در تحلیل و بررسی دلایل گرایش به چندهمسری، بعضی روی تیپهای شخصیتی یا تعارضات حل نشده میان زوجین تمرکز میکنند در حالی که عبور از ازدواج نخست، دنیایی از دلایل عینی و روانی دارد.
به گزارش تابناک به نقل از ایرنا، در عصر حاضر و به موازات تحولاتی که در مفاهیم و هنجارهای خانوادگی و روابط زناشویی به وقوع پیوسته، مساله تمایل به ازدواج مجدد در انواع رسمی یا غیررسمی، پنهان یا آشکار و حتی برقرار روابط غیرمتعارف و منافی با هنجارها، شرع و قوانین، به عنوان یک پدیده یا آسیب اجتماعیِ بحثبرانگیز مطرح است.
اگر روابط خارج از ازدواج یا ازدواجهای پنهانی را کنار بگذاریم و از بررسی زمینهها و تبعات آن در شئون مختلف زندگی فردی، خانوادهها و جامعه بگذریم، ازدواج دوم یا چندم خود پدیدهای قابل تامل و نیازمند بررسی است.
این پدیده تنها به نارضایتیهای فردی از ازدواجی که صورت گرفته محدود نمیشود، بلکه ممکن است ریشه در عوامل ساختاری و کلان داشته باشد؛ از تغییرات هنجارهای اجتماعی و ملاحظات اقتصادی گرفته تا نیازهای عاطفی و روانی برآوردهنشده. تمایل به ازدواج دوم میتواند ناشی از عواملی همچون ناکارآمدی ارتباطی در زندگی اول، جاهطلبیهای مالی و اجتماعی یا حتی جستوجو برای مفهوم جدیدی از کمال در زندگی مشترک باشد.
در شرایطی که در بسیاری از جوامع، تک همسری به عنوان یک الزام قانونی شناخته میشود و در برخی دیگر هم عرف و هنجارهای عمومی موید و پشتوانه آن قرار گرفته، هنوز در برخی نقاط ملاحظات عشیرهای و فرهنگی-قومی زمینهساز ازدواجهای دوم و سوم و ... است.
مردی که احساس میکند جایگاهش در زندگی مشترک نادیده گرفته شده، ممکن است با ورود به یک رابطه جدید، هویت و ارزش خود را بازسازی کند. فقدان صمیمیت عاطفی و جنسی، ارتباطات پر از انتقاد یا تحقیر و سکوتهای طولانیمدت، از عواملی هستند که سبب میشوند مرد احساس تنهایی و طردشدگی کند
آمارهای منتشرشده از سوی معاونت امور جوانان وزارت ورزش و جوانان نشان میدهد که در سال ۱۴۰۱، حدود ۱.۵ درصد از کل ازدواجهای ثبتشده در کشور به صورت چندهمسری بوده است. این آمار معادل ازدواج مجدد تقریبا ۳۰۰ هزار مرد ایرانی است. با این حال، پدیده ازدواج مجدد در سراسر کشور الگوی توزیع یکسانی ندارد؛ بهطوری که بیشترین شیوع آن در استانهایی نظیر کرمان، سیستان و بلوچستان، گلستان، کردستان و خراسان جنوبی به ثبت رسیده است.
برای بررسی این پدیده، گفتوگویی با «اصغر کیهاننیا» نویسنده، روانشناس و مشاور ازدواج، «نازنین برادران» کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور خانواده و نیز «اکرم رضایینژاد» کارشناس ارشد روانشناسی بالینی داشته که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
دلایل مختلف چندهمسری؛ از ناباروری تا مشکلات جنسی و طراوتطلبی!
کیهاننیا در ابتدا به دلایل اصلی گرایش مردان به ازدواج دوم اشاره میکند و میگوید: نخستین و شایعترین دلیل، اختلاف جنسی میان زوجین است. این اختلافات زمانی بروز میکند که زن و شوهر نتوانند به تفاهمی در روابط جنسی خود برسند و همین مساله، مرد را به سمت ازدواج مجدد سوق میدهد.
دومین دلیل مهم، عدم وجود علاقه و کشش عاطفی است که به تدریج باعث سردی روابط میشود. در ادامه، سردمزاجی زن که مانع از تمایل او به روابط جنسی میشود، یکی دیگر از عوامل کلیدی است. همچنین، مردستیزی زن که ریشه در تجربیات ناخوشایند کودکی یا نوجوانی او دارد، میتواند به بیمیلی جنسی و در نتیجه، گرایش مرد به ازدواج دوم منجر شود.
او میافزاید که عوامل دیگری همچون اختلافات خانوادگی دائمی که صمیمیت را از بین میبرد، طراوتطلبی و گرایش به جوانی که در بسیاری از افراد مشهور مشاهده میشود و همچنین تنوعطلبی که در طول تاریخ در میان مردان رایج بوده، در این پدیده نقش دارند.
از سوی دیگر، دلایل فرهنگی و مذهبی نیز میتوانند تأثیرگذار باشند؛ بهگونهای که الگوهای مذهبی چندهمسری، برخی مردان را به این سمت سوق میدهد. این متخصص همچنین به تفاوت سطح تحصیلی و اجتماعی مرد و توقف رشد زن، ثروتمند شدن مرد یا باروری زن به عنوان دلایلی اشاره میکند که گاهی اوقات با تشویق اطرافیان نیز همراه میشوند.
ازدواج دوم درونگرا و برونگرا نمیشناسد
کیهاننیا تصریح میکند: شخصیت افراد نیز در این موضوع تأثیر بسزایی دارد. به گفته او، افراد برونگرا به دلیل روابط اجتماعی بیشتر، بیشتر به سمت تنوعطلبی و ازدواجهای متعدد میروند. در مقابل، افراد درونگرا ممکن است در زمان افسردگی، به ازدواج دوم پناه ببرند. وی همچنین به نقش خودشیفتگی و نیاز به تأیید اجتماعی اشاره میکند؛ جایی که مرد برای اثبات برتری خود یا پوشاندن احساس حقارت پنهان، به ازدواج مجدد روی میآورد تا به خودش ثابت کند که فردی موفق و ممتاز است.
پیامدهای منفی چند همسری
کیهاننیا در ادامه به پیامدهای منفی این نوع ازدواجها چنین میپردازد: ازدواج دوم به دلیل افشای برخی پنهانکاریها، موجب ایجاد اختلافات دائمی و بگو مگو بین زوجین میشود که تأثیر مخربی بر رشد عاطفی و روانی فرزندان میگذارد.
در چنین محیطی، فرزندان در ناامنی زندگی میکنند. همچنین، با از بین رفتن صمیمیت و صفا، دروغگویی و ریاکاری در خانواده افزایش مییابد و مسئولیتپذیری از بین میرود. این شرایط بحرانی، به محیطی تبدیل میشود که در آن هیچگونه تفاهم و شادابی وجود ندارد و این ناامنی بر آینده فرزندان، حتی بر ازدواجهای بعدی و رشد تحصیلی آنها نیز تأثیر میگذارد.
این روانشناس میافزاید: مهمترین راهحل، مذاکره و گفتوگوی سازنده است. به جای قهر کردن، بیرون رفتن، یا پرخاشگری، زن و شوهر باید با آرامش کنار هم بنشینند و مشکلات خود را روی کاغذ بیاورند تا بتوانند راه حل مناسبی برای آنها پیدا کنند. هدف از این گفتوگو نباید محاکمه یکدیگر باشد، بلکه باید به دنبال تبدیل بگو مگوی مخرب به گفتوگوی سازنده بود.
کیهان نیا: ازدواج دوم به دلیل افشای برخی پنهانکاریها، موجب ایجاد اختلافات دائمی و بگو مگو بین زوجین میشود که تأثیر مخربی بر رشد عاطفی و روانی فرزندان میگذارد
آنچه نادیده گرفتنش باعث ازدواج دوم میشود
از دید نازنین برادران، نیازهای عاطفی و روانی انسانها، نقشی بنیادی در حفظ کیفیت زندگی زناشویی دارند. وقتی این نیازها برآورده نشوند، بستر نارضایتی و فاصله عاطفی میان زوجین شکل میگیرد. در میان مردان، نیاز به توجه، محبت، صمیمیت و تحسین از جمله مهمترین عواملی هستند که در صورت نادیده گرفته شدن، میتوانند به بحران منجر شوند.
برخی مردان نیز تمایل شدیدی به تازگی و هیجان دارند و با یکنواخت شدن رابطه، احساس کسالت یا بیمعنایی میکنند. همچنین، گاهی نیاز به قدرت و کنترل نیز عاملی برای جستوجوی رابطه دوم است؛ مردی که احساس میکند جایگاهش در زندگی مشترک نادیده گرفته شده، ممکن است با ورود به یک رابطه جدید، هویت و ارزش خود را بازسازی کند.
مکانیسمهای منجر به چندهمسری
برادران در ادامه به نقش مکانیسمهای دفاعی در تصمیمگیری برای ازدواج دوم میپردازد؛ بسیاری از افراد بهجای مواجهه مستقیم با مشکلات، ناخودآگاه از این مکانیزمها برای کاهش اضطراب استفاده میکنند. برای نمونه، ممکن است فرد ناکامیهایش را سرکوب کرده و به جای تلاش برای اصلاح رابطه فعلی، به دنبال تجربه جدید برود. فرافکنی و انکار مشکلات واقعی، از جمله این واکنشها هستند که باعث میشوند فرد به جای ترمیم رابطه فعلی، سادهترین راه یعنی شروع رابطهای تازه را انتخاب کند. این مکانیسمها نشان میدهند که ازدواج دوم همیشه ناشی از کمبود بیرونی نیست، بلکه میتواند نتیجه فرار روانی فرد از مواجهه با حقیقت باشد.
این روانشناس تاکید میکند ویژگیهای شخصیتی و عزتنفس افراد در تصمیمگیری برای ازدواج دوم نقشی حیاتی دارند. برخی افراد به دلیل هیجانطلبی و میل به تجربههای جدید، از ثبات در روابط بلندمدت گریزانند و یکنواختی زندگی مشترک را تاب نمیآورند. شخصیتهای خودشیفته نیز برای ارضای نیاز به تحسین، به سمت ازدواج دوم گرایش پیدا میکنند.
مردانی که عزتنفس پایینی دارند، در روابطشان به دنبال اثبات ارزش خود هستند و تأیید از سوی یک فرد جدید را راهی برای ترمیم شکستهای روانی در ازدواج اول میبینند. این افراد ازدواج دوم را وسیلهای برای کسب اعتبار اجتماعی یا فرار از احساس ناکامی تلقی میکنند. بنابراین، نمیتوان این رفتار را تنها به مشکلات زناشویی نسبت داد، بلکه خلأهای شخصیتی و نیاز به تأیید بیرونی نیز در آن اثرگذار است.
پیامد تعارضاتی که در یک ازدواج حل نمیشود
به گفته برادران الگوهای ارتباطی ناسالم در ازدواج نخست میتوانند زمینهساز تمایل به ازدواج دوم باشند. فقدان صمیمیت عاطفی و جنسی، ارتباطات پر از انتقاد یا تحقیر، و سکوتهای طولانیمدت، از عواملی هستند که سبب میشوند مرد احساس تنهایی و طردشدگی کند. وقتی مردی در زندگی مشترک خود تجربهای از همدلی، حمایت یا گفتوگوی سالم نداشته باشد، ممکن است به دنبال فضایی برود که در آن شنیده و دیده شود.
رضایی نژاد: مردان چندهمسر باید برای مواجهه با قضاوتهای اجتماعی آماده باشند. افزون بر پیچیدگیهای خانوادگی، سایه سنگین قضاوتهای اجتماعی نیز بر ازدواج دوم سایه میافکند. در این میان، واکنشهای هیجانی یا دفاعی در برابر نگاههای انتقادی تنها وضعیت را بدتر میکند
وی تصریح میکند یکی از مهمترین دلایل گرایش به ازدواج دوم، تعارضات حلنشده در ازدواج اول است. بسیاری از زوجها به جای گفتوگو و یافتن راهحل، مشکلات را نادیده میگیرند. این تعارضهای پنهان بهتدریج به زخمهای عاطفی عمیق تبدیل شده و رابطه را از درون فرسوده میکنند.
مردی که از مواجهه با مشکلات گریزان است، ممکن است راه سادهتر، یعنی شروع یک رابطه جدید را انتخاب کند. چنین فردی، چون شیوه حل تعارض سازنده را نیاموخته، احتمالاً همان مشکلات را به رابطه دوم هم منتقل میکند. بنابراین، درمان واقعی در بهبود رابطه نخست نهفته است، نه در فرار از آن.
راه رفتن روی طنابی باریک در ارتفاع
رضایینژاد در این باره به پژوهشگر ایرنا میگوید: ازدواج مجدد مردان در حالی که از ازدواج اول همچنان جاری است، از نگاه روانشناسان یکی از پرریسکترین تصمیمهای زندگی خانوادگی به شمار میرود. این موقعیت شبیه به راه رفتن روی طنابی باریک در ارتفاع است که هر لحظه خطر سقوط در آن وجود دارد: «مرد در چنین شرایطی باید نخستین گام را با گفتوگویی صادقانه و غیردفاعی با همسر اول بردارد.»
به باور این زوجدرمانگر، توضیح شفاف دلایل، پرهیز از پنهانکاری و پذیرش مسئولیت کامل تصمیم، میتواند از بروز بحران جدی جلوگیری کند. او مرزبندی روشن میان دو خانواده و احترام به نقشها را شرط اساسی در حفظ حرمت و پیشگیری از تنشهای طولانیمدت میداند.
او میافزاید این مردان باید برای مواجهه با قضاوتهای اجتماعی آماده باشند. افزون بر پیچیدگیهای خانوادگی، سایه سنگین قضاوتهای اجتماعی نیز بر ازدواج دوم سایه میافکند. همچنین واکنشهای هیجانی یا دفاعی در برابر نگاههای انتقادی تنها وضعیت را بدتر میکند، در حالی که خونسردی و پاسخهای حسابشده میتواند فشار اجتماعی را کاهش دهد.
وی تأکید میکند که اگر مرد نتواند میان همسر اول، همسر جدید و فضای مشترک روابطشان تعادلی عادلانه برقرار کند، ازدواج مجدد بهجای فرصتی برای بازتعریف زندگی، به منبعی تازه از تعارض و فرسایش روانی بدل خواهد شد.
رضائینژاد ازدواج مجدد را مثلثی متشکل از سه ضلع میداند: همسر اول، همسر دوم و خود مرد؛ مثلثی که بدون رعایت عدالت فرو میپاشد. وی میگوید: هر ضلع خواستههای متفاوتی دارد؛ همسر جدید امنیت و توجه بیشتر میخواهد و همسر اول همچنان با مسائل مالی و عاطفی مشترک درگیر است.
به باور این کارشناس، مرد موفق کسی است که منابع عاطفی و مالی خود را با اولویتبندی منصفانه تقسیم کند و هیچیک از طرفین احساس حاشیهنشینی نداشته باشند.