به گزارش اقتصادنیوز، اروپا باید فکری به حال امنیت خود کند. اگر آنها به سرعت به بازسازی صنایع دفاعی خود دست نزنند، نمیتوانند در مقابل روسیه شانسی داشته باشند. آمریکایِ دونالد ترامپ دیگر هزینههای دفاع اروپا را پرداخت نمیکند و کشورها باید به فکر راهحل دیگری باشند.
هیو د سانتیس در نشنال اینترست نوشت: ایجاد یک ساختار امنیتی مستقل اروپایی ممکن است دشوار باشد، اما هیچ جایگزین دیگری برای بازدارندگی در برابر روسیه وجود ندارد.
اروپا در یک نقطه عطف تاریخی قرار دارد. چه دونالد ترامپ، رئیسجمهور اوکراین، ولودیمیر زلنسکی را وادار کند توافق صلحی به نفع روسیه بپذیرد و چه بهطور کامل از این مناقشه کنار بکشد، رهبران اروپایی دیگر نمیتوانند ایالات متحده را تضمینکننده امنیت خود بدانند. آنها میتوانند همچنان با چاپلوسی ترامپ و لابیگری نزد رهبران کنگره امیدوار باشند که پیوندهای امنیتی قطع نشود. یا میتوانند برای دفاع از خود در برابر روسیه جنگطلب، بدون اتکای آمریکا، برنامهریزی کنند.
روابط فرا آتلانتیک، که از سال ۱۹۴۹ پایهگذار ثبات جهانی بوده است، از جنبههای تجاری و امنیتی دچار گسست شده است. برای آرام کردن ترامپ و حفظ حضور آمریکا در اروپا، اتحادیه اروپا در ژوئیه با توافق تجاری یکجانبهای با آمریکا موافقت کرد. طبق این توافق، تعرفهها بر بیشتر صادرات اتحادیه اروپا به آمریکا به ۱۵ درصد محدود میشود که رقمی بسیار بالاتر از نرخ کنونی ۱.۵ درصد است. نخستوزیر فرانسه، فرانسوا بایرو، این اقدام را «عملی از سر تسلیم» خواند. برای تضمین تعهد ترامپ به امنیت جمعی ناتو، متحدان اروپایی یک ماه پیشتر در نشست لاهه پذیرفتند که تا سال ۲۰۳۵ هزینههای دفاعی خود را به ۵ درصد تولید ناخالص داخلی افزایش دهند.
با این حال، با توجه به غیرقابل پیشبینی بودن ترامپ، متحدان اروپایی مطمئن نیستند که خواستههای تجاری و مالی او تغییر نکند. درست است که ترامپ با انتقال تسلیحات جدید به اوکراین که هزینهاش توسط متحدان اروپایی پرداخت میشود، موافقت کرده و از بمبارانهای بیوقفه روسیه علیه شهرها، مانند حمله ۲۹ اوت به کییف، خشمگین شده است. اما با توجه به اینکه دولت ترامپ و بخش زیادی از افکار عمومی، چین را تهدیدی بزرگتر میدانند، نتیجه گرفتن اینکه چنین کمکی نشانه تمایل پایدار به دفاع از اوکراین یا متحدان اروپایی است، سادهلوحانه خواهد بود.
رئیسجمهور بیثباتی خود را در نشست ۱۵ اوت در آلاسکا با ولادیمیر پوتین به نمایش گذاشت. نه درخواست قبلیاش برای آتشبس محقق شد و نه هشدارش به روسیه درباره «عواقب شدید» در صورت عمل نکردن. همچنین این نشست به تضمینهای امنیتی برای اوکراین، که رهبران اروپایی خواستار آن بودند، منجر نشد.
شوخیهای دوستانه میان ترامپ و پوتین در این نشست، نزدیکی بیشتر میان روسیه و آمریکا را آشکار کرد. پوتین هیچ وعده یا امتیازی نداد زیرا معتقد است زمان به سود اوست—چه در میدان جنگ و چه در مذاکرات با ترامپ. ترامپ که مشتاق است اعتبار یک توافق را به نام خود ثبت کند، بار پایان جنگ را بر دوش زلنسکی گذاشته است؛ به این معنا که احتمالاً باید حدود ۲۰ درصد از دونباس را که در کنترل نظامی روسیه نیست، واگذار کند.
دستاوردهای ارضی در کریمه و دونباس، پوتین را جسورتر خواهد کرد تا موفقیت خود در اوکراین را در جاهای دیگر تکرار کند؛ چراکه هدف همیشگی او بازسازی امپراتوریای بوده است که شوروی در سال ۱۹۹۱ از دست داد. مولداوی میتواند هدف بعدی باشد، زیرا بهانهای مشابه جمعیت روسزبان نیازمند «حمایت» را دارد. همچنین ممکن است یکی از کشورهای بالتیک هدف قرار گیرد؛ هرچند حمله مستقیم به آنجا باعث فعال شدن ماده ۵ ناتو خواهد شد که حمله به یک عضو را حمله به همه اعضا میداند. فراتر از این، پوتین میتواند نفوذ روسیه را در کشورهایی از ناتو مانند اسلواکی و مجارستان، که به دنبال عادیسازی روابط با مسکو هستند، گسترش دهد.
متحدان اروپایی نسبت به تهدید دشمنی که یکسوم کل هزینههای دولتی خود را به دفاع اختصاص میدهد، بیتفاوت نیستند. دبیرکل ناتو، مارک روت، هشدار داده است که روسیه میتواند تا سال ۲۰۳۰ به اروپا حمله کند. اما اروپاییها از نظر روانی برای آن آماده نیستند.
بهجز کشورهای مرزی شرقی ناتو، بیشتر متحدان ریسکگریزند. آنها از اقداماتی که ممکن است بهطور ناخواسته باعث جدایی آمریکا از اروپا شود، پرهیز میکنند. همانطور که یکی از تحلیلگران موسسه مطالعات امنیتی اتحادیه اروپا گفت: هرچه متحدان بیشتر مسلح شوند، بهانه بیشتری به سیاستمداران آمریکایی برای ترک خواهند داد. علاوه بر این، به دلیل ترس از افزایش پوپولیسم، رهبران سیاسی افکار عمومی را برای احتمال جنگ با روسیه آماده نکردهاند.
اگرچه حمایت از «خودمختاری استراتژیک» در سالهای اخیر افزایش یافته است، اما متحدان هنوز فاصله زیادی تا ایجاد یک نیروی کارآمد دارند که دشمنان از آن بیم داشته باشند، همانطور که رئیسجمهور فرانسه امانوئل مکرون، اشاره کرده است. علیرغم بودجههای دفاعی بزرگتر، کشورهای اروپایی صنایع خود را در اولویت قرار میدهند. نتیجه، یک نظام تدارکاتی پراکنده با تانکهای متعدد است که مانع از همافزایی و ایجاد یک نیروی هماهنگ میشود. همین پراکندگی در حوزه تجارت بینالملل هم رقابتپذیری اتحادیه اروپا را تضعیف کرده است.
برای ساخت یک نیروی دفاعی مستقل، رهبران اروپایی باید از تنگنظری دست بردارند و روی موثرترین سامانههای تسلیحاتی تمرکز کنند. چراکه استفاده مشترک از این سامانهها هزینههای خرید را کاهش میدهد. طبق برآورد اندیشکده بروگل (مستقر در بروکسل)، برای جلوگیری از موفقیت حمله روسیه به کشورهای بالتیک، حداقل به ۱۴۰۰ تانک و ۳۰۰ هزار نیروی پیاده نیاز است.
اروپا همچنین باید ضعفهای خود در نیروی هوایی را برطرف کند: جنگندههای مشترک قادر به نبردهای پرشدت، توانایی سوخترسانی هوایی، جنگ الکترونیک هوابرد و سامانههای اطلاعاتیکه اروپا بهشدت به آمریکا برای تأمین آن متکی است. همین موضوع در مورد سامانههای دفاع موشکی، تصاویر ماهوارهای برای هدفگیری و فرماندهی و کنترل لازم برای آرایشهای پیچیده نظامی در زمان جنگ نیز صدق میکند.
در پایان جنگ سرد، ایجاد یک ساختار امنیتی مستقل اروپایی توسط برخی کارشناسان امور خارجی مطرح شد. اما به دلایل مختلفی محقق نشد: تمایل در اروپا، همانند آمریکا، به کاهش هزینههای نظامی و تأمین مالی برنامههای اجتماعی؛ نگرانی متحدان از جدا شدن از آمریکا؛ و تمایل آمریکا به حفظ نقش مسلط خود در اروپا.
اکنون، ۳۵ سال بعد، در بحبوحه گسترشطلبی دوباره روسیه، اروپا دیگر امن نیست و نمیتواند با اطمینان بر تعهد آمریکا به دفاع خود تکیه کند. اگر اروپا میخواهد آزاد و دموکراتیک بماند، باید خود را با این دو واقعیت وفق دهد و به توان دفاعی مستقل خود تکیه کند.