خبرگزاری مهر، گروه استانها- *مرضیه جوانمردی فر: سال ۲۶۰ هجری قمری، سامرا شهر عباسیان، در سکوتی سنگین فرو رفته بود، گویی گرد غم بر این شهر پاشیده بودند.
خورشید یازدهم امامت، امام حسن عسکری (ع)، پس از عمری کوتاه اما پربرکت، سرشار از مجاهدت در برابر جور زمانه، غروب میکند. شهادت ایشان، برای شیعیانی که سالها زیر سایه نورانیشان زندگی کرده بودند، خبری هولناک بود.
اما این هول و اندوه، تنها یک روی سکه بود. روی دیگر سکه، پردهای بود که آرامآرام کنار میرفت تا رازی بزرگ را برملا کند، رازی بزرگ که آغاز امامت کودکی خردسال را نوید میداد، آغاز طلوعی نو.
در نگاه اول، این واقعه، تلخ و ناامیدکننده به نظر میرسید. امام یازدهم به شهادت رسیده و یگانه فرزند ایشان، مهدی (عج)، در خردسالی به امامت رسید. اما دقیقاً در همین نقطه است که میتوان از زاویهای متفاوت و عمیقتر به ماجرا نگاه کرد.
شهادت امام عسکری (ع)، نه یک پایان، بلکه یک گذار بود؛ گذاری از امامت حضور به امامت غیبت، و آغازی بر مرحلهای نوین از هدایت الهی. این شهادت، مانند خزان یک درخت بود که برگهایش را فرو میریخت تا ریشههایش عمیقتر شوند و برای بهار موعود آماده گردند.
آغاز امامت امام زمان (عج) در آن سن کم، یعنی حدود ۵ سالگی، اوج تدبیر الهی و شگفتیآفرینی این رویداد است. این اتفاق، بیش از آنکه یک مراسم تشریفاتی باشد، یک اعلامیه جهانی بود.
پیامی قدرتمند که نشان میداد معیارهای الهی برای رهبری و امامت، ورای سن و سال و تواناییهای ظاهری است. این تاجگذاری، به معنای تأیید الهی بر قابلیتهای غیبی آن کودک نورانی بود.
به عبارتی، خداوند با این حرکت، برتری اراده خویش بر تمامی محاسبات بشری را به نمایش گذاشت. امامت کودکی خردسال و شروع یک فصل نو، نمادی از بزرگترین وقایع بود. گاهی در کوچکترین مقیاسها، غیرمنتظرهترین رخدادها آغاز میشوند.
این دو واقعه، در حقیقت مکمل یکدیگر بودند. شهادت امام عسکری (ع) مهر تأییدی بود بر لزوم غیبت و پنهانزیستی امام زمان (عج)؛ چرا که فضای خفقان و جور زمانه به حدی رسیده بود که حضور آشکار امام دوازدهم ممکن نبود و جان ایشان در خطر جدی قرار داشت.
از سوی دیگر، تاجگذاری امام زمان (عج) اطمینانی بود برای شیعیان که زمین هرگز از حجت خدا خالی نخواهد ماند و سلسله امامت هرگز قطع نخواهد شد. این تاجگذاری، امید را در دلهای ناامید زنده کرد و بشارت داد که نوری جاودانه در پس پرده غیبت، مراقب عالم است.
در نهایت، این دو رویداد، درسهای عمیقی برای ما دارند و به انسانها میآموزند که حتی در اوج یأس و ناامیدی، باید به وعدههای الهی اعتماد کرد. این دو رخداد نشان میدهند که خداوند، برای هر مشکل و چالشی راهحلی متفاوت و گاهی اوقات شگفتانگیز دارد.
این داستان، نه تنها روایتی از گذشته، بلکه نقشه راهی برای آینده است؛ نقشهای که در آن، پس از تاریکیهای غیبت، انتظار طلوع پر فروغ عدالت جهانی به دست منجی موعود، امام زمان (عج) میرود.
در این دوران پر آشوب ایمان و انتظار طلوع فرج، آرزوی شیعیان واقعی است که منتظِر ظهور منتظَر هستند تا جهانی را که در پلیدی دست و پا میزند را به دنیایی پر از عدل و داد تبدیل کند.
*فعال رسانهای استان فارس