گزارش خبرنگار نیویورک تایمز از وضعیت تهران پس از جنگ 12 روزه

عصر ایران یکشنبه 16 شهریور 1404 - 15:21
امید برخی از رهبران اسرائیل مبنی بر اینکه جنگ 12 روزه باعث شورش مردمی خواهد شد، به شدت بی‌اساس بود. ایرانیان به جای شورش علیه رهبرانشان، متحدتر شدند و بر حسب ظاهر آهسته آهسته به زندگی عادی بازگشته‌اند.

خبرنگاران روزنامه نیویورک تایمز که مجوز گرفته بودند به ایران سفر کنند، در پایان سفر خود به ایران گزارشی از حال و هوا  و فضای تهران دو ماه پس از پایان جنگ 12 روزه را منتشر کردند.

به گزارش عصرایران، در گزارش این خبرنگاران آمده است:

استاد دانشگاه ساکن محله ای از تهران حال و هوای مبهم و رازآلودی داشت. همسایه‌ها می گفتند که یک محافظ در حالی که این استاد دانشگاه از آپارتمانش در خیابانی پردرخت در مرکز تهران خارج می شد، او را دنبال می‌کند. مردی کم‌حرف با ریش خاکستری و ضخیم؛ هیچ‌کس کاملا مطمئن نبود که چرا به محافظت نیاز دارد. همه می‌دانستند که نباید بپرسند.

این موضوع ظاهرا هیچ ربطی به امیرعلی خرمی، نوجوانی که در همسایگی آن استاد دانشگاه زندگی می‌کرد، نداشت. خانواده امیرعلی 14 ساله که شیفته بازی‌های ویدیویی و فوتبال بود، گفتند که رویای دروازه‌بان حرفه‌ای شدن را در سر می‌پروراند. او به سختی متوجه همسایه مسنی می‌شد که گاهی اوقات در خیابان با پدرش خوش و بش می‌کرد.

سپس، در 13 ژوئن، در ساعات اولیه حمله اسرائیل، سرنوشت آنها به طور جدایی‌ناپذیری به هم گره خورد. یک بمب اسرائیلی به خانه استاد، دکتر" احمدرضا ذوالفقاری" که معلوم شد یکی از دانشمندان برجسته هسته‌ای ایران است، برخورد کرد.

این انفجار نه تنها دانشمند و خانواده‌اش را کشت، بلکه به ساختمان‌های اطراف نیز سرایت کرد و دیوار به دیوار را در هم کوبید تا اینکه به اتاق خواب تنگ امیرعلی رسید و او را نیز کشت.

امیرمحمد، برادر 21 ساله‌اش، در حالی که تقریبا دو ماه پس از حمله در میان خرابه‌های اتاق خوابشان ایستاده بود، به من گفت که یک ساعت طول کشید تا امدادگران پیکر له شده امیرعلی را از زیر آوار بیرون بکشند.

امیرمحمد به مجسمه مرد عنکبوتی غبارآلودی که از زیر آوار اتاق بیرون زده بود اشاره کرد. او گفت: "امیرعلی عاشق زندگی بود. چه کار کرده بود که مستحق مرگ باشد؟"

صدها غیرنظامی ایرانی در حمله ماه ژوئن اسرائیل جان باختند، زمانی که بمب‌ها و موشک‌های اسرائیلی به مدت 12 روز بر تهران، شهری پهناور با 10 میلیون نفر جمعیت، باریدن گرفت و آن را خونین و آشفته کرد. 

بمب‌افکن‌های آمریکایی تاسیسات هسته‌ای کلیدی در جنوب را بمباران کردند. اما این حملات به پایتخت بود که عمیق‌ترین شوک را در میان بسیاری از ایرانیان ثبت کرد و نشان داد که رقابت قدیمی کشورشان با اسرائیل وارد مرحله جدید، بی‌ثبات و خطرناکی شده است.

اسرائیل در یک لحظه حساس، زمانی که "نیروهای نیابتی" ایران مانند حماس و حزب‌الله به شدت تضعیف شده بودند، به دنبال فلج کردن برنامه هسته‌ای ایران و تضعیف رهبری آن در منطقه بود. جت‌های جنگنده و پهپادها مراکز فرماندهی نظامی و سایر اهداف را بمباران کردند و فرماندهی ارشد نظامی ایران و همچنین حداقل 13 دانشمند هسته‌ای را ترور کردند.

اما این بمب‌ها همچنین به یک زندان شلوغ، یک ایستگاه تلویزیونی که اخبار را پخش می‌کرد و آپارتمان‌هایی پر از خانواده‌های در خواب در نیمه های شب برخورد کردند. حتی مسافران نیز در امان نبودند: فیلم‌های ویدئویی نشان می‌دهد که بمب‌هایی که در ترافیک ساعات شلوغی سقوط می‌کردند، وسایل نقلیه را مانند اسباب‌بازی به هوا پرتاب می‌کردند. (میدان تجریش)

 طبق اعلام وزارت بهداشت ایران، در مجموع 700 غیرنظامی و نزدیک به 400 پرسنل نظامی و هسته‌ای جان باختند. خبرگزاری فعالان حقوق بشر، یک گروه مستقل مستقر در ایالات متحده، مرگ 436غیرنظامی، 435 نظامی و  319 نفر دیگر را که هنوز سرنوشتشان مشخص نیست، تایید کرد.

تهران آخرین بار در سال 1988 مورد حمله بزرگی قرار گرفت، زمانی که موشک‌های اسکاد عراق به محله‌های شلوغ برخورد کردند و حداقل 400 غیرنظامی را کشتند. اما بسیاری از ساکنان تهران به من گفتند که آن حملات از این جنگ اخیر شدت کمتری داشتند و امید کمی دارند که آتش‌بس لرزانی که در 25 ژوئن برقرار شد، برای مدت طولانی دوام بیاورد.

فریدون سلطانی، سنگ‌تراش، هنگام ترک مراسم یادبود ژنرال حسین سلامی، فرمانده ترور شده سپاه پاسداران ایران، به من گفت: "ما چشم به آسمان دوخته‌ایم. هیچ‌کس باور ندارد که این ماجرا تمام شده است."

شیوه‌ای جدید از جنگ

این جنگ کوتاه اما شدید، نشانه‌ای از تغییر لرزه‌ای شدیدی بود که خاورمیانه مدرن را شکل داده است.

سال‌ها، اسرائیل و ایران درگیر جنگی در سایه بودند. ایران از طریق "گروه‌های نیابتی" مختلف منطقه‌ای خود با اسرائیل می‌جنگید. اسرائیل نیز سعی  می کرد از طریق خرابکاری و ترور هدفمند برنامه هسته‌ای ایران را فلج کند. در خیابان‌های تهران، قاتلان موتورسوار، بمب‌هایی را به ماشین‌های دانشمندان هسته‌ای چسباندند یا آنها را در صندلی‌هایشان هدف قرار دادند. همسران و کودکان تا حد زیادی آسیب ندیدند.

در ماه ژوئن، اسرائیل این دکترین را به نفع اقدام نظامی بی‌رحمانه که منجر به قتل صدها غیرنظامی شد، کنار گذاشت. در بسیاری از حملات، ساکنانی که بدشانس بودند و خانه شان در کنار یک دانشمند هسته‌ای یا یک ژنرال ارشد بود نیز کشته شدند ؛ برخی دیگر از حملات اسرائیل نیز مستقیما اهداف غیرنظامی را با هدف آشکار بی‌ثبات کردن دولت ایران هدف قرار دادند.

به گفته وزارت بهداشت ایران، مرگبارترین حادثه، بمباران یک ساعته زندان اوین، منجر به کشته شدن 80 نفر از جمله زندانیان، مددکاران اجتماعی و کودکان شد. مقامات اسرائیلی این حمله را با برچسبل "نمادین" توجیه کردند. اما دیده‌بان حقوق بشر و عفو بین‌الملل آن را احتمالا یک جنایت جنگی خواندند.

رهبران ایران پس از جنگ خود را پیروز این معرکه توصیف کرده و تلاش کردند غم و اندوه ملی را به سمت ایجاد یک فضای اتحاد ملی گرایانه سوق دهند. ابراهیم رضایی، سخنگوی کمیته امنیت ملی مجلس، در مصاحبه‌ای گفت: "آنچه شما را نکشد، شما را قوی‌تر می‌کند."

تصاویر و بنرهای بزرگی از  ژنرال‌ها و دانشمندان هسته‌ای کشته‌شده (به شهادت رسیده) بر فراز میادین اصلی تهران خودنمایی می‌کردند. در مراسم یادبود رسمی، صفحات نمایش ویدیویی مسجد، موشک‌هایی را نشان می‌دادند که به سمت اسرائیل در حرکت بودند. شمارش معکوس دیجیتالی برای "محو اسرائیل" – روی عدد 5533 - روزی که من از آنجا بازدید کردم - مانند سال‌ها، در میدان فلسطین تهران با جسارت می‌درخشید.

در دانشگاه تهران، دانشجویان در سالنی جمع شده بودند که یک روحانی به نمایندگی از رهبر ایران، مشغول سخنرانی بود و داشت ومی گفت: در روز آخر جنگ آتش بس در اثر التماس آمریکا و اسرائیل برای توقف جنگ برقرار شد."

فاطمه پنجی، دانشجوی 24 ساله، با دقت گوش می‌داد. او گفت که جنگ تجربه وحشتناکی بوده است و تعریف کرد که چگونه در خوابگاهش در حالی که بمب‌ها در نزدیکی‌اش می‌افتادند، پناه گرفته بود. اما گفت این جنگ او را مصمم کرد که آینده‌اش را وقف ایران کند، "حتی زندگی‌ام را."

دیگران مرددتر بودند و خشم خود را نسبت به اسرائیل با ناامیدی از دولت خودشان متعادل می‌کردند. پیش از این، تحریم‌های شدید آمریکا که با هدف فشار بر ایران بر سر برنامه هسته‌ای‌اش وضع شده بود، اقتصاد کشور را فلج کرده است.

تابستان امسال، کمبود مزمن آب و برق در بدترین موج گرما در سال‌های اخیر، سختی آنها را تشدید کرد. اکنون، از زمان جنگ، بسیاری دیگر حتی در خانه‌های خود احساس امنیت نمی‌کنند.

وقتی احمد حیاتی‌زاده در 13 ژوئن از تختش به پایین پرتاب شد، ترسید که این زلزله بزرگی باشد که زمین‌شناسان مدت‌هاست برای تهران پیش‌بینی کرده‌اند. در واقع، این بمبی بود که دکتر "ذوالفقاری"، دانشمند هسته‌ای ساکن آن سوی خیابان را هدف قرار داد.

حالا آقای حیاتی‌زاده، یک تاجر بازنشسته، شب‌ها به سختی می‌خوابد. او در حالی که کنار یک مبل تکه‌تکه ایستاده بود، گفت: "اگر اینجا در امان نباشم، پس کجا می‌توانم بروم؟"

احساسات پیچیده درباره جنگ و آمریکا

یک شب در اواخر ماه ژوئیه، هزاران خانواده در گوشه‌ای از بهشت زهرا، گورستان اصلی و وسیع تهران، جمع شدند تا یاد کشته‌شدگان جنگ (شهدای) 40 روز قبل، که نقطه عطفی مهم در فرهنگ ایران است، را گرامی بدارند.

صدها قبر تازه کنده شده، که با گلبرگ‌های گل رز پوشیده شده بودند، قطعه ای را که به شهدای جنگ اخیر اختصاص داده شده بود، پر کرده بودند. زنان سیاه‌پوش بر سنگ قبرهای مرمرین خم شده بودند و دعاهایی زمزمه می‌کردند. مردان آرام بر سینه می‌کوبیدند و اشک‌هایشان را پنهان می‌کردند.

مرد جوانی با صدایی پراحساس، در حالی که عزادارانی عکس‌های کشته‌شدگان را در دست داشتند - افسران و سربازان ارتش، و همچنین بازرگانان، دانشجویان و داوطلبان هلال احمر - با لحنی آهنگین، نوحه می خواند. کوچکترین قربانی، "رایان قاسمیان" نوزادی بود که به همراه مادرش به خاک سپرده شده بود.

برای چند ساعت کوتاه، این مراسم، ایرانیان را گرد هم آورد. غم و اندوه آمیخته با خشم، آنها را متحد کرد.

لیلا علیزاده در حالی که عکسی از برادرش، افسر نیروی هوایی که به گفته او در نزدیکی تاسیسات غنی‌سازی اورانیوم زیرزمینی در فردو کشته شده بود، در دست داشت، گفت: "آنها فکر می‌کنند می‌توانند با کشتن فرماندهان ما، ما را تضعیف کنند. اما این کار فقط ما را قوی‌تر خواهد کرد."

حدیث پازوکی، مدیر اجرایی مُد با چهره‌ای رنگ‌پریده، بر مزار پدرش که در خیابان توسط یکی از بمب‌هایی که به زندان اوین برخورد کرد، کشته شد، نشسته بود. او با چشمانی اشک آلود به من گفت: "او هرگز در زندگی‌اش در یک تجمع سیاسی شرکت نکرد. او با اسرائیل یا آمریکا چه کار داشت؟ خانم پازوکی افزود که جنگ احساسات پیچیده‌ای را برانگیخته است. او گفت: "جوانان ایرانی رویای آمریکایی را تحسین می‌کنند." اما به گفته او، تقصیر مرگ پدرش مستقیما متوجه رئیس جمهور ترامپ است که در سال 2018 از توافق هسته‌ای با ایران خارج شد: "این جنگ بر گردن اوست."

یکی دیگر از عزاداران که خود را خدیجه معرفی کرد، گفت: "هیچ مادر عاقلی اجازه نمی‌دهد فرزندانش در این کشور در حال جنگ بمانند." او افزود، آنچه ایرانیان بیش از هر چیز می‌خواستند، "صلح و آزادی" بود.

امید برخی از رهبران اسرائیل مبنی بر اینکه جنگ باعث شورش مردمی خواهد شد، به شدت بی‌اساس بود.

ایرانیان به جای شورش علیه رهبرانشان، متحدتر شدند و بر حسب ظاهر آهسته آهسته به زندگی عادی بازگشته‌اند. کسانی که در طول جنگ از تهران و شهرهای بزرگ خروج کرده بودند، عمدتا بازگشته‌اند. رستوران‌های مجلل در مناطق مرفه شمال تهران دوباره در آخر هفته‌ها شلوغ می‌شوند. ترافیک بدنام شهر از سر گرفته شده است.

در عین حال، حس آسیب‌پذیری نیز در شهر موج می‌زند. نفوذ هواگردها و پرتابه های اسرائیلی به حریم هوایی ایران و تهران، بسیاری از ساکنان را بی‌سروصدا نگران می‌کند. 

با این حال، حس تغییر نیز وجود دارد، اینکه جنگ چیزی ناملموس را در ایران تغییر داده است و ممکن است کشور را به سمت مسیر جدید غیرقابل پیش‌بینی سوق دهد.

این لحظه‌ای برای وارد شدن به فضای جنگی است. اعضای بسیج دانشجویی، در کنار ویرانه‌های خانه دکتر ذوالفقاری جمع شدند.

زنان لاله - گل ملی ایران - را روی تیرهای چراغ برق نقاشی کردند، در حالی که مردان پرچم‌ها را روی آوار انداختند و خواستار انتقام شدند. علی سلیمانی، دانشجوی حقوق، گفت: "ما جنگ می‌خواهیم."
در کنار او، گرافیتی‌های جدیدی روی تکه‌ای از بتن شکسته می‌درخشید. شعار روی آن نوشته شده بود: "شما آن را شروع کردید. ما آن را تمام خواهیم کرد."

 

پربیننده ترین پست همین یک ساعت اخیر

منبع خبر "عصر ایران" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.