عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - فیلم «راشومون» ساختۀ آکیرا کوروساوا در سال ۱۹۵۰، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین آثار سینمای ژاپن و جهان است. این فیلم نه تنها یک داستان جنایی و معمایی را روایت میکند، بلکه به بررسی فلسفۀ حقیقت، پیچیدگیهای روان انسان و نسبیگرایی اخلاق میپردازد. «راشومون» بر اساس دو داستان کوتاه از رینوسوکه آکوتاگاوا، به نامهای «راشومون» و «دروازۀ راشومون» ساخته شده است، و به واسطۀ تکنیکهای نوآورانه، فیلمبرداری خلاقانه و پیامهای عمیق فلسفی، شهرت جهانی یافت.
پس از پایان جنگ جهانی دوم، ژاپن در شرایطی بحرانی و متزلزل به سر میبرد. فروپاشی اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی، و حضور نیروهای اشغالگر آمریکایی، باعث شده بود که جامعۀ ژاپن با بحران هویت و فروریزی ارزشهای سنتی مواجه شود. کوروساوا در این فضای تاریخی، با اقتباس از آثار آکوتاگاوا، فیلمی ساخت که هم نقدی اجتماعی و فرهنگی بود و هم داستانی با ابعاد روانشناختی پیچیده.
فیلم در کنار روایت داستانی، به نوعی واکنشی است به شرایط پساجنگ و بحران اعتماد در جامعه. فروپاشی اخلاق و نابسامانی اجتماعی، در خرابههای دروازۀ راشومون که محل وقوع صحنههای کلیدی فیلم است، به تصویر کشیده شده است (راشومون نام بزرگترین دروازۀ قدیم در شهر کیوتو بود با پهنای 32 متر و ارتفاع تقریبا 10 متر. این دروازه در سال 789 میلادی ساخته شده بود). این نمادگرایی مکانی، به مخاطب پیام میدهد که شرایط خارجی و محیط انسانی، چگونه بر رفتار و تصمیمات افراد تأثیر میگذارد.
«راشومون» روایت چندگانهای از یک حادثۀ خشونتآمیز در جنگل را ارائه میدهد. یک سامورایی و همسرش از جنگل عبور میکنند و توسط راهزنی به نام تاجیمارو مورد حمله قرار میگیرند. سامورایی کشته میشود و همسر او ربوده میشود. یک دادگاه برای بررسی این حادثه تشکیل میشود و چهار راوی مختلف – راهب، هیزمشکن، همسر سامورایی و خود راهزن – روایتهای متفاوت و متناقضی از اتفاق ارائه میدهند.
هر روایت، تصویری متفاوت از حقیقت ارائه میکند: راهزن خود را به عنوان عامل قهرمان و سامورایی را ضعیف و ترسو نشان میدهد؛ همسر سامورایی از رفتار خود دفاع میکند و روایت متفاوتی ارائه میدهد؛ راهب و هیزمشکن نیز زاویۀ نگاه خاص خود را دارند. این اختلاف روایتها، بیننده را مجبور میکند که مفهوم حقیقت و واقعیت را از زاویهای فلسفی بازبینی کند.
در تمام روایتهای ضد و نقیض فیلم یک چیز ثابت است: مرگ سامورایی! سامورایی که در سنت کهن ژاپنی، مصداق شجاعت و وفاداری است، کاملا دست بسته، به چنگ یک غریبه میافتد و صرفا ناظر تعرضی است که به او و همسرش میشود.
برخی از منتقدین، مرگ سامورایی را مصداق مرگ باورهای سنتی مردم ژاپن میدانند. و نیز مصداق شکست و تسلیم تحقیرآمیز امپراتور هیراهیتو، ملقب به پسر آسمان، در جنگ جهانی دوم. پس از بمباران اتمی ژاپن، امپراتورِ غالبا پنهان از نظرها، که تا پیش از آن به بُتی برای مردمان ژاپن بدل شده بود، تسلیمنامۀ ژاپن در برابر آمریکا و غرب را در رادیو قرائت کرد و بدینترتیب اقتدارش در چشم مردم ژاپن شکسته شد.
عصارۀ تمام تعرضها به باورهای سنتی مردم ژاپن را در کالبد کاراکتر راهزن (با بازی بازیگر سرشناس سینمای ژاپن توشیرو میفونه) میبینیم. قهقههای ناگهانی او در دل فیلم، گویی به تمسخر گرفتن تمام آرمانهای نظامی و باورهای سنتی ملت ژاپن است. گویی که راهزن آمده است تا با تعرض به سامورایی، حقیقت تلخی را برای مردم ژاپن عریان و عیان کند.
یکی از برجستهترین ویژگیهای «راشومون»، استفاده از روایت غیرخطی و فلشبکهای متعدد است. کوروساوا نشان میدهد که هر فرد حقیقت را از دیدگاه خود میبیند و هیچ روایتی کاملاً قابل اعتماد نیست. این تکنیک، نه تنها جذابیت داستانی ایجاد میکند، بلکه پیام فلسفی فیلم را تقویت میکند: حقیقت مطلق وجود ندارد و هر انسان حقیقت را بر اساس تجربیات، انگیزهها و احساسات خود تفسیر میکند.
استفاده از چهار روایت متفاوت باعث میشود بیننده همواره در حالت تردید و پرسش باقی بماند. این ساختار باعث شد که «راشومون» به نمادی از نسبیگرایی حقیقت در سینما تبدیل شود و الهامبخش فیلمسازان بسیاری در سراسر جهان باشد.
کوروساوا در «راشومون» به شدت به نور و سایه، و ترکیب آنها در تصویرسازی توجه کرده است. فیلمبرداری توسط کازوئو میورا، با استفاده از نور طبیعی و سایههای تیره، فضایی وهمآلود و پرتنش ایجاد میکند. خرابههای دروازۀ راشومون، نمادی از فروپاشی اخلاقی و اجتماعی است و نور و سایه در فیلم، تضاد میان حقیقت و دروغ، خوبی و شر، را به صورت بصری نمایش میدهند.
در بسیاری از صحنهها، نور و سایه شخصیتها و محیط، حالت روانشناختی و عاطفی آنها را منعکس میکند. این شیوۀ تصویری، به مخاطب کمک میکند تا علاوه بر روایت کلامی، از طریق تصویر نیز با مفاهیم فلسفی فیلم ارتباط برقرار کند.
شخصیتها در «راشومون» نماد ابعاد مختلف روان انسان هستند. راهزن تاجیمارو، نمایندۀ خودخواهی، غرور و تزویر انسانی است. او حقیقت را بر اساس منافع خود بازگو میکند و تلاش میکند تصویر مثبتی از خود ارائه دهد.
همسر سامورایی نمایندۀ احساسات پیچیدۀ انسانی، ترس و میل به بقاست. روایت او نشاندهندۀ تناقض میان وفاداری و غریزۀ انسانی است. ظاهرا راهزن به همسر سامورایی تعرض کرده، اما این تعرض تقریبا بدون مقاومت زن صورت گرفته است و به همین دلیل همسر سامورایی هم چندان بیگناه به نظر نمیرسد.
راهب و هیزمشکن نیز دیدگاههای متفاوتی نسبت به اخلاق و حقیقت دارند و با هر روایت، جنبهای از تردید و ضعف انسانها را به نمایش میگذارند.
کوروساوا با تحلیل روانشناختی شخصیتها، نشان میدهد که انسانها تحت فشار شرایط، تمایل به خودفریبی، دروغ و پنهانکاری دارند و حقیقت اغلب تحت تأثیر ذهنیات و انگیزههای فردی قرار میگیرد.
«راشومون» نقدی به جامعۀ پس از جنگ ژاپن است. در این دوره، ارزشهای سنتی و اخلاقی دچار تزلزل شده بودند و بحران اعتماد میان افراد مشهود بود. فیلم نشان میدهد که انسانها چگونه در مواجهه با تهدید و فشار، دست به انتخابهای اخلاقی و غیر اخلاقی میزنند و حقیقت را برای منافع شخصی تفسیر میکنند.
پیام فلسفی فیلم فراتر از داستان جنایی است: هیچ حقیقت مطلقی وجود ندارد و هر فرد جهان را از دیدگاه خود میبیند. این موضوع، بیننده را به تفکر عمیق دربارهی ماهیت انسان و اخلاق دعوت میکند و باعث میشود فیلم همچنان پس از بیش از هفت دهه، جذاب و آموزنده باقی بماند.
«راشومون» نه تنها در ژاپن بلکه در جهان تأثیرگذار بود. این فیلم، سینمای ژاپن را به غرب معرفی کرد و باعث شد که منتقدان و سینمادوستان جهانی با هنر کوروساوا آشنا شوند. جایزۀ شیر طلایی جشنواره ونیز و توجه منتقدان غربی، نشاندهندۀ اهمیت جهانی این اثر است.
تأثیر فیلم بر سینمای بعد از خود نیز گسترده بود. بسیاری از فیلمسازان غربی، از تکنیکهای روایت غیرخطی، فلشبک و استفاده از نور و سایه در آثار خود الهام گرفتند. آثار متأخر مانند «گزارش اقلیت» و «قتل در قطار سریعالسیر شرق»، تا حدی از این روشهای روایت و فلسفۀ نسبیگرایی حقیقت بهره بردهاند.
«راشومون» تنها یک فیلم جنایی یا داستانی نیست؛ این اثر، بازتابی از پیچیدگیهای روان انسان، نسبیگرایی حقیقت، و بحران اخلاقی جامعه است. کوروساوا با استفاده از روایتهای متناقض، فلشبک، نور و سایه و تحلیل روانشناسانۀ شخصیتها، فیلمی خلق کرده که مخاطب را به پرسش دربارۀ حقیقت و اخلاق فرا میخواند.
این فیلم نشان میدهد حقیقت، نه مطلق است و نه همیشه قابل دسترسی؛ بلکه هر فرد آن را از منظر خود بازسازی میکند. «راشومون» نمونهای برجسته از سینمای فلسفی، اجتماعی و روانشناختی است و همچنان پس از بیش از هفت دهه، جایگاه ویژهای در تاریخ سینما دارد.
با نگاه به «راشومون»، میتوان دریافت که سینما میتواند فراتر از سرگرمی عمل کند و به یک ابزار تفکر فلسفی و اجتماعی تبدیل شود؛ ابزاری که مخاطب را وادار به تأمل دربارۀ انسان، اخلاق و حقیقت میکند.