شهریورِ ذلت، خردادِ عزت؛ مروری بر کارنامه دو نظام حکمرانی در مواجهه با دشمن

صدا و سیما دوشنبه 03 شهریور 1404 - 07:56
در جریان جنگ جهانی دوم، نیرو‌های متفقین با اشغال تهران، کنترل پایتخت ایران را در دست گرفتند تا مسیر‌های تدارکاتی خود را در منطقه تضمین کنند.

شهریورِ ذلت، خردادِ عزت؛ مروری بر کارنامه دو نظام حکمرانی در مواجهه با دشمن

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ تاریخ سوم شهریور۱۳۲۰، نقطه عطفی در کارنامه‌ی حکمرانی پهلویست. در این روز، تهران بدون هیچ مقاومتی، به دست نیرو‌های متفقین (شوروی و انگلیس) اشغال شد و حاکمیتی که مدعی بود با شعار "نظم و قدرت" پایه گذاری شده است، در اولین آزمون بزرگ بین المللی، به کلی فرو پاشید.

رضاخان در جریان جنگ جهانی دوم، ایران را بی طرف اعلام کرده بود. تاریخ نگاران معتقدند با وجود اینکه حکومت رضاخان، محصول مستقیم کودتای اسفند ۱۲۹۹ با حمایت انگلیس بود و او در طول سلطنتش هرگز مستقل عمل نکرد، در عین حال در دوره جنگ بیش از پیش به آلمان نازی تمایل پیدا کرده و همین موضوع موجب خشم انگلیس و جبهه متفقین شده بود.

بنابراین اعلام بی طرفی در جنگ سودی نداشت و در نهایت نیز با حمله نیرو‌های متفقین به ایران و ورود آن‌ها به پایتخت به بهانه نزدیکی شاه به دولت آلمان، رضا خان مجبور به استعفا و کناره گیری از قدرت شد. البته برخی محققان به استناد اسناد آمریکایی‌ها بر این باورند ادعای نزدیکی او به آلمان در جنگ جهانی دوم نیز بازی انگلیسی‌ها برای توجیه اشغال ایران در سال ۱۳۲۰ بود؛ زیرا موقعیت ژئوپلیتیکی ایران و مزایای آن چیزی نبود که قابل چشم پوشی باشد.

شواهدی مانند مکاتبات مسئولان ارشد حکومت پهلوی همچون منصور الملک (علی منصور) نخست وزیر، نیز نشان می‌دهد متفقین از مدت‌ها پیش به ایران چشم داشتند و مسئولان ایرانی نیز از این جریان آگاه بودند.

سر ریدر بولارد، سفیر انگلیس در ایران در خاطرات خود، پس از بیان حوادث آن روزها، در مورد واکنش حکومت پهلوی به ورود قوای متفقین می‌نویسد: "... البته باید اذعان داشت ورود قوای متفقین به خاک ایران تنها با چند مورد مقاومت ناچیز برخورد کرد و رضاشاه نیز در روز سوم به ارتش ایران دستور آتش‌بس و عدم مقاومت داد".

ارتشبد حسین فردوست، این مقاومت ناچیز را هم "آبکی" و "نمایشی" خوانده و آن را اینچنین توصیف می‌کند:" محمدرضا دقیقاً به من گفت که پدرم می‌گوید:"من دیگر کارم تمام است، دستور مقاومت می‌دهم که اقلاً نگویند به قشون خارجی اجازه ورود داده است. این مقاومت به هر نتیجه‌ای برسد برای من و زندگینامه من بهتر است ". او می‌خواست از نظر افکارعمومی شرایطی ایجاد کند که تداوم سلطنت پهلوی توسط پسرش تضمین شود. شاید این توصیه‌ای بود که انگلیسی‌ها در آخرین لحظات به او کرده بودند. ولی این مقاومت بسیار آبکی و نمایشی بود، زیرا در مملکتی که رجال آن همه عامل انگلیس بودند، و در ارتشی که اُمرای آن عموماً سرسپرده دیرینه انگلیس بودند، و برای شاهی که همه می‌دانستند به وسیله انگلیس به قدرت رسیده بود، مقاومت در مقابل انگلیس و متحدین او خنده‌دار بود".

شهریورِ ذلت، خردادِ عزت؛ مروری بر کارنامه دو نظام حکمرانی در مواجهه با دشمن

 ریشه‌های ضعف رضاخان را می‌توان در عواملی نظیر وابستگی به غرب، فقدان پایگاه مردمی و بی تدبیری در مدیریت بحران جست‌و‌جو کرد.

 پهلوی اول که با کودتا و حمایت خارجی بر سر کار آمده بود، همواره فاقد پایگاه مردمی عمیق بود. پروژه تجددطلبی آمرانه و نوسازی خشن او، که با سرکوب سنت‌ها و ارزش‌های جامعه همراه بود، شکافی عمیق بین حکومت و ملت ایجاد کرده بود. از سوی دیگر، اقتصاد ایران به شدت به قدرت‌های خارجی به ویژه انگلیس، وابسته بود. این وابستگی، امکان هرگونه مانور مستقل در سیاست خارجی را از بین برده بود. تمایل پهلوی به آلمان با وجود اعلام بی طرفی و ارزیابی نادرست او از قدرت هیتلر نیز اشتباه راهبردی بود که موجب ایجاد دستاویزی برای حمله به ایران شد.

هنگامی که نیرو‌های خارجی به کشور حمله ور شدند، ارتش ظاهراً قدرتمند رضاشاه که با صرف هزینه‌های گزاف در مدت ۲۰ سال ساماندهی شده بود، در کمتر از چند روز متلاشی شد. روشن بود این ارتش با اتکا به غرب، بیشتر ابزاری برای سرکوب داخلی است و برای چنین روزی آمادگی نداشت.

بنابراین رضا خان به جای مقاومت با پذیرش گزینه سازش، نهایتاً با تحقیر از قدرت کناره گیری و کشور اشغال شده را ترک کرد. این موضوع به مثابه نقطه‌ی پایانی بر ادعای پهلوی اول درباره اقتدار ایران نوین بود.

شگفت انگیز اینکه سال‌ها بعد در اسفند ۱۳۴۳، محمد رضا پهلوی در مصاحبه‌ای گفته بود: "در گذشته هرگاه ما شاهان لایق داشتیم واقعاً بزرگ‌ترین و وسیع‌ترین امپراتوری‌های جهان را به وجود آورده‌ایم و هر زمان پادشاهان لایقی نداشتیم دوران انحطاط آغاز می‌شد؛ خارجیان کشور ما را اشغال می‌کردند و استقلال ما را در هم می‌کوبیدند... ". او شاید حقارت پدر خود در شهریور ۱۳۲۰ را فراموش کرده بود. اما ۸۴ سال پس از این ماجرا در خرداد ۱۴۰۴، مواجهه جمهوری اسلامی با حمله‌ی مستقیم رژیم صهیونی در تقابلی کامل با سقوط رضا خان و نشان دهنده الگویی کاملاً متفاوت از حکمرانی بود:

نظام جمهوری اسلامی، بر خلاف حکومت پهلوی، معتقد به مردم سالاری دینی و دارای پایگاه مردمی است. این مسئله در زمان بحران به بسیج مردمی و مقاومت  منجر می‌شود. در حمله اخیر، تنها نیرو‌های نظامی نبودند که واکنش نشان دادند، بلکه مردم با حضور در صحنه و اعلام حمایت از نظام سیاسی کشور و نیرو‌های مسلح، در حالت آماده باش برای دفاع از کشور قرار گرفتند. این اتحاد و انسجام، بزرگترین دارایی کشوردر برابر تهدیدات خارجی است.

همچنین برخلاف تصمیمات نادرست رضاشاه که به فاجعه انجامید، پاسخ ایران به حمله‌ی اسرائیل حساب شده، متناسب و مبتنی بر تدابیر فرماندهی معظم کل قوا بود. ایران با حمله به اهداف استراتژیک در سرزمین‌های اشغالی، قدرت نظامی خود را به نمایش گذاشت و دشمن را مجبور به درخواست آتش بس کرد. درحالی که مسئولان ارشد نظام در میدان، به صورت کنترل شده جنگ را مدیریت می‌کردند، دیپلماسی فعال ایران در سطوح منطقه‌ای و بین المللی نیز در جریان بود؛ این موضوع نشان از بلوغ سیاسی و نظامی در مدیریت منازعات بین المللی دارد.

برخلاف ایران دوره‌ی پهلوی که فاقد هرگونه قدرت نظامی مستقل بود، جمهوری اسلامی با سرمایه گذاری بر توان دفاعی داخلی و توسعه تجهیزات آفندی و پدافندی، قدرتی قوی در برابر دشمن ایجاد کرده است. این توانمندی، هزینه حمله به ایران را برای دشمن به حدی افزایش داده است که هر تجاوزی را با پاسخی سهمگین و قطعی رو‌به‌رو می‌کند.

شهریورِ ذلت، خردادِ عزت؛ مروری بر کارنامه دو نظام حکمرانی در مواجهه با دشمن

بنابراین تحلیل رویداد شهریور ۱۳۲۰ و مقایسه آن با مواجهه نظام جمهوری اسلامی با تجاوز اخیر رژیم صهیونی در خرداد ۱۴۰۴، گویای تفاوتی عمیق در ماهیت، مشروعیت و توانایی مدیریت بحران دو نظام است.

سقوط تهران در شهریور ۱۳۲۰، نتیجه مستقیم خودکامگی، دوری از مردم، اعتماد به غرب و ترجیح منافع شخصی بر منافع ملی بود که کشور را تا آستانه فروپاشی پیش برد. در مقابل، ایستادگی در خرداد ۱۴۰۴، حاصل سرمایه گذاری یک نظام بر استقلال، خوداتکایی و مقاومت است.

مقایسه این دو رویداد به خوبی نشان می‌دهد که قدرت حقیقی یک کشور، تنها در ماشین جنگی او نیست، بلکه در اراده ملتی است که باور به خدا داشته باشد و نظامی که بتواند این اراده را سامان دهد و از آن در مسیر امنیت و عظمت کشور بهره ببرد.

رضاخان نماد "حاکمیتِ وابسته" است که در نهایت توسط همان نیرو‌هایی که او را آوردند، برداشته شد. جمهوری اسلامی با تمام فراز و فرودها، نماد "حاکمیت مردمی" است که توانسته استقلال عمل ایران را در سطح جهانی به یک امر غیرقابل انکار تبدیل کند. شکست مفتضحانه یکی و ایستادگی پرصلابت دیگری، روایتی گویا از اهمیت "استقلال" به جای "وابستگی" در سپهر سیاست بین الملل است.

نویسنده: عباس کریمیان

منبع خبر "صدا و سیما" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.