ایران طی پنج سال اخیر با کاهش شدید بارندگی مواجه شده است؛ اتفاقی که نه تنها میزان منابع سطحی و زیرزمینی را تحت فشار قرار داده، بلکه زندگی شهری و فعالیتهای اقتصادی را با چالش روبهرو کرده است. میانگین بارش در استان تهران طی این مدت به ۱۳۷.۱ میلیمتر رسیده که تقریبا نصف میانگین بلندمدت ۲۲۸.۶ میلیمتر است؛ این آمار نشان میدهد کمبود بارندگی موضوعی جدی و پایدار است. اما مشکل تنها در کمبود بارش نیست؛ مساله اصلی، نحوه مدیریت این منابع محدود و عدم تطبیق سبک زندگی و مصرف با شرایط اقلیمی است. در دهههای گذشته، کشور سالهایی با میزان بارندگی کمتر از این داشته است، اما در آن دورهها مردم با بهرهگیری از ساختارهای سنتی مدیریت آب مانند قناتها و آبانبارها، الگوهای صرفهجویی و استفاده بهینه از منابع، توانستهاند بحران را پشت سر بگذارند. این تجربه تاریخی نشان میدهد که پذیرش واقعیت کمبود آب و مدیریت هوشمند مصرف، شرط لازم برای عبور از خشکسالی است. انکار بحران یا اقدامات هیجانی تنها منابع موجود را هدر میدهد و شرایط را پیچیدهتر میکند.
پذیرش واقعیت کمبود آب، علاوه بر سیاستهای ملی، نیازمند تغییر نگرش عمومی و اصلاح الگوهای مصرف خانگی و صنعتی است. این موضوع به معنای بازنگری در رفتارهای روزمره، آموزشهای عملی و ایجاد مشارکت مردمی در مدیریت منابع آبی است. تجربه تاریخی ایران و کشورهای دیگر نشان میدهد که بدون پذیرش این واقعیت، هیچ سیاست کوتاهمدت یا بلندمدتی نمیتواند اثرگذاری واقعی داشته باشد و خشکسالی به بحرانی بیپایان تبدیل میشود.
شکاف ۹۱.۶ میلیمتری بین بارش سال ۱۴۰۳ و میانگین تاریخی نشان میدهد کشور با یکی از شدیدترین بحرانهای آبی دهههای اخیر مواجه است. دادههای خام هیدرولوژیکی سال گذشته حکایت از بارش ۱۳۷.۱ میلیمتر دارد، رقمی که وقتی با میانگین ۳۰ساله ۲۲۸.۶ میلیمتر مقایسه شود، کمبود ۹۱.۶ میلیمتری یا معادل کاهش ۴۰ درصدی بارش طبیعی را نشان میدهد. به بیان دیگر، تنها ۶۰ درصد از میزان آب مورد انتظار به سطح زمین رسیده و کشور در وضعیت اضطراری قرار گرفته است.
نقشه پراکنش جغرافیایی این کمبود، تصویر نابرابر بحران را ترسیم میکند. با نظر به اینکه از ۳۱ استان، تمامی آنها کاهش بارندگی داشتند، با این حال وضعیت سه استان اول بحرانیتر است، کهگیلویه و بویراحمد با ۳۸۰.۸، چهارمحال و بختیاری با ۲۶۲.۵ و لرستان با ۲۲۴.۲ میلیمتر کاهش در صدر کاهش بارندگی قرار دارند. نکته حائز توجه آن است که استان گیلان نیز به از دیرباز به بارندگی فراوان و رطوبت هوا شهرت داشت با کاهش ۱۰۴.۸ میلیمتری بارندگی نسبت به سال گذشته در شرایط ویژهای قرار دارد.
اگر بخواهیم نگاهی به پایین این لیست داشته باشیم استانهای زنجان، خراسان جنوبی و یزد قرار دارند. به بیان دیگر، از میان 31 استان بررسیشده، تمامی آنها کاهش چشمگیری داشتهاند و 30 استان کاهش حداقل 30میلیمتری در بارش را تجربه کردهاند. ارقام به دست آمده بیانگر آن است که مناطق پرجمعیتتر و حیاتی کشور شدت بیشتری از بحران را تحمل میکنند. این دادهها نشان میدهد بحران آب صرفا یک مشکل محلی نیست و اغلب مناطق اصلی کشور با فشار شدید منابع آبی مواجه هستند. وضعیت سدهای کشور نیز ابعاد دیگری از این بحران را آشکار میکند. مجموع ورودی آب در سال آبی ۱۴۰۲-۱۴۰۳ برابر 23.26میلیارد مترمکعب بوده که نسبت به سال آبی گذشته که 25.50میلیارد مترمکعب بوده، کاهش ۲۷ درصدی را نشان میدهد. در نگاه نخست، این کاهش در بارندگی زمانی که با ذخیره ۴3میلیارد مترمکعبی سدها مقایسه میشود، نشان میدهد که مصرف منابع موجود تقریبا تمام ورودیها را جذب کرده و ذخایر نیز کاهش داشتهاند.
نمودار بلندمدت بارندگی تهران نیز تصویری از بیثباتی شدید الگوهای بارشی ارائه میدهد. در 57 سال گذشته، بارش سالانه این استان بین حداقل 145 میلیمتر و حداکثر 544 میلیمتر نوسان کرده است؛ دامنهای ۲۷9 میلیمتری که نشاندهنده ناپایداری فوقالعاده شرایط بارشی است. بررسی روند بلندمدت نشان میدهد از 57 سال گذشته، 22 سال بارش زیر میانگین و 27 سال بالای میانگین قرار داشته است. سال ۱۴۰۱ با 198 میلیمتر کمترین بارش و سال 1347 و 1352 با 544 میلیمتر بیشترین بارش ثبت شده است.
این آمار و ارقام نه تنها اهمیت مدیریت فوری منابع آبی را نشان میدهند، بلکه ضرورت طراحی راهکارهای ساختاری و بلندمدت برای مقابله با این بحران را نیز روشن میکنند. بحران آب دیگر یک تهدید احتمالی نیست، بلکه شرایطی واقعی و در جریان است که تصمیمگیریهای فوری و برنامهریزی برای پایداری منابع کشور را میطلبد.
با این حال باید توجه داشت که خشکسالی مشکل ملی ایران نیست؛ کل منطقه خاورمیانه با کاهش منابع آب روبهروست و کشورهای همسایه مانند عراق، سوریه، اردن و بخشهایی از ترکیه نیز با تهدیدهای مشابه دست و پنجه نرم میکنند. این شرایط نشان میدهد که بحران آب یک پدیده منطقهای است و مدیریت آن تنها به تصمیمات داخلی محدود نمیشود. با این حال، کشورهایی با میزان بارندگی کمتر از ایران توانستهاند با مدیریت هوشمند، امنیت آبی نسبی ایجاد کنند و نمونه بارز آن امارات متحده عربی است. امارات با میانگین بارندگی سالانه کمتر از ۱۰۰ میلیمتر توانسته زندگی شهری و صنعتی را توسعه دهد و حتی در حوزه کشاورزی نیز موفقیتهایی کسب کند. این کشور با سرمایهگذاری در فناوری آبشیرینکنی، استفاده کامل از فاضلاب تصفیهشده، قیمتگذاری واقعی آب و کشاورزی هوشمند توانسته مصرف آب را بهینه کند و فشار ناشی از کمبود منابع را کاهش دهد. درس مدیریت آب در امارات برای ایران روشن است: حتی در شرایط محدودیت شدید منابع، مدیریت دادهمحور و سیاستگذاری هوشمند میتواند بحران را مهار کند. این تجربه نشان میدهد که کاهش مصرف تنها با فرهنگسازی عملی و ارائه ابزارهای تکنولوژیک ممکن است و بدون برنامهریزی جامع، صرفا هشدار دادن یا تهدید عمومی، اثری نخواهد داشت.
ایران در گذشته نیز سالهای بیآبی شدیدتر از وضعیت کنونی را تجربه کرده است و جامعه با استفاده از سازوکارهای سنتی و فرهنگ صرفهجویی توانسته از بحران عبور کند. قناتها و آبانبارها، شیوههای آبیاری متناسب با اقلیم و الگوهای مصرف خانوارها نمونهای از این مدیریت موفق بودند. درس این تجربه تاریخی روشن است زیرا مدیریت مصرف و تطبیق زندگی با شرایط اقلیمی، کلید مقابله با خشکسالی است. در دهههای گذشته، حتی در سالهایی که میزان بارندگی کمتر از امروز بود، مردم توانستهاند با صرفهجویی، ذخیرهسازی و استفاده بهینه از منابع محدود، نیازهای حیاتی خود را تامین کنند. امروز نیز اگر بخواهیم از بحران آب عبور کنیم، لازم است سیاستها و برنامههای ملی با این فرهنگ و تجربه تاریخی هماهنگ شوند. بدون بازنگری در نحوه مصرف، اصلاح ساختارهای مدیریتی و آموزش عملی، تکرار تجربههای گذشته به ناکامی و نارضایتی عمومی منجر خواهد شد.
یکی از مهمترین موانع مدیریت مصرف، شیوه فرهنگسازی و اطلاعرسانی است. کمپینهای وزارت نیرو در سالهای اخیر، شامل بیلبوردهایی با پیامهایی مانند «آب تمام شد» یا «50 نفر منتظرن ببندی»، بیشتر حالت امری داشتهاند تا آموزشی؛ این نوع پیامرسانی نه تنها سبب اصلاح رفتار مصرفکننده نشده، بلکه نارضایتی عمومی را تشدید کرده است. دلایل ناکارآمدی این کمپینها متعدد است. اول، ارائه پیامهای بدون راهکار عملی باعث شده مردم ندانند چگونه میتوانند در زندگی روزمره صرفهجویی کنند. دوم، تمرکز بر مصرف خانگی و نادیده گرفتن مشکلات ساختاری شبکههای آبی و بخشهای صنعتی و کشاورزی، اثرگذاری کمپین را کاهش داده است. سوم، لحن تهدیدآمیز و فقدان شفافیت باعث ایجاد حس بیاعتمادی نسبت به سیاستگذاران شده و انگیزه مشارکت عمومی در اصلاح مصرف را تضعیف کرده است. برای موفقیت در فرهنگسازی، باید آموزش عملی و شفاف، مشارکت مردم در تصمیمگیری و معرفی نمونههای موفق صرفهجویی بهعنوان الگو، محور اصلی فعالیتها باشد. این راهکارها نه تنها رفتار مصرفکننده را اصلاح میکنند، بلکه اعتماد عمومی و همکاری مردم را برای عبور از بحران افزایش میدهند.
بخش کشاورزی بیش از ۹۰ درصد مصرف آب کشور را به خود اختصاص داده است و کاهش کارآیی این بخش، فشار زیادی بر منابع آب وارد میکند. تحریمها مانع دسترسی به تجهیزات مدرن آبیاری و فناوریهای کنترل هوشمند شده و باعث شده بهرهوری آب در کشاورزی پایین باقی بماند. استفاده از روشهای سنتی آبیاری، عدم کنترل دقیق میزان مصرف آب و کمبود ارقام مقاوم به خشکی باعث شده کاهش تقاضای آب در کشاورزی اتفاق نیفتد و در برخی مناطق حتی افزایش یابد. برای مقابله با این مشکل، توسعه فناوریهای بومی، آموزش کشاورزان و استفاده از دانش محلی میتواند راهگشا باشد و بهرهوری آب را افزایش دهد.
یکی از بزرگترین تناقضات سیاستگذاری در شرایط خشکسالی، ادامه صدور محصولات کشاورزی آببر است. مفهوم «آب مجازی» نشان میدهد که تولید هر کیلوگرم محصول چه میزان آب مصرف میکند؛ زمانی که محصولاتی صادر میشوند که کشت آنها مستلزم مصرف آب زیادی است، عملا منابع آبی کشور منتقل میشوند و این موضوع اثر فرهنگی منفی بر جامعه دارد. وقتی دولت همزمان از مردم صرفهجویی میخواهد و اجازه صادرات محصولات آببر را صادر میکند، فضای عمومی با نااطمینانی و التهاب روبهرو میشود. برای کاهش این اثرات، شفافیت در انتشار آمار آب مجازی صادراتی، توجیه اقتصادی برای صادرات و سرمایهگذاری جایگزین در منابع آب ضروری است.
بحران آب تنها محدود به کاهش بارش نیست؛ یکی از ابعاد کلیدی آن «اقتصاد آب» است که اغلب در تحلیلها نادیده گرفته میشود. این واقعیت نشان میدهد که سیاستهای اقتصادی، کشاورزی و تجاری به طور مستقیم بر وضعیت آب تاثیر دارند و بدون توجه به آن، هیچ اصلاح مصرفی پایدار نخواهد بود. یک کارشناس آب بر این باور است که قیمتگذاری واقعی آب، شفافیت در آمار آب مجازی صادراتی و جبرانسازی اقتصادی ضروری است. درآمد حاصل از محصولات آببر باید بخشی از آن به توسعه زیرساختهای آب بازگردد تا مصرف داخلی آسیب نبیند. علاوه بر این، تصمیمگیری درباره صادرات باید با اولویت تامین نیاز داخلی و کاهش فشار بر منابع آب انجام شود. نگاه اقتصادی به بحران آب نشان میدهد که بدون تلفیق تحلیلهای فنی و مالی، سیاستهای صرفهجویی تنها سطحی و کوتاهمدت خواهد بود و اعتماد عمومی به دولت کاهش مییابد.
نگاه یکپارچه به منابع مختلف به معنای بررسی همزمان آبهای سطحی، زیرزمینی، خاک و تبخیر، نه تنها سدها یا بارش است. کاهش بارندگی باعث افت سطح آبهای زیرزمینی و خشک شدن خاک میشود که خود به کاهش بهرهوری آبیاری منجر میشود. بدون تحلیل همزمان این عناصر، هیچ برنامهای برای مدیریت بحران کامل نخواهد بود. مدیریت منابع باید منطقهای و متکی بر دادههای دقیق باشد؛ به این معنی که برداشت آب از سدها، چاهها و آبهای زیرزمینی همزمان با تغذیه مصنوعی آبخوانها کنترل شود. توجه به تبخیر، تغییر اقلیم و نیاز اکوسیستمها، بخش دیگری از این نگاه است. این زاویه نشان میدهد که اصلاح مصرف خانگی یا هشدارهای مقطعی بدون مدیریت یکپارچه، صرفا درمان علائم بحران است. تنها با سیاستگذاری بلندمدت، بهرهوری واقعی منابع افزایش مییابد و فشار بر اکوسیستم، کشاورزی و صنایع کاهش مییابد. نگاه یکپارچه منابع، چارچوبی علمی و عملی برای عبور از خشکسالیهای مداوم فراهم میکند.