از منظر حقوق دریاها، تنگه هرمز گذرگاهی بینالمللی برای کشتیرانی است و اصل آزادی عبور، حتی با عدم پیوستن ایران به کنوانسیون ۱۹۸۲، بهعنوان عرفی تثبیتشده شناخته میشود. هرگونه اقدام یکجانبه برای بستن این آبراه میتواند بهعنوان «اخلال در آزادی کشتیرانی» یا «استفاده از زور» تلقی شده و بهانهای برای تشکیل ائتلافهای چندملیتی با هدف «تضمین امنیت دریانوردی» فراهم کند. بخش عمده مسیرهای کشتیرانی این تنگه در آبهای عمان قرار دارد، که دخالت کشورهای دیگر و نهادهای بینالمللی را در هرگونه منازعه اجتنابناپذیر میکند.
بستن تنگه هرمز، که شریان اصلی صادرات نفت ایران و ورود کالاهای اساسی است، میتواند اقتصاد کشور را بیش از رقبا تحت فشار قرار دهد. افزایش حق بیمه و کرایه حمل، اختلال در زنجیره تأمین و تأثیر مستقیم بر معیشت مردم، از جمله پیامدهای این اقدام است. در مقابل، رقبای منطقهای با توسعه خطوط لوله و پایانههای جایگزین، وابستگی خود به تنگه را کاهش دادهاند، که باعث میشود فشار اقتصادی این اقدام بیشتر بر ایران متمرکز شود.
اقدام به بستن تنگه هرمز میتواند روایت حقوقی و سیاسی را به سود رقبا تغییر دهد. این اقدام، افکار عمومی و نهادهای بینالمللی را از رفتارهای خصمانه طرف مقابل منحرف کرده و ایران را در جایگاه متهم به «اخلال در آزادی کشتیرانی» قرار میدهد. این امر زمینهساز قطعنامههای الزامآور، ائتلافهای نظامی جدید و تضعیف نقش میانجیهایی مانند عمان خواهد شد. همچنین، این اقدام میتواند شرکای آسیایی ایران، بهویژه واردکنندگان بزرگ انرژی، را به مطالبه بازگشایی تنگه سوق دهد و به انزوای دیپلماتیک ایران منجر شود.
تجربه «جنگ نفتکشها» در دهه ۶۰ نشان میدهد که هرگونه اختلال در تنگه هرمز، حضور ناوگانهای نظامی خارجی و عملیات اسکورت را به دنبال دارد و خطر تصاعد درگیری را افزایش میدهد. هزینههای نظامی و سیاسی چنین اقدامی برای ایران بهمراتب بیشتر از فواید کوتاهمدت آن خواهد بود، در حالی که طرف مقابل ابزارهای لازم برای بازگشایی مسیر را در اختیار دارد.
بهجای اقدامات هیجانی، ایران میتواند از دیپلماسی فعال و بازدارندگی هوشمند بهره ببرد. پاسخهای متناسب و مشروع، مانند اقدامات قاطع ایران در جنگ ۱۲ روزه علیه اسرائیل و آمریکا، میتواند بدون واگذاری روایت حقوقی یا آسیب به معیشت مردم، هزینه رفتارهای خصمانه را برای طرف مقابل افزایش دهد. تقویت همکاری با عمان در مدیریت ایمنی دریایی، پیگیری حقوق ایران در مجامع بینالمللی و توسعه ظرفیتهای صادراتی در سواحل مکران، اهرمهایی کمهزینه و پرفایده برای حفظ قدرت ژئوپلیتیک ایران هستند.
تنگه هرمز یک سرمایه راهبردی برای ایران است که باید با تدبیر مدیریت شود، نه با تصمیمات احساسی به ماشهای برای بحران تبدیل گردد. بستن این آبراه نهتنها فشار اقتصادی بر مردم ایران را افزایش میدهد، بلکه خطر درگیری نظامی و انزوای بینالمللی را تشدید میکند. قدرت واقعی ایران در دیپلماسی هوشمند، ائتلافسازی هدفمند و حفظ منافع ملی بدون به خطر انداختن معیشت شهروندان نهفته است.