«لبریز شدن»؛ نسخه زنانه و بی‌روح «جان کیو»/ لکه ننگی در کارنامه کارگردان سری‌دوزی‌ساز

مشرق نیوز دوشنبه 10 شهریور 1404 - 18:48
. «لبریز شدن» به جای آنکه زخمی عمیق بر ذهن تماشاگر بگذارد، تنها لکه ننگ دیگری در کارنامه‌ تکراری فیلمسازی است که به نظر می‌رسد بیش از هرچیز به پر کردن رزومه علاقه دارد.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق - «تیلر پری» بدون شک یکی از پرکارترین کارگردانان هالیوود است، اما این بار سخت‌کوشی‌اش به جای افتخار، به دام تکرار و بی‌رمقی افتاده است. «لبریز شدن» پنجمین فیلم بلند تایلر پری در دو سال گذشته و البته، ششمین با عنوان «عروسی مقصد مادیا» هم در صف اکران است.

این حجم از تولید، بیشتر به خط مونتاژ یک کارخانه شباهت دارد تا یک فرآیند خلاقانه سینمایی. فیلم جدید هم مثل باقی نمونه‌ها، با شتابی آن‌قدر عجولانه ساخته شده که خبرش موجب تعجب رسانه‌ها شد. این فیلم تنها در چهار روز فیلم‌برداری شده و محصول نهایی دقیقا همان چیزی است که از یک پروژه چهارروزه انتظار می‌رود؛ طرحی نیم‌پز و بازی‌هایی که حتی فرصت نفس کشیدن پیدا نکرده‌اند.

پری این‌بار سراغ داستان مادری مجرد رفته که زیر بار هر مسئولیتی که بتوان تصور کرد، از کار و بدهی تا مراقبت از فرزند بیمارش را از دست ندهد. در نهایت، با فروپاشی اعصاب، اسلحه‌ای برمی‌دارد و برای پس گرفتن پولی که به او بدهکارند، به بانک می‌رود. روی کاغذ، این ایده می‌توانست ترکیبی از درام اجتماعی و تریلر تنش‌زا باشد. اما واقعیت این است که محصول نهایی، نسخه‌ای از «جان کیو» است که بدون کوچک‌ترین نوآوری قهرمان مردش را با یک زن جایگزین کرده‌اند.

نیمه اول فیلم، دست‌کم تظاهر می‌کند نیت خوبی دارد، نگاهی به وضعیت زنانی که در شرایط غیرانسانی برای بقا می‌جنگند. ولی همان‌طور که سابقه پری نشان داده، او نمی‌تواند از دام روش‌های احساساتی و ملودرام‌پردازی گل‌درشتش فرار کند.

«لبریز شدن»؛ نسخه زنانه و بی‌روح «جان کیو»/ لکه ننگی در کارنامه کارگردان سری‌دوزی‌ساز

نتیجه اثری است که هر معنای احتمالی‌اش زیر موج موسیقی‌های اغراق‌شده و دیالوگ‌های کلیشه‌ای غرق می‌شود. «لبریز شدن» به جای آنکه زخمی عمیق بر ذهن تماشاگر بگذارد، تنها لکه ننگ دیگری در کارنامه‌ تکراری فیلمسازی است که به نظر می‌رسد بیش از هرچیز به پر کردن رزومه علاقه دارد.

فیلم که به قلم و کارگردانی خود پری ساخته شده، داستان جانیه (تارجی پی. هنسون) را روایت می‌کند؛ مادری که با دو شغل و یک دختر بیمار، سعی دارد در جهنمی یک روزمره دوام بیاورد، اما از همان روز اول، فهرست بدبختی‌ها به شکل گل‌درشت و اغراق‌آمیز روی سرش می‌ریزد: اخراج، تهدید به تخلیه خانه، توقیف ماشین توسط پلیس و حتی دخالت بخش خدمات حمایت از کودکان. تماشاگر خیلی زود می‌فهمد که این بدبیاری‌ها به‌جای خلق تنش واقعی، بیشتر به بازی «ببین چه‌قدر بدبختی که مادر سرپرست خانوار افزایش یافته»، شباهت دارد.

با پیشرفت داستان، وقایع بیش از آنکه تعلیق بسازند، غیرمنطقی و عصبی‌کننده‌اند. رئیس بی‌عاطفه‌ای که حتی نجات یک سرقت را به حساب جرم می‌گذارد، پلیس‌هایی که فساد را نادیده می‌گیرند و معدود مأمورانی که اصلاً حوصله شنیدن حرف‌های جانیه را ندارند، همه در کنار هم به کلیشه‌ای‌ترین شکل ممکن چیده شده‌اند.

وقتی که مخاطب تصور می‌کند شاید پایان فیلم کمی ارزش صبر کردن داشته باشد، با یک پیچش مصنوعی روبه‌رو می‌شویم که در چند ثانیه از یک لحظه احساسی واقعی به یک پایان کودکانه و بی‌اثر سقوط می‌کند. صحنه هجوم پلیس‌ها به بانک و تیر خوردن جانیه، که قرار است نقطه اوج باشد، به محض ورود شخصیت نیکول (شری شپرد) خنثی می‌شود و تنش فیلم رسماً نفس آخرش را می‌کشد.

«لبریز شدن» نه تنها موفق نمی‌شود حرف تازه‌ای در ژانر درام-هیجانی بزند، بلکه ثابت می‌کند حتی یک کارگردان سخت‌کوش هم اگر بیش از حد خودش را درگیر کند، می‌تواند از پس ساخت یک کلیشه دو ساعته برآید.

«لبریز شدن»؛ نسخه زنانه و بی‌روح «جان کیو»/ لکه ننگی در کارنامه کارگردان سری‌دوزی‌ساز

فیلم در ایالت جورجیا و تنها طی چهار روز ساخته شده، اما نه به سبک پروژه‌های چریکی خلاقانه، بلکه شبیه یک تولید کم‌خرج که حتی زحمت پنهان کردن بی‌پولی‌اش را هم به خود نداده و از نظر بصری، اثر آن‌قدر فقیر است که به‌سختی می‌توان ردپایی از فیلم‌برداری خلاق یا تدوین تأثیرگذار در آن پیدا کرد.

لوکیشن‌ها بیشتر مغازه‌ها و اداره‌های واقعی‌اند که صرفاً برای چند روز اجاره شده‌اند، بدون کوچک‌ترین تغییری در ظاهرشان. طراحی لباس‌ها هم به قدری بی‌جان است که گویی از کمد شخصی بازیگران بیرون آمده است، حتی باران ناگهانی وسط فیلم، که قرار است فضای سنگین بسازد، بیشتر شبیه شیلنگ آب حیاط همسایه است؛ چون آسمان و نورپردازی، یک ثانیه هم باورپذیر نیست.

با وجود تمام این کاستی‌ها، یک دلیل جدی برای ادامه تماشای این فیلم وجود دارد: تارجی پی. هنسون. این نامزد اسکار در نقش جانیه چنان قدرتمند ظاهر می‌شود که حتی وقتی فیلمنامه با سرعت به سراشیبی سقوط می‌رود، او همچنان تماشاگر را نگه می‌دارد. مونولوگ طولانی‌اش بعد از نیمه فیلم، که روایتگر تمام فاجعه‌های شخصی‌اش است، آن‌قدر تأثیرگذار است که آدم دلش می‌خواهد فیلم دیگری ببیند که شایسته این بازی باشد.

درباره سایر بازیگران، اوضاع متغیر است؛ اما حضور شری شپرد در نقش نیکول، مدیر بانکی که در میانه گروگان‌گیری گیر افتاده، یک نکته مثبت نادر است. شپرد موفق می‌شود از دل این آشفتگی، شخصیتی انسانی و دلسوز بیرون بکشد. همین لحظات کوتاه، تنها زمانی است که واقعاً با جانیه هم‌دلی می‌کنیم و آرزو داریم دست‌کم یک پیروزی کوچک نصیبش شود—پیروزی‌ای که، متأسفانه، فیلم هرگز جرات یا توان ساختنش را ندارد.

«لبریز شدن»؛ نسخه زنانه و بی‌روح «جان کیو»/ لکه ننگی در کارنامه کارگردان سری‌دوزی‌ساز

زندگی جانیه یک کابوس است، اما او همچنان متعهد است که برای آینده آریا، که اخیراً یک آزمایش علمی برای مدرسه انجام داده و در عین مبارزه با بیماری، هوش بالایی نشان داده، به جلو حرکت کند. پری برای شخصیت اصلی مشکلات زیادی ایجاد می‌کند تا سرانجام یک فروپاشی روانی رخ دهد؛ جانیه با خطر تخلیه، بیکاری، از دست دادن دخترش و حتی عصبانیت در جاده مواجه است، زمانی که رانندگی بی‌توجهانه‌اش یک پلیس سفیدپوست را عصبانی می‌کند که می‌خواهد او را برای ایجاد تصادف «مجازات» کند. هیچ امیدی برای جانیه باقی نمانده و نویسندگی کاملاً او را در وضعیت رنج و ناتوانی قرار داده است، به‌گونه‌ای که دیگر نمی‌تواند آنچه از زندگی‌اش باقی مانده را حفظ کند.

چند صحنه ابتدایی این رنج را به خوبی نشان می‌دهند، به‌خصوص رابطه با ریچارد، مردی بی‌رحم که از بهانه‌ها خسته شده اما اجازه می‌دهد جانیه به مسائل مدرسه رسیدگی کند که در نهایت او را مجبور به ترک کار می‌کند و زنجیره‌ای از اتفاقات را آغاز می‌کند که حس واقعیت او را نابود می‌کند.

پری یک نقاش انگشتی است و همیشه تجربه تصویری را تا حد اعلاء حفظ می‌کند تا بهتر بتواند با مخاطبانش ارتباط برقرار کند. مدرسه‌ای وجود دارد، اما به نام «مدرسه ابتدایی وودرو ویلسون» است. شخصیت‌هایی وجود دارند که بسیار بدجنس و بی‌رحم‌اند و کسانی که حاضر به درک شرایط جانیه نیستند.

لبریزشدن(Straw) همچنان اثری کلیشه‌ای باقی می‌ماند، اما امیدی وجود دارد که پری بتواند مفاهیمی که روی آن‌ها کار می‌کند را بفهمد؛ بررسی چنین رنج و سرکوبی که در سیستم‌های ناعادلانه وجود دارد و اغلب از مردم بیش از توانشان کار می‌کشند، به‌ویژه در جوامع سیاه‌پوست.

«لبریز شدن»؛ نسخه زنانه و بی‌روح «جان کیو»/ لکه ننگی در کارنامه کارگردان سری‌دوزی‌ساز

با این حال فیلم به هدف ساخت سریع خود وفادار می‌ماند و بیشتر زمان فیلم در داخل بانک می‌گذرد، جایی که جانیه به وضعیتش پی می‌برد و با نگرانی نیکول و بی‌صبری کنایه‌آمیز دیگران روبه‌رو است.

رسانه‌ها در محل حاضرند و نیروهای انتظامی درباره خلق و خوی جانیه بحث می‌کنند، در حالی که فیلم روشی را طراحی کرده تا در میان انبوهی که جانیه را درک نمی‌کنند او را به این وضعیت سوق می‌دهند و زمینه شکست روانی او را تقویت می‌کنند، پخش زنده به زن مسلح اجازه می‌دهد داستانش را با جهان به اشتراک بگذارد و باعث تجمع حامیان بیرون بانک می‌شود.

«لبریز شدن»؛ نسخه زنانه و بی‌روح «جان کیو»/ لکه ننگی در کارنامه کارگردان سری‌دوزی‌ساز

این فیلم به اندازه «بعدالظهر سگی » تأثیرگذار نیست و پری به جای شدت واقعی، ملودرامی سست ارائه می‌دهد، به‌ویژه زمانی که اف‌بی‌آی برای کنترل ماموریت مذاکره صلح‌آمیز کی وارد می‌شود. چند پایان طبیعی برای این داستان وجود داشت، اما پری آن‌ها را نادیده می‌گیرد و ترجیح می‌دهد نقطه اوج فیلم را به سبک شیامالان را دنبال کند که به شدت دستکاری‌شده و واقعیت موجود در متن را از بین می‌برد. همه چیز با یک حقه بزرگ تمام می‌شود که احساس می‌شود بی‌دلیل است، اما کم دانشی ویژگی خاص کارگردان‌های پرکار است.

منبع خبر "مشرق نیوز" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.