به گزارش همشهری آنلاین، ششم سپتامبر ۱۹۹۵ لحظهای اتفاق افتاد که در تاریخ فوتبال ثبت شده. ضربۀ عقربی. درست سی سال قبل.
ایده از جایی به ذهن رنه هیگیتا رسید که در حال ضبط یک تبلیغ تلویزیونی نوشابه با چند کودک در کلمبیا بود. یکی از بچهها توپ را در هوا نگه داشت و با قیچی برگردان به سمت دروازهبان زد؛ هیگیتا هم ناخودآگاه هر دو پایش را پشت سرش انداخت و توپ را دفع کرد. دو سال بعد، پس از آنکه این حرکت را در تمرینها و گرمکردنها به یک «شو» شخصی تبدیل کرده بود، ستارهها کنار هم قرار گرفتند تا هیگیتا زیر نور مهآلود پروژکتورهای ومبلی میراث خود را ثبت کند.
جیمی ردنپ، هافبک انگلیس، شوتی بیدقت زد که آرام به سمت دروازهبان رفت؛ کسی که به خاطر سبک نمایشیاش شناخته میشد. هیگیتا توپ را نگاه کرد که از بالای سرش رد میشود، سپس ناگهان به جلو پرید و پاشنههایش را مثل دم عقرب به سمت بالا پرتاب کرد.
هیگیتا با دستانش زمین را گرفت تا نیفتد، آستینهای لباس آبی گشادش تا نیمهی ساعد بالا آمده بود و موهای بلند و فرفریاش پشت سرش میریخت. همانجا لبخند نمادینش نقش بست.
برایان رابسون، عضو کادر فنی انگلیس، روی نیمکت میخندید؛ تقریباً با ناباوری. در میان تماشاگران هم واکنشی مشابه دیده میشد، با وجود اینکه فقط حدود ۲۰ هزار نفر برای یک بازی دوستانه چهارشنبهشب به ورزشگاه ملی آمده بودند؛ دورهای که سکوها اغلب خالی بود.
سایمون پراید، مجری رادیو بیبیسی نیوکاسل، که در ورزشگاه حضور داشت، میگوید: «سکوتی عجیبی برقرار شد، همه سعی میکردند بفهمند چه اتفاقی افتاده. بعد ناگهان همه به خنده و تشویق همزمانی منفجر شدند.»
آن بازی دوستانۀ بیاهمیت بدون گل تمام شد، اما از آن روز به بعد هواداران در پارکها و زمینهای خاکی انگلیس سعی میکردند مهار عجیب هیگیتا را تکرار کنند.
با این حال، هرچند این حرکت جهانیترین لحظۀ زندگی هیگیتا شد، اما تنها یک فصل در داستان خاص او بود؛ دروازهبانی که ۴۳ گل در کارنامه داشت، الهامبخش یک قانون تازه در فوتبال شد و تازه بعد از گذراندن دوران زندان به دلیل دخالت در یک آدمربایی کارتلی، به تیم ملی بازگشته بود.
خودش میگوید بعضیها او را دلقک میدانستند، بعضی دیگر پیشگام. اما هیگیتا جسارت و بیپروایی کودک یتیمی را داشت که مادرش را در خردسالی از دست داده بود و نزد پدربزرگ و مادربزرگش در محلهای پر از نزاعهای مواد مخدر در مدلین بزرگ شد.
او مخفیانه سوار اتوبوس میشد تا به تمرین برود، ابتدا مهاجم بود و گل میزد. در زمینهایی بازی میکرد که پابلو اسکوبار ساخته بود. فقط زمانی دستکش پوشید که یکی از همتیمیها مصدوم شد. بعد قرارداد با میوناریوس گرفت و سپس به اتلتیکو ناسیونال پیوست.
فیلمهای قدیمی نشان میدهد که بیرون از محوطه جریمه تکل میزد، سر میزد، پاس یکدو میداد و از نیمه زمین بازیکنان را دریبل میکرد. در دنیای امروز، نقشههای حرکتی او در فضای مجازی وایرال میشد.
لقب «اِل لوکو» (دیوانه) را فرانسیسکو ماتورانا، سرمربی وقت، به او داد. هیگیتا نقشی کلیدی داشت وقتی اتلتیکو ناسیونال نخستین تیم کلمبیایی شد که در سال ۱۹۸۹ کوپا لیبرتادورس را برد؛ او چهار پنالتی را مهار کرد و یکی هم خودش زد تا تیمش در فینال، المپیا پاراگوئه را در ضربات پنالتی ۵-۴ شکست دهد.
خورخه کامپوس، دروازهبان افسانهای مکزیکی همان دوران، در مستند نتفلیکس میگوید: «او از زمان خودش جلوتر بود. بله، خیلی ریسک میکرد اما خیلی هم نجات میداد. مردم درک نمیکردند که او یک مدافع اضافه بود. او شروعکننده حملات بود. در سطح بینالمللی الگو شد و این روند انقلابیتر شد.»
در جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا، اولین حضور کلمبیا بعد از ۲۸ سال، هیگیتا درخشید. ماتورانا، که حالا سرمربی تیم ملی هم بود، سیستمی بر پایه فوتبال هلند پیاده کرد و بازی با پای هیگیتا نقش مهمی داشت.
تیم ویکری، کارشناس فوتبال آمریکای جنوبی، هنگام خداحافظی او گفت: «او پیشگام بود در مهارت با توپ و در شجاعت برای تصمیمگیری ۴۰ متری از دروازه.»
پس از برد برابر امارات، هیگیتا یک پنالتی مقابل یوگسلاوی گرفت و در تساوی پرتنش با آلمان غربی با ضربه سرها و دریبلها باز هم متفاوت ظاهر شد. تیتر یکی از روزنامهها این بود: «یکی برای همه، هیگیتا برای همه.» کلمبیا برای اولین بار به مرحله یکهشتم رسید.
اما برابر کامرون اشتباه مهلکی کرد. روژه میلا در وقت اضافه یک گل زد. سپس پاس نامناسبی به هیگیتا رسید، او توپ را بد کنترل کرد و میلا گل دوم را زد. هیگیتا بعداً گفت: «داشتم به یک نماد تبدیل میشدم تا اینکه میلا آمد.»
فیفا در سال ۱۹۹۲ قانونی را تغییر داد: از آن پس دروازهبانها نمیتوانستند توپهای پاسدادهشده از همتیمی را با دست بگیرند.
هیگیتا باور داشت سبک بازی او، نشان دادن اینکه گلرها میتوانند با پا هم مسلط باشند، دلیل اصلی این تغییر بود. این قانون به «قانون هیگیتا» معروف شد. او گفت: «بزرگانی مثل پله و مارادونا فوقالعاده بودند، اما هیچ قانونی را در فیفا تغییر ندادند.» با این وجود، هیگیتا دیگر در جام جهانی بازی نکرد.
او یکی از نمادهای کلمبیا بود، کنار کارلوس والدِراما، اما به خاطر ارتباط با اسکوبار، سلطان کوکایین زیر ذرهبین قرار گرفت.
پس از آنکه اسکوبار در ۱۹۹۱ خود را تسلیم کرد و به زندان شخصیاش «لا کاتدرال» رفت، بسیاری از فوتبالیستها از جمله هیگیتا به دیدار او میرفتند.
هیگیتا یک بار جلوی خبرنگاران گفت دوست اسکوبار است. همین بعدها به ضررش تمام شد. وقتی اسکوبار فرار کرد، فشار روی اطرافیانش بالا رفت.
هیگیتا در جریان آدمربایی دختر رقیب اسکوبار، کارلوس مولینا، بهعنوان واسطه عمل کرد و پول آزادی را رساند. خانواده به او پاداش دادند، اما طبق قوانین سختگیرانه ضدآدمربایی، همین باعث شد به زندان بیفتد. او هفت ماه زندانی بود و بیشتر درباره محل اختفای اسکوبار بازجویی میشد تا پرونده خودش.
بعد از مرگ اسکوبار در دسامبر ۱۹۹۳، آزاد شد. او بعدها گفت: «به دلایل انسانی عمل کردم. اگر لازم باشد کسی را آزاد کنم، باز هم انجام میدهم. من فوتبالیستم، چیزی از قوانین آدمربایی نمیدانستم.»
بازیکنان کلمبیا در غیابش شعارش را سر میدادند. حتی پس از برد تاریخی ۵-۰ مقابل آرژانتین برای صعود به جام جهانی ۱۹۹۴، نام او را فریاد زدند. اما او برای حضور در آمریکا آماده تشخیص داده نشد.
او تنها شش بازی دیگر برای کلمبیا انجام داد و در ۱۹۹۹ از فوتبال ملی خداحافظی کرد.
اما حتی بعد از بازنشستگی، افسانۀ «دروازهبان گلزن، نمایشی و صاحب ضربه عقربی» همچنان زنده ماند.