این جابهجایی کوچک اما معنادار، فقط یک عادت سرگرمکننده نیست؛ در بسیاری مواقع، کامنتها بازتاب صادقانه و بیپردهی افکار عمومیاند. گاهی یک کاربر گمنام، با یک جملهی کوتاه و نیشدار، هم لبخند میآورد، هم نقد تندی را وارد میکند و هم مسیری تازه برای فکر کردن باز میگذارد. همین ترکیب «طنز تلخ» با «نگاه انتقادی»، قدرتی پیدا میکند که حتی رسانههای رسمی را تحت تأثیر قرار میدهد.
مثالهای عینی کم نیستند؛ ماجرای درگیری پدر مبینا نعمتزاده با پیشکسوت تکواندو، زمانی که ویدئو منتشر شد، حجم و لحن نظرات کاربران چنان قاطع و یکصدا بود که بهسرعت به شکلگیری یک «باور عمومی» منجر شد و در نهایت، مسیر ماجرا را تا عذرخواهی تغییر داد. یا در برخی تصمیمات سیاسی، موجی از کامنتها توانسته صدای اعتراض یا مطالبه را تا گوش مسئولان برساند و حتی تغییر مسیر ایجاد کند.
اما همهی تأثیر کامنتها در نقد و اعتراض خلاصه نمیشود. گاهی در میان انبوه واکنشها، کامنتهایی پیدا میشوند که با زبان خلاقانه، شوخطبعی ظریف یا همدلی انسانی، یک اتفاق تلخ را کمی قابلتحملتر میکنند. در حوادث ناگوار، جملاتی که پر از امید یا همدردیاند، میتوانند نقش «تسکین جمعی» را ایفا کنند. حتی بعضی از این جملات بهقدری گیرایی دارند که به شکل ضربالمثل یا نقلقول بین کاربران دستبهدست میشوند.
برای روزنامهنگاران و پژوهشگران، این بخش از اینستاگرام معدن طلایی از دادههای زنده است. زیر هر پست، شما نهفقط با نظر فردی یک نفر، بلکه با نمونهای از زبان، فرهنگ، شوخطبعی، خشم، امید یا تحلیل نسلهای مختلف روبهرو میشوید. گاهی یک خط کوتاه در یک کامنت، سرنخ یک گزارش تحقیقی یا پرسش تازه برای یک مطالعهی اجتماعی میشود.
شاید راز محبوبیت این فضا در این باشد که برخلاف متن خبر که معمولاً رسمی، خشک یا کلیشهای است، کامنتها زنده، خودجوش و بیپردهاند. اینجا کسی واهمهای از گفتن حرف دلش ندارد؛ چه در قالب یک کنایهی ظریف، چه با یک شوخی خلاقانه.
کامنتها در فضای مجازی، بهنوعی «کافهی عمومی قرن بیستویکم» هستند؛ جایی که هر کس میتواند پشت یک میز خیالی بنشیند، حرفش را بزند، طعنه بزند، همدردی کند یا حتی فقط واکنش بامزهای بنویسد. این پدیده، با همهی تلخی و شیرینیاش، بخشی از فرهنگ معاصر ما شده و بیتوجهی به آن یعنی نادیده گرفتن یکی از دقیقترین و فوریترین آینههای افکار عمومی.