خبرگزاری مهر - گروه استانها: شهید سیدعلیاکبر ابوترابی، چهرهای بیبدیل در تاریخ معاصر ایران، از کودکی تا واپسین لحظات زندگی، تجسمی از بندگی، خدمتگزاری و ایستادگی بود. روایتهایی از همراهان نزدیکش، پرده از سلوک ناب انسانی او برمیدارد.
علی رحیمی یکی از اصلی ترین همراهان این شهید در گفتوگو با خبرنگار مهر، درخصوص ویژگیهای شخصیتی شهید ابوترابی اظهار کرد: از کودکی او را میشناختم و با او آشنا بودم و باید بگویم بسیاری از ویژگیهای عرفانی و اخلاقی ایشان از کودکی در وجودشان بود و جنبه عرفانی و اعجاز داشت.
این همراه شهید ابوترابی عنوان کرد: خصلت حمایت از مظلوم و بیگناه از ابتدا در ایشان نهفته بود؛ زمانی که تنها هشت سال داشتند وقتی شاهد این بودند که معلم یکی از همکلاسیهایش را که بیگناه بود تنبیه کرد به نشانه اعتراض کلاس را ترک میکنند.
وی ادامه داد: در دهه محرم مرسوم بود که در کنار هر خانهای تکیههای کوچکی که آن زمان کُتل نام داشت برپا شود و در آن چایی و نذری توزیع شود. شهید ابوترابی در زمان کودکی و نوجوانی و بعدها در این کتل میایستاد و زمانی که کودک بود و در کتل مشغول توزیع چای بود چند تن از نوجوانان به اصلاح لات به کتل حمله کردند و بخشی از چادر را با چاقو بریدند.
رحیمی یادآور شد: در محل شخصی بود به نام رضا عبدلی که فردی بسیار قلدر بود و تمام محل از او حساب میبردند، او در همان روزهای محرم آمد کنار کتل شهید ابوترابی و از او خواست تا دهه محرم در کتل ایشان بایستد و چای توزیع کند.
وی ادامه داد: پس از دهه محرم این فرد، مسیر زندگی خود را تغییر داد و در بازار کسب و کاری راه انداخت و یک روز از سید ابوترابی خواست تا برای اقامه نماز به منزل او برود و پیش نماز بایستد. وقتی سید با اصرارهای مکرر او به نماز ایستاد او تعریف کرد که در خوابی مراسم تشییع و مرگ خود را دیده و سپس دیده که پس از مرگ وارد باغی میشود که بسیار زیباست و کارگران باغ میگویند که این باغ برای اوست اما هنوز زمان مرگش فرا نرسیده است.
این همراه شهید ابوترابی ابراز کرد: رضا عبدلی مسبب این اتفاقات و تغییرات را شهید ابوترابی میدانست از او تشکر کرد.
وی عنوان میکند: در دوران نمایندگی مجلس نیز من همراه او بودم و شاهد بودم ایشان هیچ تمایلی نداشتند که کاندیدا شوند و به اصرار بقیه وارد صحنه انتخابات شدند و زمانی که کاندیدا شدند عازم سفر سوریه شدند و قبل از سفر از من خواستند تا اجازه ندهم هیچگونه تبلیغاتی اتفاق بیفتد و به من تاکید کردند که خرج کردن حتی ریالی برای تبلیغات حرام است.
رحیمی مطرح کرد: ایشان گفتند که برای توسل جویی به زیارت مشرف میشوند و در این بین نیز هیچ تبلیغاتی انجام نشد اما ایشان در دوره چهارم مجلس نفر سوم شدند.
وی افزود: در آن زمان من مسئول دفتر ایشان بودم، شهید ابوترابی در بدو ورود به مجلس فرمودند اگر نتوانم در این جایگاه به وظایف خود در قبال مردم عمل کنم این مجلس و این جایگاه برایم ورود به جهنم است.
خیابان مجلس دفتر کار شهید ابوترابی بود
رحیمی تاکید کرد: در خیابان منتهی به صحن مجلس زمانی که میدیدند مردم ایستادهاند همانجا عبایشان را به زمین میانداختند و روی زمین مینشستند و مردم را هم روی عبا مینشاندند و به تمام مطالباتشان گوش میدادند و به دغدغههای مردم رسیدگی میکردند.
وی در ادامه گفت: بارها از مجلس و دفتر ریاست جمهوری ابراز ناراحتی میکردند که چرا ایشان از دفتر خود برای رسیدگی به امور استفاده نمیکند و ایشان هم تاکید داشتند که شرایط ورود برای همه مهیا نیست و مردم برای انجام کارهای اداری و ورود به محوطه اذیت میشوند و من نمیتوانم اجازه دهم مردم در عذاب باشند حتی برای صرف غذا نیز میگفتند آقایان بروند غذا بخورند برای ما نان خشکی کفایت میکند و ما همینجا به امور مردم رسیدگی میکنیم.
مسئول دفتر شهید ابوترابی در زمان نمایندگی عنوان کرد: پس از شهادت ایشان ولی نماینده صلیب سرخ در مراسم ایشان حاضر شدند چنین مطرح کردند که ایران به افرادی چون ابوترابی باید ببالد و اگر غرب تنها یک نفر مانند ایشان داشت برایش کافی بود.
وی تصریح کرد: در زمان اسارت شهید ابوترابی ۴۷ هزار نفر با ۴۷ هزار عقیده و افکار مختلف بدون استفاده از هیچ ابزار و وسیلهای با یکدیگر یکپارچه و متحد شدند که به گفته خودشان اگر شهید ابوترابی نبود دست کم ۴۰ هزار نفر به انحراف و بیراهه کشیده میشدند.
کارخانهای که برای درمان اسرا تأسیس شد
رحیمی مطرح کرد: با پولی که برای اسارت به ایشان تعلق گرفت کارخانه کشت و صنعتی را در اراک راهاندازی کردند و از من خواستند تا شش ماه مدیریت آنجا را به عهده بگیرم و هزینه آن صرف درمان سایر اسرا شود که این اتفاق به ده سال کشید.
وی ادامه داد: روزی وارد کارخانه شدند و یک برگ کاه در دست داشتند و به من گفتند که اگر به اندازه این پر کاه از حق مردم وارد جیب کسی شود تمام زندگی اش خواهد سوخت و در تمام این ۱۰ سال حتی ذرهای ناحقی اتفاق نیفتاد.
وی عنوان کرد: تعهد به مسئولیت، دلسوزی، تعهد به انجام امور مردم و انسانیت و دوری از مادیات از صفات بارز ایشان بود و این صفات در تمام ادوار زندگی حتی در زمان کودکی نیز احساس میشد.
رحیمی یادآور شد: تعریف ویژگیهای شهید ابوترابی با یک کتاب کافی نیست و ایشان به معنای واقعی کلمه، بنده مخلصی بودند که نمیتوان ایشان را در بعد کلمات توصیف کرد.
وی بیان کرد: در کتاب «پاسیاد پسر خاک» نیز آقای قبادی که شیفته شهید بودند به خوبی به شخصیت ایشان پرداختند اگرچه وصف ایشان در جوامع امروزی خیلی دور از ذهن به نظر میرسد اما زمانی که در کنار ایشان بودیم میدیدیم که اگر انسان میتوانست تنها ۲۴ ساعت ابوترابی گونه حیات کند بیشک جزو بندگان مقرب الهی بود و به عنوان کسی که در تمام ادوار کنار ایشان بودم براین باورم که ابوترابی شدن به سادگی اتفاق نمیافتد و این بندگی باید از زمان کودکی همراه انسان باشد.
وی در پایان گفت: شهید ابوترابی در شب ۲۷ ماه صفر سال ۴۹ در مرز خسروی همراه همسر خویش دستگیر شدند، وی در همان روز سال ۵۹ در جبهه به اسارت دشمن درآمد، و در همان روز سال ۶۹ از اسارت خارج و در همان روز سال ۷۹ به شهادت رسید.