عصر ایران؛ مهرداد خدیر- مطابق تازه ترین آمار دهه شصتی ها کمی بیش از یک پنجم جمعیت ایران را تشکیل میدهند (21 درصد). 37 درصد این جمعیت یک فرزند و 32 درصد هم دو فرزند دارند. این یک روی سکه است. روی دیگر سکه این است که 19 درصد دختران/زنان و 33 درصد پسران/مردان زاده و بالیده دهۀ 60 هنوز ازدواج نکرده اند.
در نظر داشته باشیم که اکنون 1404 خورشیدی است یعنی متولدین دهه ۶۰ اکنون بین ۳۵ تا ۴۴ سال دارند. یعنی اگر متولد ۱۳۶۹ باشند ۳۵ سالهاند و اگر متولد سال آغازین دهه ۴۴ ساله.
چنان که در آغاز آمد بخش قابل توجهی از این جمعیت ازدواج نکرده و در خانه پدر و مادر یا به صورت مجرد زندگی می کنند و تاریخ ایران چنین پدیدهای سراغ ندارد. از این رو جا دارد یک ساز و کار ویژه به متولدان دهه ۶۰ اختصاص یابد.
آقای رییس جمهور در گفتوگوی صریح اخیر از ساخت مدرسه سخن گفت اما به نظر میرسد اولویت باید سروسامان دادن به دهه شصتیها باشد.
به گونهای که در وام ازدواج یا وام مسکن یا اشتغال اولویت با آنها باشد و اصطلاح دهه ۶۰ به جای نوستالژی و پخش کلیپ های حاوی حوض و لحاف و تشک روی هم انباشته و چراغ علاء الدین و توپ پلاستیکی دو لایه و شامپوی تخم مرغی و بلیت اتوبوس یادآور یک ساز و کار یا تشکیلات ویژه برای آنها باشد.
از مجلس فعلی با دغدغه امثال قانون حجاب که بیشتر علیه همین دهه ۶۰ بود یا باور نداشتن به مذاکره مستقیم به قصد کاهش فشار به همین جوانان دختر و پسر دهه ۶۰ و با نمایندگانی که نهایتا از 6 درصد آرای مردم برخوردارند آبی گرم نمیشود.
با ادغام سازمان جوانان در سازمان تربیت بدنی و تشکیل وزارت ورزش و جوانان سهم جوانان به یک معاونت تقلیل یافته و بیشتر وقت و انرژی وزارت ورزش و جوانان عملا صرف ورزش آن هم نه همگانی که مصروف قهرمانی و ویترین ورزش ایران میشود. در حالی که فدراسیونها باید به ورزش قهرمانی بپردازند و شهرداریها به ورزش همگانی و نقش وزارت ورزش و جوانان به نظارت و حمایت کاهش یابد و بیشتر همت آن صرف بخش جوانان شود.
با انتصاب یک چهره نزدیک به شخص رییس جمهور پزشکیان به معاونت جوانان این انتظار ایجاد شده بود که این بخش فعالتر شود ولی در این ساختار و با توجه به اولویتهای دیگر دولت عملا اتفاق مورد نظر به رغم تمام تلاش او محقق نشده است.
این نوشته میخواهد پیشنهاد کند یک سازمان یا حتی وزارتخانه به متولدین دهه ۶۰ اختصاص یابد و برای هر یک از آنها حداقلها را تعریف کند تا بتوانند خانه و زندگی تشکیل دهند و همه جا اولویت با آنها باشد.
به بیان روشنتر به جای این که ملتی کار کنند تا هزینه این دستگاه عظیم بوروکراسی فربه و ناکارآمد تأمین شود یک دستگاه ویژه با مأموریت مشخص برای نجات نسل دهه ۶۰ برپا شود تا زمینه اشتغال و ازدواج آنها را فراهم کند.
این یک کار ضربتی است و همت میخواهد و رییس جمهور هم به جای کارهایی مثل مدرسهسازی برای نسل بعدی در حالی که با روند کاهشی جمعیت شاید نیازی نباشد یا با خشک شدن روستاها بلامصرف بیفتند به دهه ۶۰ توجه کند.
متولدین هر دهه ویژگیهای خود را دارند. دهههای ۲۰ و ۳۰ آدم های خودساختهای بودند. نوجوانی و جوانی متولدان دهه ۴۰ با انقلاب و جنگ مقارن شد ولی پایان جنگ پرخسارت را دید و در دهۀ ۷۰ خود را جمع و جور کرد و غالبا توانستند برای خود خانه و خودرو تهیه کنند و خانواده تشکیل دهند. دهه ۵۰ هم از پی رسید و با دوران اصلاحات مقارن شد و اگرچه از لحاظ سیاسی سرخورده شد اما ثمرات دولت دوم خاتمی را چید.
در بازپخش فصل دوم سریال بچه مهندس از شبکۀ آی فیلم به قیمت ۱۰۰ هزار تومانی سکه در سال ۸۳ اشاره شد که کافی است با بالای ۸۰ میلیون حالا مقایسه شود که به خاطر ارتباط مهریه با سکه یکی از دلایل ترس از ازدواج هم شده و مجلس 6 درصدی هم نتوانسته تدبیری بیندیشد.
نوبت به متولدان دهه ۶۰ که میرسد گرفتاری زیاد میشود. مدتی سر آنها را با انواع دانشگاهها گرم کردند و از دیپلم به لیسانس و فوق لیسانس و حالا موج نارضایتی و سرخوردگی در آنها باید حکومت را به خود آورد.
یکی از نکات شگفتانگیز در نگاه خارجیهایی که به ایران می آیند این است که اکثریت جامعه جوان یا میانسال با موی مشکی است ولی قریب به اتفاق کار به دستان پیر با موی سپید. یک دلیل ظاهر آنهاست و این که ریش نتراشیده سن را بالا میبرد ولی واقعیت این است که کار به دستان پیر متولی تصمیمگیری برای جوانان شدهاند.
شگفتا که فعالان سیاسی اصلاح طلب هم از این نکته غافلاند و جز غلامحسین کرباسچی که به دفعات گفته دیگران به این موضوع اشاره نمیکنند.
او که خود در ۲۶ سالگی نماینده امام در ژاندارمری و در ۳۲ سالگی استاندار اصفهان و در ۳۶ سالگی شهردار تهران شده بود تنها صدای مخالف با پیرگرایی است و در شگفت که چرا جماعتی بازنشسته نمیشوند و کار را به جوانان نمیسپارند؟
در دولت ابراهیم رییسی البته به این بهانه مشتی جوان کم تجربه و اهل شعار را وارد میدان کردند و دیدیم که چه وضعیتی داشت و حالا 4000 نفر روی دست دولت پزشکیان مانده اند.
پس دغدغه سن مدیران نیست چون تا میگویی جوانگرایی داماد و برادر داماد را میآورند! دغدغه اصلی کار و زندگی و ازدواج متولدان دهه 60 است که در حال ورود به میان سالی اند!
بی ذوق هایی که از اکران فیلم موفق پیرپسر ناراضی بودند باید به پیرپسرها فکر کنند. درست است که خوش بختانه نگاه جامعه تغییر کرده و کلمه پیردختر یا دختر ترشیده دیگر به کار نمیرود ولی آنها هم دوست دارند ازدواج کنند یا مادر شوند یا اصلا مستقل زندگی کنند.
سازمان دهه ۶۰ که میتواند نام آن سازمان ۶۰ یا وزارت ۶۰ باشد باید رابطه دستگاههای اداری با مردم را وارونه کند و به معنی واقعی نوکر مردم باشند.
معادله وارونه شده ما کار میکنیم و حق بیمه میپردازیم ولی تامین اجتماعی که از پول کارفرما و کارگر میگردد ارباب شده. قرار بود ادارات در خدمت مردم باشند اما مردم کار می کنند تا چراغ آنها روشن باشد.
برای تشکیلات یا وزارت یا سازمان ۶۰ چند ماموریت اضطراری ویژه و البته غیر ایدئولوژیک باید تعریف شود. حق متولدین دهه ۶۰ برای تشکیل خانواده و خرید خانه و خودرو و اشتغال را به رسمیت بشناسند تا بتوانند زودتر ازدواج کنند و اگر به خدمت سربازی نرفتهاند معاف شوند.
جنگ اخیر نشان داد برای دفاع به هواپیما و پدافند و موشک و پهپاد نیاز داریم و سربازی به شکل دوران رضاشاه منسوخ شده.
اصرار بر اعزام به سربازی و تحقیر جوانان با پرداخت حقوق ماهانه جبران نمیشود. حداقل نیابتی کنید تا کسانی به جای دیگران به جای دو سال چند دوره بروند و از خود آن شخص پول بگیرند. تجربهشان هم بیشتر می شود.
پزشکیان میتواند کما اینکه با ادبیات متفاوت آب به لانه مورچگان انداخت و در مقام رییس شورای عالی امنیت ملی دست او باز شده و به راحتی مجلس 6 درصدی را دور میزند.
همین معاونت جوانان را به ریاست سازمان دهه ۶۰ یا سازمان ۶۰ منصوب کند. بودجه نهاد بیمصرفی مثل ستاد امر به معروف را به این سازمان اختصاص دهد.
چند مجموعه تبلیغاتی و نه فقط سازمان تبلیغات اسلامی جمعا ۸ هزار میلیارد تومان بودجه می گیرند. آقای قمی و آقای دادمان حوزه هنری دهه آدم های نوگرا و خوشفکری هستند و سازمان تبلیغات اسلامی را از وضعیت دوران خاموشی خارج کردهاند ولی آیا بهترین تبلیغ برای کارآمدی نظام اسلامی سر و سامان دادن به وضعیت متولدان دهه ۶۰ و جوانان ۳۵ تا ۴۴ ساله نیست؟
کافی است از چند هزار میلیارد تومان بگذرند تا نیاز به تخصیص بودجه جداگانه نباشد.
سیاست علم اولویت هاست. اولویت امروز ایران رسیدگی به متولدان و بالیدگان دهه ۶۰ است. این از بحران آب و برق جدی تر است.
جا دارد آقای پزشکیان لحن واقع بینانه درباره آب و برق و مذاکره را در این فقره به کار گیرد.
وقت زیادی نیست. به قول استاد ملکیان انسان گوشت و پوست و خوندار مهم است و مفاهیم باید در خدمت انسانها باشد نه انسان در خدمت مفاهیم.
نیازهای اولیه و ضروری دهه شصتیها مشخص است. بخشی از آنها از حمایت خانواده برخوردارند و طبعا در اولویت بعدی قرار میگیرند. دیگران اما باید در اولویت باشند. این نسل بسیار باهوش و واقعنگر است و با همین وضعیت توانسته سبک زندگی خود را بقبولاند و زیر بار تحمیلها نرود.
بعد از جنگ ۱۲ روزه ایران جدید به تصمیمات شجاعانه نیاز دارد و نباید در کنار آمدن اجباری با نظم جهانی و دست برداشتن از شعارهای پرهزینه خلاصه شود.
متولدین دهه ۶۰ را دریابید. به جای طرحهای مضحک زمین و دنا به فرزند سوم بگذارید اینها خانهدار شوند و ازدواج کنند و فرزند بیاورند.
موفقیت این پروژه منوط به سه موضوع است:
اول این که غیر ایدئولوژیک باشد. دوم این که جوانان نسل انقلاب هوش و دیجیتال آن را سامان دهند و نه بازماندههای قدیم و سوم این که اقتدارگرایان در آن دخالت نکنند. آنها به قدر کافی به حامیانشان امکانات داده اند و با سهمیه دانشگاه و اشتغال موقعیتها را تصاحب کرده و به اسم عدالت تبعیض روا داشتهاند منظور شهروندانی است که دستشان جایی بند نیست.
اگر هم قرار نیست این اتفاقات رخ دهد این همه اداره وسازمان و بودجه برای چه؟
به یاد اشعار شروع ترانه مشهور می افتیم:
وقتی که گل در نمیاد/ سواری این ور نمیاد
کوه و بیابون چی چیه؟!
وقتی که بارون نمیاد/ ابر زمستون نمیاد
این همه ناودون چی چیه؟!
کل شهر شده اداره و سازمان دولتی؛ ناودانهایی برای بارانی که نیست!