پانزدهم شهریور ماه جاری، «مجید اسدی»، وکیل اولیای دم مرحومه منصوره قدیریجاوید، خبرنگار و پژوهشگر ایرنا اعلام کرد: «حکم پرونده قتل عمدی قطعی و به طرفین ابلاغ شده است. پرونده به اجرای احکام ارجاع و متهم به قصاص نفس محکوم شده است. برای اجرای حکم باید تفاضل دیه پرداخت شود که این مبلغ از مهریه مرحومه که طلبکار بوده و از بیتالمال تامین خواهد شد. فرزند مرحومه از حق قصاص خودش گذشته و رضایت داده ولی همچنان برای اجرای حکم، تفاضل دیه به قاتل پرداخت خواهد شد. با توجه به روند اداری اجرای احکام، زمان اجرای حکم قصاص ممکن است بین ۵ ماه تا یکسال طول بکشد.»
به گزارش اعتماد، در صبح روز ۱۹ آبانماه ۱۴۰۳، گزارش یک قتل در شمال تهران به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ رسید. پلیس به محض ورود به محل با جسد او که بر اثر ضربات چاقو و دمبل جان باخته بود، مواجه شد.
تحقیقات اولیه حاکی از آن بود که قتل توسط همسر او که وکیل دادگستری بوده، صورت گرفته است.
محمد شهریاری، سرپرست دادسرای امور جنایی تهران در این باره اعلام کرد: «قاتل از ساعات ابتدایی روز درگیریهایی با همسرش داشته و سرانجام در جریان مشاجره، او را با چهار ضربه چاقو و دو ضربه دمبل به قتل رسانده است. تحقیقات نشان میدهد که فرزند ۱۵ساله این خانواده نیز در زمان وقوع حادثه در خانه حضور داشته است. قاتل سعی داشته فرزند خود را نیز با استفاده از قرصهای خوابآور به قتل برساند، اما در این اقدام ناموفق بوده است.»
همچنین همسایههای این خانواده در شهادت خود اعلام کرده بودند که صبح روز حادثه، صدای درگیری شدیدی از خانه این زوج به گوش رسیده و بعد از مدتی این صداها قطع شده است. براساس تحقیقات، قاتل تلاش داشته جسد همسرش را شبانه از خانه خارج کند، اما برادر او در ادامه روز به خانه مراجعه کرده و پس از مشاهده صحنه، موضوع را به پلیس گزارش داده است.
همسر مقتول نیز در اعترافات اولیه خود به پلیس اظهار داشت که اختلافات خانوادگی میان آنها از مدتی پیش شدت گرفته و درگیری منجر به قتل همسرش شده است. او اذعان کرد که ابتدا قصد داشته فرزندشان را نیز به قتل برساند و سپس خودکشی کند، اما در نهایت از این تصمیم منصرف شده و خود به پلیس گزارش داده است.
خواهر منصوره قدیری پس از این حادثه به رسانهها گفت: «حوالی ساعت ۱۲ بود که همکار منصوره با من تماس گرفت و از من پرسید، چرا خواهرت امروز سر کار نیامده است؟ آن روز من و منصوره ساعت ۵ بعدازظهر وقت دکتر داشتیم. شش سال یا بیشتر بود که همسر منصوره با ما ارتباط خانوادگی نداشت و ما فقط خواهرم را بیرون از خانهاش میدیدیم. همه خانواده اختلافات او و همسرش را میدانستند. دلشوره داشتم با برادرم به در خانه خواهرم رفتیم. با اینکه شش سال یا بیشتر بود او را ندیده بودم، اصلا از دیدن من تعجب نکرد.
از او پرسیدم منصوره کجاست؟ با بیتفاوتی گفت با پسرم به سینما رفتهاند. گفتم تلفنش را جواب نمیدهد. گفت حتما سایلنت است. گویا قاتل صبح پسرش را از خانه بیرون برده و قبل از اینکه منصوره به سر کار برود، به خانه برگشته و او را تنها گیر انداخته و به قتل رسانده است. بعد مجدد پسرش را به خانه آورده و به مدرسه هم نفرستاده است. به او گفته بود مادرت اتاق خواب را سمپاشی کرده و نباید در آن اتاق بروی و در تمام مدت پسرش هم در خانه بوده است.»
او در ادامه گفت: «همسایه روبهرویی گفت که به چشمی در خانه چسب قطرهای چسبیده است؛ در حالی که صبح چنین چیزی نبود. گویا میخواسته همسایه روبهرویی انتقال جنازه را نبیند و ماشین هم جلوی در آماده بوده که جنازه را به بیرون از خانه ببرد. رفتن من فقط توانست منصوره را از اینکه جنازهاش را بسوزاند، نجات دهد. در برخی خبرها آمده است که او گفته من بعد از کشتن همسرم میخواستم فرزندمان را هم بکشم و خودکشی کنم، اما بعد پشیمان شدم و با پلیس تماس گرفتم؛ در حالی که اینطور نبود و با حکم قضایی و توسط آتشنشانی در باز شد. با توجه به تسلط شوهرخواهرم و خواهر او به قوانین و فنون وکالت، نگرانیم از عقوبت خلاص شود و درخواست قصاص داریم.»
صبح روز یکشنبه ۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۳، در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد. «احمد. پ»، همسر منصوره که وکیل دادگستری بود به قتل منصوره اعتراف کرد و در اظهاراتش گفت که از اقدام خود پشیمان نیست.
وقتی وکیل اولیای دم در جایگاه ایستاد، گفت: «پسر قربانی اعلام گذشت کرده، اما مادر مقتول با توجه به اینکه متهم با علم و آگاهی و برنامهریزی قبلی دست به قتل زده حاضر به گذشت نیست.»
او در ادامه گفت: «متهم حقوقدان است و به قانون آگاهی داشته است. از طرفی پزشکی قانونی نیز سلامت روان او را تایید کرده و صراحتا گفته است که او مسوول اعمال خودش بوده و از این رو برایش قصاص میخواهم.»
وقتی متهم روبهروی قضات ایستاد به سوالات قضات پاسخ داد.
متهم در جلسه دادگاه به قتل منصوره اعتراف و حتی شروع به تهدید مادرزن و توهین به خانواده همسرش کرد و در اظهارات خود گفت: «در ۳۸ سالگی توسط خواهر بزرگم با منصوره آشنا شدم و پس از انجام مراسم خواستگاری ازدواج کردیم، اما در ۱۸ سالی که زندگی مشترک داشتیم. ۱۵ سال با هم قهر بودیم و من سالها تنها بودم و حتی با همدیگر حرف هم نمیزدیم.
در پنج سال آخر زندگی بیشتر تنهایی را حس کردم بهطوری که سراغ مصرف مواد مخدر رفتم. بیش از یک ماه و نیم از آغاز سال تحصیلی گذشته بود، اما به دروغ به همسرم گفته بودم پسرمان را در مدرسه ثبتنام کردم. در حالی که اصلا پسرمان را ثبتنام نکرده بودم. قرار بود منصوره به مدرسه پسرمان برود، اما از ترس اینکه با رفتن او به مدرسه مشخص شود پسرمان را ثبتنام نکردم و از طرفی هم به خاطر مشکلات مالی دیگر توان پرداخت اجاره خانه را نداشتم، تصمیم گرفتم او را بکشم.»
متهم در مورد روز حادثه گفت: «قبل از قتل ۴ قرص متادون خوردم، چون با مصرف متادون عقل و دستم بیشتر تحت کنترلم بود. وقتی منصوره از جلوی اتاق پسرمان رد میشد، بدون هیچ بحث و مشاجرهای به یکباره با دمبل به سرش کوبیدم که روی زمین افتاد. بعد روی او نشستم و دوباره با همان دمبل ضربهای به سرش زدم و دیدم سرش شکسته که بعد به آشپزخانه رفتم و کاردی را برداشتم و متوجه شدم همسرم روی تخت نشسته که در این هنگام با چاقو دو ضربه به گردنش زدم. او شوکه شده بود و فقط میپرسید چرا؟!»
قاضی به مادر قربانی گفت: در صورتی که حکم قصاص صادر شود، حاضر به پرداخت تفاضل دیه و حق سهم نوهات هستی؟
او پاسخ داد: داماد سابقم با برنامهریزی قبلی و سنگدلی دخترم را کشت و من حاضرم تفاضل دیه و حق سهم نوهام را بدهم تا او اعدام شود.
قاضی گفت: با توجه به اینکه متهم پدر نوهتان است به هیچ قیمتی حاضر به مصالحه نیستی؟
در این میان متهم برخاست و با صدای بلند فریاد کشید: من نیاز به گذشت ندارم و مجازاتم معلوم است و باید قصاص شوم.
سپس وکیل متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: «اگرچه کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردهاند او مسوول اعمال خودش بوده و مجنون نیست، اما آدمها گاهی به لحاظ حقوقی مجنون هستند و گاهی به لحاظ عرفی سفیه محسوب میشوند. موکلم مشکل روانی دارد از این رو درخواست دارم او به کمیسیون پزشکی قانونی معرفی شود. او در دادگاه هم نتوانست خودش را کنترل کند و این موضوع تاییدکننده اظهارات من است.»
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر شود و حالا با گذشت حدود ۱۰ ماه از این حادثه متهم به قتل به قصاص محکوم شده است.