به گزارش همشهری آنلاین، پایگاه خبری - تحلیلی «بصیرت» وابسته به معاونت سیاسی سپاه در مطلبی با عنوان «ساز ناکوک» نوشت: ماجرای اخیر لغو کنسرت آقای همایون شجریان و حواشی آن را نباید به یک خطای فردی یک مسئول بیاهمیت یا تصمیم جزئی در وزارت ارشاد تقلیل داد. آنچه رخ داده، بروز یک تفکر معیوب و ساز ناکوک در مدیریت کشور است.
مسئول فرهنگی وزارت ارشاد، جوانی دههشصتیست که در فضای یک جریان خاص سیاسی و با آداب و رسوم آن طیف رشد کرده و دلبسته اندیشه و از اصحاب جدی این جریان است؛ این تفکر، شاخصههای روشنی دارد: پرگویی، پررویی، حاشیهسازی، ادعاهای بیپایه و ناتوانی در عمل.
برخی اصلاحطلبان صدای بلند و هیاهوی زیاد دارند؛ اما برنامه و توانی برای ساختن و آباد کردن ندارند؛ نابلد، کمکار، مدعی و بحرانآفرین و سیاسی کار و اهل نق زدن. نفعی به مردم نمیرسانند و تنها خروجیشان طلبکاری و مصرف وقت و سرمایههای کشور است.
در سوی دیگر، الگوی دیگری حضور دارد: جوان مؤمن انقلابی، کاربلد اما گمنام. او اهل هیاهو و نمایش نیست، حساسیتهای کودکانه و لوسبازیهای سیاسی برایش معنا ندارد؛ میتوان سختترین نقدها و حتی ناسزا را متوجه او کرد، اما در لحظههای حساس، نشان داده است که بزرگترین کارها را با کمترین هزینه و کمترین ادعا انجام میدهد. مراسمات با شکوه و بزرگ ملی برپا میکند، روستای زلزلهزده را در کوتاهترین زمان آباد میسازد، برای بیپناهان خانه میسازد و بیهیچ تبلیغ و خودنمایی، در ایام کرونا و جنگ خدماتی ماندگار ارائه میدهد. او ناشناس میماند، اما آثار خدماتش در زندگی مردم باقی میماند.
دو تفکر، دو سرنوشت متفاوت برای کشور رقم میزنند: یکی وابستگی به بیرون، هزینهتراشی تراشی و ادعاهای پوچ؛ دیگری خدمت، سازندگی و اتکا به خدا و مردم. بنابراین، ماجرای کنسرت یا هر رخداد مشابه، تنها آیینهای کوچک است برای بازشناسی این دو راه و انتخابی که ملت باید همواره آگاهانه در برابر آن قرار گیرد.
این تقابل تنها به حوزه فرهنگ محدود نیست.
ماجرای کنسرت شجریان نمونهای از یک ماکت فکری است که در عرصههای گوناگون مدیریت کشور نیز بارها تکرار شده: در مسکن، سوخت، برق، سیاست خارجی و دیپلماسی. همان تفکر اصلاحطلبانهای که خروجیاش جز حاشیه و بحران نیست، در هر عرصهای ظاهر شده، هزینههای سنگین بر دوش مردم گذاشته و در بزنگاهها به جای خدمت، بحران آفریده است.
پرادعایی و نابلدی اصلاحطلبان نهتنها مشکلی را حل نکرده، بلکه بر مشکلات مردم و نظام افزوده است. در مقابل، نیروهای جهادی و انقلابی، در جاهای مختلف، با کمترین امکانات و بیشترین اخلاص، توانستهاند گرههای بزرگ را باز کنند؛ همانگونه که پس از جنگ ۱۲ روزه، با ساماندهی آوارگان و بیخانمانها، الگویی عملی از خدمت بیادعا و کارآمد ارائه دادند.
اکنون روشن است که این دو تفکر، دو سرنوشت متفاوت برای کشور رقم میزنند: یکی وابستگی به بیرون، هزینهتراشی و ادعاهای پوچ؛ دیگری خدمت، سازندگی و اتکا به خدا و مردم. بنابراین، ماجرای کنسرت یا هر رخداد مشابه، تنها آینهای کوچک است برای بازشناسی این دو راه و انتخابی که ملت باید همواره آگاهانه در برابر آن قرار گیرد.