به گزارش تابناک، در ادامه سلسله نشست ها با چهره ها و شخصیت های سیاسی و اقتصادی کشور، این بار،عضو خبرگان رهبری، حجت الاسلام غلامرضا مصباحی مقدم، استاد درس خارج حوزه علمیه قم، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده ادوار مجلس به سوالات تابناک پاسخ داد.
غلامرضا مصباحیمقدم، از طراحان اصلی قانون هدفمندی یارانهها، در این گفتوگویی تفصیلی، ضمن تحلیل فضای امنیتی منطقه، به تشریح ضعفهای ساختاری در سیاستگذاری اقتصادی، نقد عملکرد دولتها، و ارائه راهکارهایی نو برای فعالسازی سرمایههای راکد در کشور پرداخت. وی با اشاره به تجربه توقف تورم در یک دوره خاص، نقش انتظارات روانی در اقتصاد ایران را پررنگ دانست و خواستار بازگشت به تصمیمگیریهای کارشناسی و جسورانه شد.
متن گفتگو با عضو خبرگان رهبری با تابناک را در ذیل مشاهده میفرمایید:
تابناک: در این روزها اولین سوالی که هر خبرنگاری از مسئولان مطرح می کند، این است که فضای جنگ را چطور تحلیل می کنید؟ نگاه شما نسبت به آینده چیست؟ آیا این تجاوز و متقابلا پاسخ ما تکرار خواهد شد؟ چند ماه پیش شما فرمودید که دیگر همه گزینه ها روی میز نیست. شاید می توان گفت که این تحلیل شما غلط از آب در آمد. نظرتان را بفرمایید.
دیوانه ها بر اساس تحلیل عقلایی عمل نمی کنند
مصباحی مقدم: اینکه قبلا عرض کرده بودم همه گزینه ها روی میز نیست، بر اساس این بود که قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران بسیار بالا رفته بود و بالا هست. در حدی هست که اگر عقلایی به مسئله نگاه کنیم، دیگر همه گزینه ها نباید روی میز باشد. یعنی اقتضاء یک تحلیل عقلایی همین بود. بنده خلاف تحلیل واقعیت ها عرض نکردم. اما دیوانه ها که بر اساس تحلیل عقلایی عمل نمی کنند.
ترامپ اراده جنگ با ایران را نداشت
ترامپ دیوانه نما است. برای همین هم با نتانیاهو برای حمله به ایران همراهی کرد. اما خودش اراده جنگ نداشت. قصدش این بود که شاید نتانیاهو بتواند کاری بکند چون مدعی بود و اگر هم کرد که چه بهتر و اگر نتوانست برای جلوگیری ورود می کند و همین کار را هم کرد. بنده معتقدم که آمریکا اراده جنگ با جمهوری اسلامی ایران ندارد و شاهد خیلی روشن آن این است که وقتی به مراکز هسته ای ما حمله کرد و ما پاسخ قاطعی دادیم، بلافاصله اعلام آتش بس کرد. مسخره است که خودش را برای اعلام آتش بس واسطه بداند. چون حقیقتا این آمریکا بود که ضربه می خورد. هم از کمک هایی که به رژیم صهیونیستی کرده بود و نتیجه نگرفته بود و هم اینکه مهمترین مرکز نظامی آمریکا در منطقه مورد اصابت موشک های جمهوری اسلامی قرار گرفته بود.
نباید کشور را از نظر افکار عمومی در شرایط جنگی قرار بدهیم
پس آن سخن، بیجا نبود و چند سالی هم بود که آمریکا اعلام نمی کرد که گزینه جنگ روی میز است. و البته نامه ترامپ که ارسال کرد و یا قبل از نامه مصاحبه هایی می کرد، حکایت از این داشت که یا توافق یا بمب، این عدول از آن موضع در تبلیغات و در اظهار بود. بنده معتقدم که آمریکایی ها درصدد این هستند اگر بتوانند بدون تحمل هزینه جنگ، آنچه را که می خواهند به دست بیاورند. از این جهت آیا جنگ خواهد شد یا نخواهد شد؟ اولا ما باید شرایط کشور را در شرایط جنگی از نظر افکار عمومی قرار ندهیم. چون از نظر توانایی نظامی برای بازدارندگی بعد از جنگ 12 روزه افزایش پیدا کرده است و کاهش نیافته است. ترمیم و بازسازی صورت گرفته و آمادگی برای پاسخگویی به تهاجم جدید وجود دارد. اما این معنایش این نیست اینکه ما که آماده هستیم جنگ محتمل نیست.
بعد از جنگ 12 روزه اقتصاد در رکود قرار گرفته است
نکته بسیار کلیدی این است که دولت باید شرایط واقعی جامعه مان را از نظر اینکه کسب و کارها متوقف نباشد و فعالیت های اقتصادی دچار رکود نشود که بعد از جنگ 12 روزه متاسفانه این اتفاق افتاده است. آنچه که باید فعالیت های تولیدی رشد صادرات و ... باشد، دچار کاهش شده است. پس باید یک اطمینان خاطری از ناحیه دولت داده شود که کسب و کارها متوقف نشود. خود کسب و کارهای دولتی هم همینطور.
این پیام که رئیس کل بانک مرکزی داشتند که ما ارز به قدر کافی داریم و از نظر ذخایر ارز و طلا هم خوب و مکفی است و مشکلی نیست. یک جور پیام آرامبخش شبیه این پیام را از رئیس جمهور، وزیر صمت، وزیر اقتصاد داشته باشیم که اگر بشود، آرامش بر جامعه حاکم بشود و اگر خدایی ناکرده اتفاقی هم افتاد ما از جنگ استقبال نمی کنیم اما باید توانایی هایمان را برای دفاع و پاسخگویی بروز داشته باشیم و مردم هم مطلع باشند.
تابناک: در فضای سیاسی کشور، بعضی ها اینکه این قصه به جنگ تبدیل شد و آن سایه جنگ عینیت پیدا کرد و به کشور تجاوزی صورت گرفت (از سوی آمریکا، اسرائیل و ناتو) به روی کار آمدن دکتر پزشکیان و روش و منش دولتمردان در اداره کشور ربط می دهند. یعنی می گویند یک ضعفی در گفتار دولتمردان است که این جرات پیدا شد تا به کشور تجاوز صورت بگیرد. شما این اظهار نظر را قبول دارید؟ البته این تحلیل از سوی اصولگرایان بیشتر اراته می شود.
اظهارات روحانی مبنی بر کنار رفتن سایه جنگ بساطت سیاسی بود
مصباحی مقدم: یک نکته را اشاره کنم که قبلا در ادوار گذشته گفته می شد که اگر ما سر کار بیاییم جنگی رخ نخواهد داد و اگر فلانی ها بیایند جنگ رخ خواهد داد. یا می گفتند که ما آمدیم و سایه جنگ را از روی کشور برداشتیم آقای روحانی این را بواسطه برجام می گفت.
اینگونه اظهارات نشاندهنده بساطت سیاسی است. یعنی به مسائل سیاسی عمیق نمی اندیشند. رژیم صهیونیستی و حامی بزرگش آمریکا که باید آمریکا را مقصر اصلی دانست. امام راحل می فرمود: هر چه فریاد دارید بر سر آمریکا بزند. جایگاه رژیم صهیونیستی، جایگاه درجه دوم است. اینها وجود یک نظامی که متفاوت برنامه ریزی می کند و متفاوت عمل می کند تحمل نمی کند. به قول خودشان، ما می خواهیم دولت ایران نرمال عمل کند. نرمال یعنی چه؟ یعنی مطابق با برنامه ای که از 200، 300 قبل غرب برنامه ریزی کرده که جهان را یکپارچه زیر سلطه خودش داشته باشد عمل کنیم . و شما نرمال عمل نمی کنید برخلاف برنامه ریزی 300 ساله غربی ها رفتار می کنید.
اگر چنین مسئله ای برای آنها مطرح است، اگر بتوانند با تحریم ها این مسئله را دنبال می کند. البته تعبیر من در مورد تحریم ها جهد العاجز است. یعنی تلاش انسان ناتوان تلاش مجموعه ای که قدرت دیگری ندارد پس از طریق تحریم می خواهد کشور دیگری را به زانو در بیاورد. البته شاید راحت ترین راه هم برای غربی ها و کم هزینه ترینش هم همین باشد که بدون جنگ به خواسته هایشان دست پیدا بکنند. ولی اگر نتوانند از طریق غیرجنگ، از طریق تحریم ها به این نتیجه برسند محتمل است که جنگ کنند. آن هم در شرایطی جنگ می کنند که ببینند ما توانایی دفاعی درستی نداریم. از این جهت باید به رهبر معظم انقلاب افتخار کرد که از 40 سال قبل، موقعی که ایشان رئیس جمهور بودند، برای توانمندشدن نظام جمهوری اسلامی ایران و ملت ایران تدبیر و برنامه ریزی کردند و طرح های ایشان در آن دوره است که آثار و نتایجش را شاهد هستیم.
تابناک: این در حالیست که بعضی از بزرگان انقلاب معتقد بودند که دنیای آینده دنیای گفتمان است نه موشک
آمریکا با کسی رفیق نیست. یا مطیع هستید یا دشمنی که باید نباشید!
مصباحی مقدم: این خیلی ساده اندیشی است. یک نکته کلیدی تر اینجا وجود دارد. امام راحل تعبیر به استکبار کردند. دنیای استکبار مقتضیاتی دارد دست از استکبار خودش بر نمی دارد و جهان غیر از خودش را جهان استضعاف تلقی می کند پس باید بر اساس اقتضاء استکبار عمل بکند. اینکه ممکن است ما با آمریکا رفیق بشویم و آمریکا ممکن است با ما رفیق بوشد، حقیقتا از اول انقلاب تا الان جز سراب چیزی نبوده است. آمریکا با کسی رفیق نیست. یا مطیع هستید یا دشمنی که باید نباشید!
تابناک: یعنی منافع ملی خودش را پیگیری می کند
مصباحی مقدم: بله. اینکه منافع ملی را دنبال می کند ما مانعی برای آن نمی بینیم اما فراتر از منافع ملی است. در سطح جهانی می خواهد قدرت خودش را اعمال بکند. تعبیر به اینکه آمریکا اول است دو معنا برای آن می توان در نظر گرفت؛ یک معنا این است که جایگاهش از نظر اقتصادی، سیاسی، نظامی و تاثیرگذاری جایگاه اول است. این موضوع مناقشه ندارد که البته این جایگاه توسط چین مورد خدشه قرار می گیرد. با رشدی که کشور چین پیدا کرده است.
اما یک معنای دیگری اراده می شود و آن این است که بقیه باید مطیع این جایگاه نخست باشند. این نکته دوم مسئله ایجاد کرده است.
اظهارات برخی از دولتی ها نشاندهنده ضعف است
اما اینکه دولت، ادبیاتی که به کار برده، ادبیاتی است که ممکن است مورد مناقشه باشد را نفی نمی کنم. گرچه اظهاراتی می شود و عملکردی وجود دارد که ممکن است عملکرد را متفاوت از اظهارات ببینیم. بازتاب برخی از اظهارات ضعف را نشان می دهد که این ادبیات را ما نمی پسندیم. اما ممکن است که مصرف این ادبیات مناسبات بین المللی و خارجی باشد. به عبارت دیگر، پالسی به بیگانگان است که ما سر منازعه با شما نداریم و البته هیچ گاه نظام جمهوری اسلامی ایران سر منازعه با دیگران ندارد. بنای منازعه نیست.
سوال: هفتاد میلیارد دلار دست مردم ما ارز و طلا هست. از آن طرف هم جلب کردن اعتماد مردم سخت شده است تا این سرمایه در چرخه اقتصادی کشور بچرخد. از هر کس هم که سوال می کنید می گوید که ما یک بار به بورس اعتماد کردیم اما وضعیت آن چنین شد. راهکار چیست؟ که این هفتاد میلیارد دلار وارد عرصه تولید و سازندگی کشور شود؟
مصباحی مقدم: این هفتاد میلیارد دلار دست مردم است به صورت ارز و طلا آن را ذخیره کرده اند. بالاخره بخشی از سرمایه ملی است. همه دولت ها درصدد این هستند که این سرمایه ملی را چه در بخش دولتی و چه در بخش غیردولتی فعال بکنند. برای من بسیار عجیب است با اینکه رهبر معظم انقلاب برنامه هفتم را که سیاستهایش را ابلاغ کردند، در این سیاست ها ناظر به ظرفیت ملی بودند نه دولت. بالاخره ظرفیت دولت بخشی از ظرفیت ملی است و بخش بزرگتر، در خارج از دولت است. اگر بگوییم رشد هشت درصد را که سیاستگذاری و هدفگذاری کرده اند، اتکائشان فقط به داشته های دولت بوده حتما اشتباه است.
اگر بخواهیم از ظرفیت منابع ملت استفاده بکنیم، این هفتاد میلیارد دلار که ذخیره شده و خارج از چرخه تولید و تجارت قرار گرفته و خارج از چرخه واردات و صادرات قرار گرفته باید اقدامی بکنیم.
دولت با ایجاد صندوق پروژه سرمایه گذاری، سرمایه های خانگی را به خدمت بگیرد
یپیشنهاد من این بوده که دولت ابتدا اعتمادآفرینی بکند. بیانات و مواضعش و اقداماتی که صورت می دهد در راستای این باشد که این اعتماد را برانگیزد. از یک جاهایی باید شروع کند پروژه های بالادستی یا پایین دستی نفت و گاز است و مزیت برتری ما در بخش انرژِی است چه انرژی های نو و فسیلی، کاری بکنیم که با تعریف ایجاد صندوق پروژه، سرمایه گذاری دلاری و طلایی صورت بگیرد.
بنده در خصوص این مسئله و چند مسئله دیگر با دکتر پزشکیان یک جلسه داشتم. به آقای رئیسی هم گفتم. اما در مقام عظم واکنشی ندیدم. اما مهم است این ضرر ندارد و نفع تمام است. بگوییم این چاه های نفتی که بین ایران و کشورهای همسایه هست و به صورت بکر است و چاه هایی است که در اولویت بهره برداری قرار دارد، هر چاهی هم مضنه دارد که چقدر ظرفیت دارد و چه میزان سرمایه نیاز دارد که آن ظرفیت را بالفعل بکند و چه بازه زمانی هست که آن استخراج صورت بگیرد، همه اینها قابل تعریف، تشخیص تعیین و قابل اعلام است. مورد به مورد به مردم بگویید که ما یک صندوق پروژه برای این چاه یا این مجموعه چاه ها ایجاد کرده ایم و بازدهی سرمایه در این مجموعه، مثلا در بازه زمانی دو ساله یا سه ساله به نتیجه می رسد و مقداری که ما انتظار داریم از این چاه ها به دست بیاید، اولا این مقدار هزینه و سرمایه گذاری لازم دارد. این سرمایه گذاری مثلا این میزان ریالی و ارزی است. به مردم بگوییم که بیایید مشارکت سرمایه گذاری بکنید و گواهی مشارکت در این چاه ها را خریداری بکنید.
سوال: آن سرمایه گذاری را همی شود بیمه کرد؟
بله.
سوال: از نظر فقهی هم مشکل ندارد
خیر. اما باید بنا را بر این بگذاریم هر چقدر سود داشت، آن سود به صورت سهم مشارکت در این گواهی های سرمایه گذاری واریز بکنیم. دریغ نکنیم.
سوال: به صورت دلاری؟
بله. اگر این اتفاق بیفتد، مسلما جذب سرمایه از داخل و خارج از کشور صورت خواهد گرفت. ایرانی های خارج از کشور هم این اوراق را خریداری می کنند. غیر ایرانی ها هم خریداری می کنند. اینکه شما بگویید فلان طرح را می خواهیم با سود 23 درصد اجرا بکنیم این زیر نرخ تورم است برای سرمایه گذار ضرر است نه منفعت. اما اگر گفتید بازدهی سرمایه در اینجا که خودشان می گویند IRR آن، مقلا فلان نسبت است. دو ساله اگر سرمایه بگذارید بر می گردد. معنایش این است که خیلی سود و درآمد آن بالاست.
اگر چنین است اجازه بدهید بیایند واقعیت سرمایه گذاری را بچشند. اگر دو سه پروژه را اینگونه اجرا بکنید خواهید دید که مردم چه استقبالی می کنند. این می شود وسیله ای برای جذب سرمایه ای که در خانه ها قرار داده اند. این حل مسئله است.
مکرر در بودجه سالانه آمده است 30 میلیارد دلار فاینانس. اما وقتی که آخر سال بررسی می کنیم می بینیم که 5 میلیارد دلار هم اتفاق نیفتاده است. این هفتاد میلیارد دلار که به صورت طلا و ارز درآمده است برای حفظ سرمایه است. خروج سرمایه از کشور چقدر اتفاق افتاده است؟ سالانه هفت میلیارد دلار بیشتر و کمتر خروج سرمایه در کشور داریم. چرا؟ نگرانی که دارند، سرمایه گذاری که در ترکیه می کنند. کشورهای دیگر مثلا منطقه اورآسیا سرمایه گذاری می کنند. وقتی چنین اتفاقی می افتد کاری بکنید که سرمایه از خارج جذب شود. این مبنی بر آن است که بازده سرمایه هر چقدر بود به سرمایه گذاران بدهید.
سوال: این حرفهای شما من را یاد فرمایشات رهبر انقلاب می اندازند اینکه ما در کشور مشکل ایده و طرح خوب نداریم، مشکل پیگیری داریم. شما فرمودید که به دولت آقای رئیسی هم این مشورت ها را داده ایم. قاعدتا آقای رئیسی که نباید خودشان وارد می شدند، وزیر اقتصاد آقای خاندوزی که از دانشگاه امام صادق بودند. آقای عشقی رئیس بورس که باز هم فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق هستند. آیا این مفاهمه با اینها شکل نگرفت که سراغ این طرح بروند؟ چرا اجرایی نکردند؟
من با اینها این گفتگو را نداشتم. من با شخص رئیس جمهور صحبت کردم.
ما چه زمانی متوجه شدیم که این میزان ذخایر در اختیار مردم است؟ یکی از نشانههای تکاندهنده، سرقت بزرگ از شعبه بازار بانک ملی بود که حجم عظیمی از طلا و ارز در صندوقهای امانات مردم نگهداری میشد. این نشان میدهد که سرمایهگذاری مولد جای خود را به ذخیره غیرفعال داده است.
سوال: موضوع ارز دیجیتال هم خیلی فراگیر شده است. چه از نظر اینکه به رسمیت شناخته بشود یا نشود، در کارهای تولیدی مولد بیاید برای آن هم کاری نشده است
در حال حاضر، موضوع رمزارزها ظاهراً در دستور کار بانک مرکزی است، اما هنوز هیچ سیاستنامهی اجرایی شفاف یا مصوبه مشخصی در سطح ملی ارائه نشده است. فقط در یک مورد، اجازه استفاده از ارز دیجیتال تولید داخل برای واردات کالا داده شده که میتوان آن را گامی اولیه دانست، اما هنوز گسترش کاربردی این ابزار در اقتصاد کشور دیده نمیشود.
سوال: در کنار اینها، یکی از مهمترین و قدیمیترین مسائل، وضعیت بانکها در نظام جمهوری اسلامی است. سؤال مهم این است که چه زمانی قرار است تکلیف برخی بانکها که در ایجاد تورم و بحرانهای اقتصادی نقشآفرین بودهاند، مشخص شود؟ بارها شنیدهایم که قرار است با برخی بانکها برخورد یا درباره آنها تصمیمگیری شود، اما در عمل، همچنان این بانکها در صداوسیما تبلیغ میکنند، سطح شهر را با بنرها و تبلیغات خود پر کردهاند، و حتی به شکل گسترده فعالیت میکنند، بیآنکه اقدام عملی در سطح نظام بانکی دیده شود؟
تاخیر در اقدام و فقدان تصمیم گیری به موقع یکی از چالش های بزرگ ساختار تصمیمی گیری در کشور است
مصباحی مقدم: در اینجا باید به یک نکته مهم در منظومه فکری امیرالمؤمنین علیهالسلام اشاره کرد: «الامور مرهونة باوقاتها»؛ کارها در گرو زمان خود هستند. یکی از چالشهای بزرگ ساختار تصمیمگیری در کشور، تأخیر در اقدام و فقدان تصمیمگیری به موقع است. در فرمایشات مقام معظم رهبری نیز بر این نکته تأکید شده که "اقدام به موقع" یکی از اصول اساسی حکمرانی کارآمد است.
نگاهی به دهه ۱۳۹۰، که از آن با عنوان "دهه تلف شده اقتصادی" یاد میشود، شاهدی است بر این ضعف مدیریتی. در این دهه قرار بود ۲۰ هزار مگاوات برق به ظرفیت تولید کشور افزوده شود، اما این اتفاق نیفتاد. اگر آن برنامه محقق میشد، امروز کشور دچار بحران کمبود برق نبود.
این یک عدم اقدام به موقع است.
نمونه دیگر آن، موضوع بنزین است. بیش از یک سال است که رئیسجمهور به درستی اعلام میکنند که نباید مصرف مازاد سوخت توسط برخی، با یارانه عمومی جبران شود. امروز ۵ میلیارد دلار بنزین وارد میشود و با نرخ ۱۵۰۰ تومان عرضه میگردد. اما این سخنان صرفاً در حد تکرار باقی ماندهاند. اگر تصمیمی لازم بود، چرا یک سال پیش اتخاذ نشد؟
تکرار گفتنها، بدون تصمیمگیری، مشکلی را حل نمیکند. هر اقدامی اگر قرار است انجام شود، باید به موقع و در زمان مناسب آن صورت بگیرد. اکنون که فرصت از دست رفته، اقدامات دیرهنگام دیگر اثربخشی لازم را نخواهند داشت.
سوال: شما یعنی جز آن دستهای بودید که بحث تثبیت قیمت سوخت را داشتید!
مصباحی مقدم: این حرف بارها سر کسانی که این موضوع را مطرح کردند کوبیده شد. نکته بسیار مهمی که باید بر آن تأکید شود، تجربهای است که در دو دهه متوالی در حوزه سیاستگذاری سوخت کشور رقم خورد؛ تجربهای که متأسفانه با وجود نتایج روشن، نادیده گرفته شد و کسانی که پیگیر اصلاح رویه بودند، با برخوردهای تند مواجه شدند.
در طول حدود ۱۶ سال—یعنی دو دوره ۸ ساله در دولتهای آقایان هاشمی و خاتمی—افزایش قیمت بنزین و گازوئیل با روندی مشخص و سالانه اجرا میشد. هر سال، تقریباً در ابتدای سال، دولت با اعمال افزایش حدود ۲۰ درصدی قیمت فرآوردههای نفتی، بزعم خود تلاش میکرد تا قیمتها را به سمت واقعی شدن سوق دهد. اما نکته مغفول، تأثیر مستقیم این افزایش بر شکلگیری و تشدید انتظارات تورمی در جامعه بود.
همزمان با آغاز سال و اعمال این افزایش قیمت، تورم نیز در همان مقطع جهش مییافت، چرا که ذهن مردم و بازار به استقبال تورم میرفت. در همین زمینه، برخی کارشناسان و دلسوزان هشدار دادند که روند فعلی باید برای یک سال متوقف شود. حرف روشنی زده شد “یک سال این چرخه را متوقف کنید تا ببینید ضربه اصلی از کجاست؟” و پاسخ روشن بود ضربه اصلی از انتظارات تورمی است. وقتی مردم، تولیدکنندگان، فعالان بازار و حتی بخش دولتی، در آغاز سال به طور خودکار انتظار افزایش قیمتها را دارند، عملاً این تورم، نه در اثر واقعیت اقتصادی، بلکه در اثر ذهنیت عمومی شکل میگیرد.
در آن زمان، با توقف یکساله افزایش قیمتها، آثار قابلتوجهی مشاهده شد. انتظارات تورمی فروکش کرد، شاخصها آرام گرفتند و حتی التهابات بازار کنترل شد. در مصوبهای که همان زمان تصویب شد، تصریح شده بود که اگر تغییری در قیمتها قرار است رخ دهد، باید در شهریور ماه اعلام شود نه در ابتدای سال.
این تأکید بر زمانبندی هوشمندانه تصمیمات، نشان میدهد که اگر سیاستگذاری اقتصادی در کشور بخواهد اثربخش باشد، باید با در نظر گرفتن روان بازار، فضای عمومی جامعه، و زمانبندی دقیق صورت گیرد. متأسفانه این تجربه هم مانند بسیاری از تجربیات موفق اما موقتی، به بایگانی رفت و پس از آن، بار دیگر به روال پیشین بازگشتیم.
واقعیت آن است که تصمیم متوقفسازی افزایش قیمت حاملهای انرژی در یک مقطع خاص، اقدامی بود کاملاً مقطعی، هوشمندانه و برنامهریزیشده که بهدرستی برای مدت یکساله در دستور کار قرار گرفت.
سوال: متأسفانه در سالهای اخیر، بهویژه پس از رحلت مرحوم حاج احمد آقای توکلی، این تصمیم دوباره مورد تفسیر نادرست قرار گرفته
برخی افراد یا رسانهها با بازتکرار این موضوع، آن را بهگونهای القا میکنند که گویا تثبیت قیمتها یک راهبرد دائمی و غیرقابل تغییر بوده است. درحالیکه از ابتدا نیز در گفتوگوها، مصاحبهها، و حتی متن خود طرح بهصراحت آمده بود که این اقدام تنها برای یک سال در نظر گرفته شده تا فرصت داده شود انتظارات تورمی فروکش کند؛ و همین اتفاق نیز رخ داد. نرخ تورم به ۱۱ درصد کاهش یافت، که خود نشاندهنده موفقیت این سیاست مقطعی بود.
با این حال، همین گروه که در آن زمان به درستی بر تثبیت قیمتها برای کنترل انتظارات تورمی تأکید داشتند، بعدها و در ادامه مسیر، خود پیشنهاددهنده طرح هدفمندسازی یارانهها شدند. این بار با نگاهی کاملاً متفاوت: اگر قرار است تغییر رفتار در مصرف مردم ایجاد شود، نمیتوان با افزایشهای تدریجی و ۱۰ الی ۲۰ درصدی به این هدف رسید. باید افزایشی معنادار و مؤثر در قیمتها اعمال شود. شما باید تغییر رفتار در مردم ایجاد بکنید. 500 درصد بالا ببرید 600 درصد بالا ببرید اگر چنین کاری بکنید تغییر رفتار در مصرف کننده ایجاد می کند.
سوال: نشدنی است این 600 درصد و ...
مصباحی مقدم: در سال ۱۳۸۹ دقیقاً همین مسیر طی شد: بنزین ۱۰۰ تومانی به ۴۰۰ تومان، گازوئیل ۱۶ تومانی به ۱۵۰ و سپس ۳۵۰ تومان افزایش یافت.
سوال: البته اتفاقاتی در کشور افتاد اتفاقی که در اسلامشهر رخ داد برای این موضوع بود!
خیر. برخلاف برخی سوءبرداشتها، اعتراضات و ناآرامیهایی چون ماجرای اسلامشهر به این دوره مربوط نبودند، بلکه یک سال پس از اجرای این مرحله از هدفمندی رخ داد. حتی تورم ما شتاب پیدا نکرد.
بنده خود در آن زمان رئیس کمیسیون مشترکی در مجلس بودم که مأمور بررسی دقیق اجرای طرح هدفمندسازی یارانه ها شده بود. در این کمیسیون، رؤسای هفت کمیسیون تخصصی مجلس، نایب رئیس مجلس، و رئیس مرکز پژوهشها مرحوم دکتر توکلی عضو بودند. اعلام مجلس در این کمیسیون حضور پیدا کردند. ۹ ماه بر روی این طرح کار شد. از ۱۷ وزارتخانه گزارش خواسته شد تا پیشبینی دقیق آثار اجرای قانون انجام گیرد.
طرح هدفمندی یارانه ها کاملا آماده و کارشناسی شده بود
طرح کاملاً آماده و کارشناسیشده بود. حتی قبل از اجرا، دو ماه یارانهها به حساب مردم واریز شد و همین موضوع باعث شکلگیری مطالبه اجتماعی شد: "قانون را اجرا کنید، ما میخواهیم از این یارانه استفاده کنیم." این مطالبه، دقیقاً برخلاف انتظارات تورمی مرسوم عمل کرد؛ به جای آنکه منتظر گرانی باشند، مردم خواستار اجرای قانون شدند تا به یارانهی وعدهدادهشده دست یابند.
اما در سالهای بعد، آنچه مسیر را با مشکل مواجه کرد، نبود اراده اجرایی کافی در دولتهای وقت بود. نه ضعف در قانون. قانون هنوز هم قابل اجراست. قانونی ۱۵ مادهای، دقیق و با پیشبینی کامل.
به عنوان نمونه، ماده ۷ قانون هدفمندی به صراحت تصریح کرده بود که درآمد حاصل از اصلاح قیمتها باید به سه بخش تقسیم شود: ۵۰ درصد برای پرداخت یارانه نقدی به مردم؛ ابتدا پنج دهک، سپس هفت دهک، و نهایتاً ده دهک (که البته همین تعمیم گسترده، مورد انتقاد واقع شد و برخی آن را عامل خنثی شدن کار دانستند). ۳۰ درصد به بخش تولید و صنعت اختصاص یابد، تا تولیدکنندگانی که متأثر از افزایش قیمت انرژی شدهاند، بتوانند با بروزرسانی تجهیزات و اصلاح الگوی مصرف، بهرهوری خود را افزایش دهند. ۲۰ درصد نیز در اختیار دولت قرار گیرد، برای پوشش هزینههای فزاینده ناشی از اجرای طرح.
طرحی بود جامع، حسابشده و بر پایه نظرات کارشناسی، که قابلیت اجرایی آن نیز به اثبات رسید. به طور مشخص، یکی از دستاوردهای اجرای مرحله نخست این بود که در مورد آزادسازی آرد، مصرف گندم کشور ۳ میلیون تن کاهش یافت و کیفیت نان نیز بهبود یافت.
بنابراین، اینگونه نبود که طرح هدفمندی ناقص یا بدون پشتیبانی اجرایی طراحی شده باشد؛ بلکه مسئله اصلی در عدم تداوم اراده اجرایی و کمرنگ شدن نظارتهای بعدی بود.