صحنههایی که در چین به نمایش درآمد، هشداری است آشکار مبنی بر آغاز دگرگونی در توازن قدرت جهانی و لزوم تدوین راهبردی تازه از سوی ایالات متحده برای مواجهه با آن.
نویسندگان:
لوک برادواتر (خبرنگار کاخ سفید)
دیوید ای. سنجر (خبرنگار ارشد سیاست خارجی و امنیت ملی)
ترجمه و تحلیل: لیلا احمدی
تاریخ انتشار: ۶ سپتامبر ۲۰۲۵
منبع: نیویورکتایمز
عصر ایران؛ لیلا احمدی/ یادداشت مترجم: سیاستهای لجوجانه و جاهطلبانهی ترامپ، منجر به فاصلهگرفتن کشورها از آمریکا شده است. این روند پیش از او نیز وجود داشت، اما اقدامات تازه ــ از جمله اعمال تعرفهها و فشارهای یکجانبه ــ آن را تسریع کرده و رهبران بسیاری را به فکر یافتن جایگزینهای سیاسی انداخته است.
از مردی سخن میگوییم که تشنهی نمایشگری است، عطش تعظیم و تکریم دارد و میخواهد کاپ اخلاق و صلحدوستی را در دست گیرد.
او با سیاستهای تجاریِ تندروانه و تهاجمی، تعرفههای سنگین میگذارد و بازارها را به آشوب میکشاند، تلاش میکند مزیت اقتصادی برای خود بسازد اما به بیثباتی جهانی و تورم منجر میشود. با فشار و تهدید علیه رهبران دیگر کشورها، آنها را در دوراهیهای دشوار قرار میدهد و ثبات منطقهای را به بازی میگیرد. تحریمها و محدودیتهای گستردهاش علیه کشورهایی مانند ایران، ونزوئلا و کرهشمالی، اقتصاد و زندگی مردم را در مضیقه قرار میدهد و بحرانهای انسانی را تشدید میکند.
در عرصه نظامی و حقوق بشری، حضور بیحساب در خاورمیانه، حملات هوایی و حمایت از گروههای مسلح، پرسشهای جدیِ اخلاقی و انسانی ایجاد کرده است و در سطح شخصی، رفتارهای جنجالی و بداخلاقیهایش، از الفاظ تحریکآمیز گرفته تا حمله به رقبای سیاسی و رسانهها، دیپلماسی سنتی را نادیده گرفته و وجهه آمریکا را دچار چالش کرده است.
میخواهد تندیس زرینی از خود بسازد؛ اما دستانش به خشونت، چپاول و کشتار آلوده است. ضعف اصلی ترامپ در این است که رفتارهای شتابزده و معاملهگرانه او، بدون درک حساسیتهای تاریخی و فرهنگی دیگر کشورها، آنها را به سوی اتحادهای جایگزین سوق داده است. پرسش مهم این است که آیا این روند صرفاً واکنشی گذراست یا نشانه تغییر ساختاری بلندمدت در توازن جهانیِ قدرت؟
صحنههایی که این هفته از چین منتشر شد، هشداری روشن برای واشنگتن است؛ نشانهای از آن که دگرگونی در توازن قدرت آغاز شده و آمریکا نیازمند راهبردی نوین برای مواجهه با آن است. هشدارها دقیق و بهجا هستند، اما تمرکز متن بیشتر بر نمایش خطر است تا ارائه راهکار عملی. پرسش کلیدی این است که آمریکا چگونه میتواند جایگاه خود را در جهانی که چندقطبی شدنِ آن شتاب گرفته، حفظ کند؟
تنشها میان آمریکا و هند، یکی از محورهای اساسی این گزارش است. دو مقام پیشینِ دولت بایدن، کورت کمپبل و جیک سالیوان، هشدار دادهاند که تیرگی روابط واشنگتن و دهلینو میتواند برتری نوآوری را به چین واگذار کند. تصاویر دوستانه مودی در کنار شیجینپینگ و پوتین بهعنوان نشانهای از گرایش هند به سوی رقبای آمریکا در نظر گرفته میشود، اما این فقط بخشی از واقعیت است. تجربه تاریخی و استقلال راهبردی هند نشان میدهد که این کشور تمایلی ندارد کاملاً در اردوگاه چین یا روسیه محصور شود.
تجربه دو قرن استعمار بریتانیا در ناخودآگاه سیاسی هند اثرگذار است و حساسیتاش را نسبت به فشار و سلطه خارجی افزایش داده است. همانطور که عضو کنگره ملی هند، در مصاحبهای تلویزیونی یادآور شده مردم هند دیگر آماده نیستند امر و نهی قدرتهای خارجی را بپذیرند. این زمینه تاریخی باعث میشود اعمال تعرفهها و فشارهای ترامپ بهطور ناخودآگاه نوعی تحقیر تلقی شود. با این حال، عوامل داخلی هند، از جمله ملیگرایی اقتصادی و سیاستهای مودی، نیز در شکلدهی موضع کشور نقش مهمی دارند.
بهرغم برخی نزدیکیها، هند هیچ تمایلی به شراکت راهبردی با چین ندارد. راجش راجاگوپالان، استاد روابط بینالملل، یادآور شده که درگیری مرزی مرگبار و مسدود شدن تلاشهای هند برای دستیابی به کرسی شورای امنیت نمونههایی از محدودیتهای همکاری با چین هستند. نزدیکی مودی به پکن بیش از آنکه اتحاد راهبردی باشد، جنبهای نمادین و دیپلماتیک دارد و بیشتر برای حفظ توازن میان قدرتها انجام میشود.
با این حال، راجاگوپالان تأکید میکند که آمریکا هنوز هند را از دست نداده و اگر به استقلال راهبردی آن احترام بگذارد، همکاری فناوری و نظامی را تقویت کند و از نگاه بالا به پایین بپرهیزد، میتواند رابطه را دوباره احیا کند. اما با سبک پرفشار و معاملهگرانه ترامپ، دستیابی به این هدف دشوار است.
این گزارش بهخوبی تشدید چندقطبی شدن جهان در پرتو سیاستهای ترامپ و تحرکات چین را نشان میدهد و حساسیت تاریخی هند و اهمیت حفظ مزیت فنآوری را برجسته میکند. با این حال، کاستی اصلی آن فقدان چشمانداز راهبردی روشن برای آمریکا است؛ هشدارها قوی هستند، اما راهکارها محدود و عمومیاند. خطر بزرگنماییِ تهدید چین و روسیه و نادیده گرفتن پیچیدگیهای داخلی هند، میتواند تصویر واقعی را مخدوش کند.
چرا سیاستمدار باید در عین هوشیاری، متین، صلحجو و مردمدار باشد؟
در عرصهی سیاست، هوشیاری بدون متانت میتواند به ضد خود بدل شود. نمونهی روشن آن را در رفتار دونالد ترامپ میبینیم که لحن تند و کنایهآمیزش در شبکههای اجتماعی، به جای تقویت موقعیت آمریکا، متحدانی چون هند را آزرده و عملاً به آغوش چین سوق داده است. سیاست بینالملل صرفاً میدان قدرت سخت نیست؛ عرصهای است ظریف که هر واژه و رفتار رهبران، به اندازهی تصمیمی استراتژیک اهمیت دارد.
هند کشوری است که تجربهی طولانی استعمار بریتانیا را پشت سر گذاشته و به هر گونه زورگویی یا تحقیر خارجی حساسیتی عمیق دارد. نادیده گرفتن این حساسیت، خطایی بزرگ است که میتواند مناسبات دیرینه را بر باد دهد. متانت و مردمداری در اینجا صرفاً فضیلت اخلاقی نیست؛ بلکه ابزاری واقعی برای حفظ اعتماد و جلوگیری از انزواست.
قدرت نرم، مبتنی بر جذابیت فرهنگی، اخلاقی و انسانی، همان اهمیت قدرت نظامی و اقتصادی را دارد. سیاستمداری که بیپروا سخن میگوید، این سرمایه را تضعیف میکند و رقیبان را در موقعیتی برتر قرار میدهد. لحن خشن ترامپ، با وجود هوشیاری تاکتیکی، باعث شده صحنههایی چون دستدادن و خندههای صمیمانهی مودی، پوتین و شیجینپینگ در چین، به نماد همگرایی تازه علیه آمریکا بدل شود.
دیپلماسی در نهایت، هنر مدیریت اختلافات است، نه ایجاد دشمنیهای تازه. سیاستمدار متین، در عین قاطعیت، پلهای بازگشت را حفظ میکند. اما وقتی زبان تحقیر جای احترام را بگیرد، زخمهایی ماندگار بهجا میماند که حتی تغییر دولتها نیز نمیتواند بهآسانی ترمیمشان کند.
از همینروست که در جهانی چنین پرتنش، معاملهگریِ بدون متانت، سیاستمدار را به راهی بیبازگشت میکشاند و هوشیاریِ آمیخته با مردمداری، درهای بستهی اعتماد و همکاری را میگشاید.
یکی از ضعفهای بارز سیاست خارجی ترامپ، خوارشماریِ دیگر کشورها است؛ نگاهی سادهانگارانه که ظرفیتها، حساسیتها و پیشینهی سیاسی ملتها را نادیده میگیرد. ترامپ جهان را عمدتاً از منظر منافع کوتاهمدت و معاملهای میبیند و تفاوتهای فرهنگی و سیاسی را کمتر لحاظ میکند. هند، با تجربهی دو قرن استعمار و حساسیت شدید نسبت به دخالت خارجی، نمونهای روشن از این سوءبرداشت است؛ سیاستهای فشار اقتصادی و تهدیدهای تعرفهای ترامپ باعث شده دهلینو، به جای حفظ روابط نزدیک با واشنگتن، به سمت نزدیکی موقت با پکن گرایش پیدا کند.
رفتار قلدرمآبانه ترامپ در اعمال فشار بر متحدان بالقوه، برخلاف انتظار، نتیجهای معکوس داشت و اتحاد چین و روسیه را تقویت کرد. اجلاس شانگهای و صحنههای صمیمانهی مودی، پوتین و شی، نمونهای آشکار از پیامدهای مستقیم این سیاستها است. ترامپ به جای مدیریت هوشمندانهی توازن قدرت، کشورهایی را که میتوانستند متحد آمریکا بمانند، به سوی رقبای راهبردی سوق داد.
نادیده گرفتن سرمایهی نرم آمریکا و اعتبار این کشور به عنوان شریکی قابل اعتماد که به هویت و فرهنگ دیگر ملتها احترام میگذارد، پیامدهای بلندمدتی به همراه دارد. رفتارهای زمخت و نمایشگرانه ترامپ این سرمایه را تضعیف کرد و کشورهایی که پیشتر به آمریکا متمایل بودند، به گزینههای چین و روسیه روی آوردند.
این سیاستها در نهایت گفتمان جهان چندقطبی را تقویت کردند و نتیجه آن شد که رهبران چین و روسیه، در نشستها و رژههای نظامی، از نظم نوین چندقطبی سخن گفتند. رفتار واشنگتن بهترین شاهد بر ناتوانی در حفظ نظم تکقطبی بود. هند که در دوران جنگ سرد و پس از آن سیاست بیطرفیِ فعال داشت، اکنون بهطور موقت یا دورهای کنار چین و روسیه قرار گرفته و حاکی از آن است که متحدان سنتی آمریکا در معرض جذب رقبای راهبردی هستند.
نتیجهی این اشتباهات استراتژیک، تضعیف موقعیت آمریکا و تسریع روند قطبیسازی جهان است؛ وضعیتی که نظم جهانی مورد نظر واشنگتن را تهدید میکند و فرصتهای همکاری و صلح میان قدرتها را کاهش میدهد.
گفتمان صلحمحور در دیپلماسی اهمیت بنیادین دارد، زیرا بستری فراهم میکند که تنشها و اختلافات به جای تقابل و خشونت، از مسیر گفتوگو و تفاهم حل شوند. اگر رهبران و دیپلماتها از این رویکرد بهره بگیرند، آثار سیاسی سودمندی برجای میماند.
اول، پیشگیری از تشدید بحرانها: گفتمان صلحمحور به جای واکنشهای هیجانی یا اقدامات یکجانبه، مسیر مصالحه و گفتگو را هموار میکند. این رویکرد میتواند از بروز جنگ یا تنشهای شدید جلوگیری کند.
دوم، افزایش اعتماد میان کشورها: وقتی دیپلماسی بر صلح و احترام متقابل تأکید کند، کشورها احساس امنیت و اعتماد بیشتری میکنند. چنین فضایی همکاریهای بلندمدت را ممکن میسازد.
سوم، تحکیم جایگاه بینالمللی: کشورهایی که با گفتمان صلحمحور شناخته میشوند، اعتبار سیاسی و دیپلماتیک بیشتری پیدا میکنند و میتوانند در حل مناقشات منطقهای و جهانی نقش رهبری ایفا کنند.
چهارم، جلوگیری از هزینههای انسانی و اقتصادی: صلح و مذاکره از خشونت و جنگ پیشگیری میکنند؛ در نتیجه، هزینههای انسانی، مالی و زیرساختی کاهش مییابد.
پنجم، ایجاد فرصت برای توسعه و همکاری: صلحمحوری فضای مناسبی برای سرمایهگذاری، تجارت و همکاری علمی و فرهنگی فراهم میآورد. در این حالت کشورها دیگر نگران اقدامات خصمانه یکدیگر نیستند.
بهطور خلاصه، گفتمان صلحمحور ستون فقرات دیپلماسی مؤثر و پایدار است. این رویکرد تضمین میکند که روابط بینالملل بر پایه منافع مشترک، احترام متقابل و کاهش تعارضها شکل گیرد.
به بیان ساده، ترامپ در پی جایزه صلح است، اما ابزارهایش یعنی تحریم، تهدید و فشار سیاسی نتیجه عکس میدهند و اتحادهایی را تقویت میکنند که هدفشان مقابله با آمریکا و کاهش نفوذ آن است.
در یک سوی جهان، سیاستمدارانی ایستادهاند که بر گفتوگو و دیپلماسی پای میفشارند؛ کسانی که بحرانها را نه با زور، که با زبان تفاهم میکاهند و احترام به حقوق بینالملل را بنیان کنش خود قرار میدهند. باراک اوباما با نقش فعال در پیشبرد دیپلماسی هستهای ایران، آنگلا مرکل با تلاش برای تعامل در بحران اوکراین، نلسون ماندلا با پایان دادن به آپارتاید از مسیر مصالحه، جان کری با مذاکرات برجام و سیاستمدارانی چون ترودو و خاتمی با تأکید بر چندجانبهگرایی و گفتوگوی تمدنها در جبههای قرار دارند که صلح را آموزه اخلاقی و راهبردی برای پیشرفت و تعالی میدانند.

و در سوی دیگر، آنانی هستند که قدرت را در هیاهوی جنگ و جدال میجویند.؛ رهبرانی که دیپلماسی را محدود میکنند و برای تثبیت جایگاه خود به تحریم، تهدید و لشکرکشی متوسل میشوند. دونالد ترامپ با فشارهای اقتصادی و تحریمهای فراگیر، ولادیمیر پوتین با تهاجم به اوکراین، کیم جونگاون با تهدیدهای هستهای، بشار اسد با سرکوب خونین داخلی، بنیامین نتانیاهو با حملات بیرحمانه، شکنجه و کشتار فلسطینیها، محمد بن سلمان با مداخله در یمن و احمدینژاد با مواضع افراطی و بیتوجهی به منافع ملی، چهرهی دیگر این تقابلاند؛ تقابلی که جهان امروز را میان دو انتخابِ سرنوشتساز معلق نگه داشته است؛ صلحی که بر پایهی دیپلماسی بنا شود، یا جنگی که از عطش قدرت زاده شود.
******************************
متن مقاله: ترامپ به هر دری میزند تا جایزهی نوبل صلح را تصاحب کند و اخیراً مدعی شده «بحران نظامی هند و پاکستان را حل کرده است». این ادعا خشم دهلینو را برانگیخته. هند تأکید کرده که آتشبس اخیر ربطی به ترامپ ندارد و سیاستاش تابع این اصل بنیادین است که کشورهای خارجی نباید در روابط حساسِ دهلینو و اسلامآباد مداخله کنند.
ترامپ تعرفههای سنگینی بر کالاهای هندی وضع کرده و توضیح داده که بخشی از این اقدام تنبیهی به دلیل خرید نفت از روسیه است. با این حال میدانیم که واردکنندهی مهمتر نفت روسیه، چین است و ترامپ تعرفهای مشابه بر پکن اعمال نکرده است؛ احتمالاً به این دلیل که چین ابزارهای متعددی برای مقابله دارد.
جاشوا تی. وایت، استاد دانشگاه جانز هاپکینز، در این زمینه میگوید: «ترامپ عادت دارد متحدان را به حاشیه براند و از این موقعیت برای امتیازگیری استفاده کند. حتی اگر در تعامل با مودی به هدف برسد، زخمهای ماندگار بر روابطی نقش میبندد که بیتردید برای ایالات متحده ارزشمند است.»
«ترامپ روشهای مذاکرهی مبتنی بر فشار را در بازار املاک نیویورک آموخته و از همان شیوه برای پیشبرد اهداف سیاسی در حزب جمهوریخواه بهره میبرد. خیلی از کشورها برای امضای توافقهای تجاری، تجدید بیعت، کرنش، چاپلوسی و تقدیم هدایای سیاسی به دیدارش شتافتند، اما انگار تلاشهای دولتش برای اعمال فشار نتیجهی عکس داده و متحدان بالقوه را رهسپار چین کرده است.»
بارزترین نشانهی این روند را در نشست اخیر «سازمان همکاری شانگهای» دیدیم. مودی در نخستین سفرش به چین در هفت سال اخیر، شاد و خرامان بود، دست در دست پوتین و شیجینپینگ داشت و در خلوت با رهبر روسیه در لیموزین شیکاش گفتگو میکرد.
این وضعیت منحصر به مودی نیست. رهبران مصر، ترکیه و ویتنام ــ کشورهایی که همگی هدف تعرفههای ترامپ قرار گرفتهاند و هر یک شریک مهم و گاه ناپایداری برای آمریکا محسوب میشوند ــ هم در نشست شانگهای حضور داشتند. ترامپ برزیل را هم به دلیل پرونده قضایی ژائیر بولسونارو، رئیسجمهور پیشین و متحد سیاسیاش، مأیوس کرد و آفریقای جنوبی را پس از اعتراض به قانونی تازه در حوزه اراضی -که به گفته او تبعیض علیه سفیدپوستان است-، مجازات کرد؛ با اخراج مهاجران غیرقانونی و دعوت از سفیدپوستان.
پست ترامپ تغییر لحنی آشکار نسبت به اوایل هفته داشت که به رژهی نظامی چین در پکن برای گرامیداشت هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم بیتفاوت به نظر میرسید. با این حال، او روشن ساخت که گردهمایی رهبران جهان را با دقت زیر نظر دارد. سهشنبهشب، با لحنی کنایهآمیز خطاب به شی نوشت: «همه با هم مشغول توطئهچینی علیه ایالاتمتحده هستید. با اینحال سلام گرم مرا به ولادیمیر پوتین و کیم جونگاون برسان.»؛ یکی از نخستین مواردی که رئیسجمهور آمریکا آشکارا به همپیمانی روسیه، چین، ایران و کرهشمالی اشاره کرد؛ اتحادی که بهزعم تحلیلگران، یکی از مهمترین تحولات ژئوپلیتیک سالهای اخیر به شمار میرود. پیش از این، دولت او یا این همگرایی را نادیده میگرفت و یا بهطور مبهم از تمایل به جداسازی روسیه از چین سخن میگفت، شاید به امید بهرهبرداری از رقابت دیرینه میان آن دو، اما واقعیت این است که پوتین و شی از هر زمان به هم نزدیکتر به نظر میرسند و بخش عمدهای از سه روز اجلاس را با هم گذراندند. این در حالیست که دیدار ماه گذشته ترامپ با پوتین در آنکوریج فقط حدود سه ساعت طول کشید و رهبر روسیه جلسه را ترک کرد، بیآنکه حتی لب به ناهار دریایی کاخ سفید بزند.
تردیدی نیست که رویکرد ترامپ در هفت ماه نخستِ دور دومِ ریاستجمهوریاش، در همگراییِ کشورهای ناخرسند از سیاستهای آمریکا مؤثر بوده است. این روند پیش از او نیز آغاز شده بود، اما سیاستهای تازه شتابی بیشتر به آن بخشید و خیلی از رهبران را برانگیخت تا به دنبال جایگزینهایی برای آمریکا باشند.
از این منظر، صحنههایی که این هفته در چین به نمایش درآمد، هشداری است آشکار مبنی بر آغاز دگرگونی در توازن قدرت جهانی و لزوم تدوین راهبردی تازه از سوی ایالات متحده برای مواجهه با آن.
دو مقام پیشین دولت بایدن، کورت ام. کمپبل و جیک سالیوان، در مقالهای در نشریهی فارن افرز هشدار دادهاند تیرگی روابط آمریکا و هند میتواند برتری فناورانه را به چین واگذار کند. آنان نوشتهاند: «مسیر کنونی خطری جدی دربردارد؛ شکافی پدید خواهد آورد که ترمیماش دشوار است و به زیان هر دو کشور خواهد بود. همانطور که حضور صمیمانهی مودی در کنار شیجینپینگ و ولادیمیر پوتین نشان داد، ایالات متحده ممکن است ناخواسته هند را به آغوش رقبایش رانده باشد.»
تجربهی استعمار بریتانیا نیز در ناخودآگاه سیاسی هند نقشی تعیینکننده دارد و باعث شده این کشور بهشدت نسبت به هرگونه فشار یا تحقیر خارجی حساس باشد.
در واکنش به تعرفههای ترامپ، شاشی تارور ــ عضو کنگرهی ملی هند و رئیس کمیتهی روابط خارجی ــ در مصاحبهای تلویزیونی گفت: «خشم عمومی بسیار جدی است؛ چرا که مردم هند، پس از دویست سال استعمار، دیگر سیاستهای دیکتهشدهی قدرتهای خارجی را نمیخواهند.»
راجش راجاگوپالان، استاد روابط بینالملل در دانشگاه جواهر لعل نهروی دهلینو، نیز تأکید کرده که هند علاقهای به شراکت استراتژیک با چین ندارد. او یادآور شد: «دو کشور اخیراً در مرز مشترکشان درگیری مرگباری داشتند و چین بارها تلاشهای هند برای کسب کرسی در شورای امنیت سازمان ملل را سد کرده است.»
او افزود: «ایالات متحده واقعاً هند را از دست نداده، هرچند بهشدت در حال راندنِ هند است، زیرا ادعاهایی که مطرح میکند برای هیچ رهبر هندی قابل پذیرش نیست. اما جز این مسئله، هند همچنان به داشتن روابط نزدیک با ایالاتمتحده متمایل است. اگر واشنگتن بخواهد، هنوز میتواند هند را به خود نزدیک کند.»
پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر
منبع خبر "
عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد.
(ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.