همشهری آنلاین-سحر جعفریانعصر: «گالری عروس عطیه» که از حدود سال ۱۴۰۰ خیران خیریه حضرترقیه (س) از برای راهاندازیش آستین بالا زده و جایی حوالی شهرک استقلال، دورتادور سالن نچندان بزرگش را رگالهای طلایی با لباسهای سپید عروس که آویزان دارند، چیدهاند. یکی اسکارلتی با تور فراوان، یکی شاینِ عربی و حریر ساده و بسیاری هم با پارچههای دانتِل و جواهردوزی شده که این روزهای پرمناسبت و شاد، پشت سرهم رزرو میشوند. شلوغی این روزهای گالری عروس عطیه کم از آمد و شد بورس لباسهای ژورنالی و گران عروس در مرکز پایتخت و یا مزونهای آنچنانی بالای شهر ندارد.
پرو برای سپیدبختی
سالن با نور فراوان، روشن است. سینهکش یکی از دیوارها، آینهای قدی و پهن جای گرفته که نور فراوان را فراوانتر، انعکاس میدهد. مقابل آینه، استند پرو لباس قرار دارد. استندی مربعیشکل که عروسخانمها به صد ناز رویش میایستند تا با زاویه دیدی مناسب خود را در لباسی که آرزوی دوران کودکیشان بوده، برانداز کنند. یک طرف رگالهایند که دنباله دامن لباسهای عروس، پایینشان تا خورده و زمین را از اکلیل پُر کردهاند. و طرف دیگر، قفسههایی انباشته از تاج و دستهگل و وسایل خنچه عقد. چند مبل و صندلی نیز گوشهای از سالن دیده میشود برای نشستن همراهان عروس. فاطمه سعیدی و مهشید آوخ از مسئولان امور مشارکتهای خیریه حضرت رقیه (س) هستند که هر صبح تا عصر حواسشان به نظم و تمیزی لباسهای عروس هست و ضمن ارائه مشاوره پرو لباس عروس، نوبتها ثبت میکنند.
پرو لباس عروس با کِل، نُقل و شادباش
از حدود ۴ سال پیش که گالری راهاندازی شد و سر و کارفاطمه و مهشید به رخت سپید عروس افتاد درباره مدلها و سبکهای لباس عروسی حسابی تحقیق کردند تا بهتر مشاوره دهند؛ تور پُفیهای دهه ۶۰، دانتل و دامن ماهیهای دهه ۷۰ و ۸۰ تا بِلکاَندلایتهای شبرنگ دهه ۹۰ و مینیمال و ماکسیمالهای این روزها که دختران دمبخت زیادی سراغش را میگیرند. فاطمه، قدیمیتر است: «آن روزها فقط ۲۰ لباس عروس داشتیم که خیلی هم بهروز نبودند. چندتایشان اهدایی بود و باقیشان را هم با کمک خیران خریدهبودیم. حالا ولی ۱۱۵ لباس مطابق با ژورنالهای روز داریم.» مهشید، نخستین مراجعهکنندهاش را خوب به خاطر دارد: «خجالتی بود؛ آن قدر لپهایش گل انداخته بودند که دیگر نیازی به میکاپِ پیشفرض (آرایشی مختصر ویژه پرو لباس عروس) نداشت! همراهانش اما پرانرژی بودند؛ تا او را در لباس عروس دیدند یکیشان کِل کشید، یکیشان نُقل پاشید و دیگریشان هم چند اسکناس برای شادباش به سرش ریخت.» اغلب بین یک تا ۳ مراجعهکننده برای پرو و بیش از ۱۰ تماس تلفنی دارند.
قوز بالای قوز هزینههای عروسی
معمولا رگال لباسهای مد روز، خالی و خلوتتر از دیگر رگالهاست. فاطمه چوبرختیهای آن را یک طرف جمع میکند: «خیلیها تصور میکنند چون زوجهایی که از ما خدمات میگیرند، دستشان تنگ و یا به هر دلیل، مراسمشان مختصر است از مد روز بیخبرند و یاسلیقهیشان متفاوت از آن است. البته که اگر این طور همباشد ما راهنماییشان میکنیم مثلا آفشولدر، عربی، مینیمال، سوپر اسکارلت و باسکی، تِرند است.» همه هزینه اجاره لباس عروس این گالری محدود میشود به مبلغی اندک برای شست و شوی لباس که آن نیز خیری دیگر است؛ مهشید توضیح میدهد: «خیران مجموعه کار شستوشوی و تعمیر لباسها را بر عهده بانوان سرپرست خانوار گذاشتهاند تا نان سفره آنها هم گرم بماند.» از تعصب به خیرخواهی مجموعههایی این چنین و یا از سر واقعیت است که فاطمه پیِ حرف مهشید را میگیرد: «مراسم عروسی انقدر خرج و بَرج دارد که با حذف مبلغ اجاره لباس عروسی، آسان نمیشود...این را آنها میگویند که هنوز گذرشان به مزونهای لباس عروس نرسیده و نمیدانند اجاره یک شب لباس معمولی تا سفارشی از ۱۰ تا بیش از ۵۰ میلیونتومان است.» رگالی در انتهای گالری که تعدادی لباس مجلسی غیر از لباس عروسی از آن آویزان است، خودنمایی میکند...این یعنی برای افراد خانواده عروس و داماد نیز لباس مناسب، موجود است.
شگون لباس عروس و زبان مادر شوهر
رزروها در دفتر ثبت نوبتهای اجاره لباس عروس تا ۲ ماه بعد هم تعیین شدهاست. فاطمه، یکی دو رزرو پیشرو را با صدای بلند مرور میکند تا مهشید نیز یادش بماند: «خانم رسولی جمعه آینده، ساعت ۹ صبح». مهشید دست از مرتب کردن دانههای مروارید دوخته شده روی لباس تن مانکن برمیدارد: «همان که میگفت فقط برای شگون میخواهم لباس عروس بپوشم و عکس یادگاری بگیرم؟»فاطمه سعی دارد نشانی بهتری برای خانم رسولی به مهشید بدهد: «نه؛ همان دختر ریزهمیزه که مادر شوهرش میگفت کاش هیکل عروسم درشتتر بود تا لباس بهتر به تنش بنشینه...همون که میگفت داماد تا روز عروسی نباید رخت عروسی را ببیند». پایین دامن تعدادی از لباسها چرکمُرد و آستین تعدادیشان هم شکافته؛ مهشید آنها را کناری میگذارد تا خدایی ناکرده توی ذوق عروسخانمی که بعدازظهر نوبت پرو دارد، نخورد.