سومریها قیر را بهعنوان یک چسب ارزشمند به کار میبستند. چند هزاره بعد، همان ماده یکی از شگفتیهای جهان باستان را به هم پیوند داد: برجی دستساز برای دسترسی به آسمان: مجموعه بابل در میانرودان.
مصریها از قیر برای مومیایی مردگان استفاده می کردند و هزاران سال بعد، با ظهور اسلام، پزشکان مسلمان آن را برای درمان بیماریهای پوستی و زخمها تجویز کردند.
در روزگار باستان، قیر عمدتا در انحصار میانرودان بود. درست است که در مناطق دیگری از خاورمیانه نیز ذخایر قیر از دیرباز بهرهبرداری میشد، اما نه در فلسطین و نه در ایران فرآیند و میزان بهرهبرداری با آنچه در میانرودان بود برابری نمیکرد. چرا که سرزمین میانرودان بیش از هر جایی از انواع ذخایر نفتی برخوردار بود. از شمال تا جنوب در امتداد دجله و فرات، پر بود از ذخایر طبیعی قیر، سرچشمههای نفت خام و حتی سنگهای قیری که پس از حرارت، نفت خام آزاد میکردند.
با این حال، مردم میانرودان برای نفت خام ارزشی قائل نبودند؛ آنها نه میتوانستند با قابلیت آتشزنه آن کنار بیایند و نه میدانستند چگونه آن را با تبخیر غلیظ کنند. به همین دلیل اکدیها واژهی «نَپتو» (ریشه واژگانی«نَفت» یا «نَفط» در عربی) را برای این ماده خامِ بهظاهر بیارزش و آتشگیر بهکار بردند.
«اوسْمِتا» نوعی سنگ گچی بود که با قیر و گوگرد آغشته شده و گازها از شکافهای آن بیرون میزدند. این امر آوایی خفه ایجاد میکرد – که بابلیها آن را زمزمههای غیبی خدایان جهان زیرین میپنداشتند.
در واقع، نه بابلیها و نه حتی پیشینیان سومریشان نخستین استفادهکنندگان واقعی قیر نبودند. جوامع شکارگر و کشاورز پیشاتاریخ داسهایی از سرپیکانهای سنگی میساختند که با قیر به دسته متصل میشد. نخستین مردمانی که از قیر در مقیاس وسیع بهره بردند؛ اوبیدیها، ساکنان اولیه دشتهای جنوبی میانرودان بودند. آنان در آغاز توی غار یا زیر سرپناههای سنگی میزیستند، اما بهتدریج کشاورزانی توانا و مبتکر شدند که در طول قرون رشد و تکثیر یافتند و پایههای بیشتر آبادیهای کناره دجله و فرات را بنا نهادند؛ همانجا که بعدها شهرهای بزرگ سومر سربرآوردند.
نبوغ خلاق این مردمان خیلی زود - حدود ۴۵۰۰ پیش از میلاد - پدیدار شد، زمانی که خود را با محیط دشوار و باتلاقی سازگار کردند. در سرزمینی بیدرخت و بدون معدن سنگ، آنان تنها با مصالح در دسترسشان سرپناههای شگفتانگیزی میساختند. نیها را با الیاف به هم میبستند، ستونهایی از نی برپا میکردند، سقف را با حصیرهای نی میپوشاندند و فضای داخلی را با لایهای ضخیم از گل اندود میکردند.
اما از آنجا که گل در برابر سیلابهای بهاری تاب نمیآورد، کشف قیر دستاوردی بزرگ بود: مقاوم در برابر رطوبت و بینیاز از نگهداری، موهبتی برای جامعهای که بقای روزانهاش پیوسته در معرض تهدید بود.
پس از این کشف، اوبیدیها خیلی زود به راز دیگری پی بردند: ضدآب کردن قایقهایشان. تا حدود ۴ هزار سال پیش از میلاد، آنان در دجله و فرات با قایقهای پارویی ساختهشده از نی و پوست حیوانات، رفتوآمد میکردند. اما وقتی ویژگی ضدآب قیر را شناختند، بلافاصله درون و بیرون پوسته قایقها را با آن اندودند و بدنهی قایقها را درزگیری و اسکلت نازک نیها را تقویت کردند.
این فناوری تقریبا به همان صورت اولیه به اکدیان و بابلیان رسید؛ همانطور که هرودوت، نخستین مورخی که از برج بابل دیدار کرده، با شگفتی نوشته است: «آنها از قایقهای کوچک و گردی استفاده میکنند که از نی بافته شدهاند، مانند سبد و با لایهای از قیر ضدآب شدهاند.» هنوز هم قایقهای ساخته شده از نی و اندودشده با قیر، برای جابهجایی مردم و کالا در حواشی دجله به کار میروند.
دریانوردان اوبیدی با چنین قایقهایی حتی به خلیج فارس رفتند و سرانجام تا «دیلْمون» در بحرین و سواحل شرقی عربستان پیشروی کردند.
از آن سو، سومریها در دشتهای آبرفتی شمال به سراغ مادهای دیگر رفتند: گل رس؛ و نخستین خشتهای ساختمانی را قالب زدند. در آغاز، تنها آنها را در آفتاب خشک میکردند – چون هنوز کوره اختراع نشده بود – و بدینگونه پایههای نخستین شهرها، معابد و کاخهای تاریخ، به دست سومریان گذاشته شد.
پس از آزمایشها، سازندگان دریافتند که خشتهای آفتابخشک به تنهایی توان تحمل بناهای بزرگ را ندارند، بنابراین اندکی کاه به گل افزودند. این خشتها مقاومتر شدند، اما همچنان در سیلاب یا بارانهای طولانی فرو میریختند. سرانجام، قیر هم به آنها افزوده شد. زمان دقیق این کار روشن نیست، اما احتمالا ۳ هزار سال پیش از میلاد رخ داده است.
سومریها همچنین کوره را برای پخت خشتها اختراع کردند. اکنون خشتها سختتر، ضدآب و درعینحال متخلخل بودند، و بخشی از قیر بهکاررفته بهعنوان ملات را جذب کرده و مانند سنگ سخت میشدند.
قیر با کاه یا گل آمیخته میشد تا ملات سفتی فراهم کند که بار سنگین دیوارها را بدون نشست تحمل کند. بدینگونه تا حدود ۲۲۰۰ پیش از میلاد، کاخها و معابد شاهان سومری در شهرهایی چون کیش، اور و اوروک ساخته شدند.
با این حال، حتی خشتهای تخت محدب هم شکل ایدهآلی نداشتند؛ لبههای متخلخلشان به مقدار زیادی قیر میان درزها نیاز داشت، اما قیر گران بود. در نتیجه، نوآوری دیگری را رقم زدند: قالبزدن خشتها در چارچوبهای چوبی، و بدینترتیب زمینه برای ساخت سازههایی فراهم شد که چشمانداز میانرودان را تسخیر کردند: زیگوراتهای بلند، سدها و کاخهای باشکوه.
در آغاز، بزرگترین این سازهها زیگوراتها بودند؛ بناهای عظیم پلهپله که در مرکز شهر برای جلب رضایت خدایان ساخته میشدند. با گذشت زمان، هر شهر زیگورات خود را داشت کهمیلیونها عدد خشت و هزاران تُن قیر صرف ساختشان میشد.
از مشهورترین آنها برج بابل بود که ساخت آن چند صد سال به طول انجامید. هرودوت این بنای عجیب را اندکی پیش از ویرانیاش دیده، و آن را هرم باشکوه هفتطبقهای توصیف کرده که ۹۰ متر ارتفاع داشته است، هر ضلعش رنگی متفاوت داشته و آجرهای پختهاش با قیر به هم چسبیده بودند.
این برج به دست نبوکدنصر دوم، واپسین شاه بزرگ بابل تکمیل شد. برای او قیر نماد روزانه پیشرفت و شکوفایی بود؛ در دوران او نه تنها در برج محبوبش، بلکه در هر خیابان سنگفرششده، دیوار، حمام، پل و لولهی فاضلابی که ساخته شد قیر را به کار بستند. از دیگر دستاوردهای چشمگیر او ساختن پلی ۱۲۰متری روی فرات بود که بر پایههایی از آجر پخته و قیر بنا شد. او همچنین شبکههای فاضلاب بزرگی ساخت که با ترکیبی از قیر، گل و شن پوشیده شده بودند و نخستین خیابانهای سنگفرش را با سنگلوحههایی که در ملات قیر کار گذاشته میشدند، بنا نهاد.
نبوکدنصر سپس ساخت کاخ خود را آغاز کرد: نمادی از قدرت و ثروت شهر. او در یکی از کتیبههایش چنین نوشت:
«در بابل، شهر محبوبم که دوست دارم، کاخی بود؛ خانهای، شگفتی بشریت، مرکز سرزمین، جایگاه شکوه... به سبب آبهای بلند، پیاش سست شده بود و دروازهاش فرو نشسته بود. دیوارهای خشتیاش را برچیدم و پیاش را برهنه کردم تا به آب رسیدم. بر آب پی نهادیم و با قیر و آجر پخته آن را کوهوار برافراشتم. برای سقف، سدرهای سترگ نهادم. برای استحکام، دو دیوار عظیم از قیر و آجر ساختم... و میان آنها کاخ شاهانه خود را از قیر و آجر بنا کرد و با دیوار سترگی به هم آوردم.»
در شمال بابل، آشوریان که به سنگ دسترسی داشتند، نیازی به خشت نداشتند اما قیر را بهعنوان ملات به کار میبردند. در یکی از کتیبههای سنخریب، امپراتور آشور (۷۰۵–۶۸۱ پ. م) روند سدسازی چنین توصیف شده است: «بستر رود تلْبیتی را با حصیر در زیر و سنگ تراشیده در بالا پوشاندم و با قیر آنها را به هم پیوستم. بدینسان قطعه زمین با حدود ۵۱۷ متر درازا و ۲۸۹ پهنا از آب بیرون آمد و خشک شد.» در دوران سلطنت سناخریب، نینوا تبدیل به یک متروپولیس شد. او قصری ساخته بود که آن را «کاخ بیرقیب»مینامید. علاوه بر باغهای بزرگی که در کاخهای وی وجود داشتند، تعدادی باغ کوچکتر هم برای مردم نینوا ساخته شد.
وی همچنین نخستین کاریز شناخته شده را در سال ۶۹۰ق.م. ساختهاست. مانند دوره هخامنشیان، کارگران کاخها و ابنیه دوران سناخریب از شهرها و مناطق و سرزمینهای گوناگون به نینوا آورده میشدند.
قیر در نخستین جلوههای هنری میانرودان نیز نقش داشت. در دورهی اوبید، قیر به شکل کلاهگیس قالب زده و با ورقههای طلا یا مس پوشانده میشد. بدین ترتیب پیکرههای سفالی و مجسمههای سنگی با آن آراسته میشد. همچنین بهعنوان بستری برای نشاندن سنگهای قیمتی در گلدانها به کار میرفت.
در گورستان سلطنتی اور، شکوه هنر و مهارت سومریها نمایان است: تابلویی دوطرفه با نقشهای صدفی بر قیر و پسزمینهای از لاجورد. این فوت و فن همچنین برای تزئین پیکرههای سهبعدی نیز استفاده میشد، مانند چنگ چوبی با سر گاو طلایی و بُزی ایستاده. سر و پای بز و درختچهای که به آن تکیه زده، از چوب کندهکاری و با ورق طلا پوشانده شده و با قیر به هم چسبیده است. پشت و پهلوهای حیوان نیز با قیر پوشیده شده، سپی مویین شده است. صدها شیء دیگر که باستانشناسان یافتهاند، نشانگر نمونههایی از کاربرد قیر نزد هنرمندان میانرودان است.
در مصر، قیر تا مدتها نادیده گرفته شد. دلیلش روشن بود: اهرام از سنگهای عظیم بریده ساخته میشدند، نه خشتهای سست زیگوراتها. کشتیهای مصری هم از پاپیروس ساخته میشدند، الیافی طبیعی که از نی میانرودان بسیار مقاومتر در برابر آب شور بود. بنابراین، مصریان چندان دغدغه ضدآبکردن قایقهای خود را نداشتند.
با این حال، در میانه سده چهارم پ.م.، مصریان ناگهان به دنبال منبع تازهای از قیر گشتند. آن را در دریای مرده یافتند – جایی که دیودور سیسیلی، مورخ یونانی، در سال ۵۰ میلادی آن چنین وصف کرد: «دریایی بزرگ که قیر فراوان میدهد و درآمد قابلتوجهی از آن حاصل میشود... هر ساله تودههایی از قیر، بزرگتر از صد متر، در میان دریا شناور میشوند... بوی آن از بیست روز پیش وزیدن میگیرد و رنگش فلزات اطراف را سیاه میکند.»
گردآوری و حمل قیر آسان بود، اما این کالا در اختیار نَبَطیان بود؛ پادشاهیای که شکوفاییاش به دو انحصار وابسته بود: تجارت کاروانی عربستان و تجارت قیر دریای مرده. آنان بهای گزافی طلب میکردند و مصر ناچار میپرداخت، زیرا قیر برای مومیاییسازی مردگان حیاتی بود.
مصریان پیشتر از انواع رزین برای مومیایی استفاده میکردند، اما از حدود ۳۵۰ پ.م. رزین تدریجا از میان رفت. مصریان دریافتند که قیر جایگزین مناسبی است. چون خود ذخیرهای نداشتند، مجبور شدند شرایط نبطیان را بپذیرند.
در همین زمان، مقدونیان که دشمنان قسمخورده بطالسه بهشمار میرفتند نیز خواهان قیر دریای مرده شدند. بطالسه، دودمانی یونانیتبار بود که از سال ۳۰۵ تا ۳۰ قبل از میلاد نزدیک به سیصد سال بر سرزمین مصر فرمان راندند. پادشاهان بطالسه آخرین سلسله حاکم بر مصر بودند. در سال ۳۱۲پ.م.، آنتیگون یکچشم، از جانشینان اسکندر، به پترا حمله کرد تا مصر را از قیر محروم کند، اما ناکام ماند. بعدها مصریان هم بدانجا هجوم بردند و مدتی سواحل شرقی دریای مرده را در دست گرفتند.
۲۴۰ سال بعد، رومیان وارد ماجرا شدند؛ آنتونی دریای مرده را گرفت و به کلئوپاترا بخشید. اما در آن زمان، مومیایی دیگر رواج نداشت و قیر و دریای مرده ارزش خود را از دست داده بودند.
در دورانهای بعد، کاربرد قیر بیشتر به محلهای یافت آن محدود ماند: هِت، رمادی و کرکوک در عراق، بندرعباس و بوشهر در ایران، بنیدالقار در کویت و بحرین. عمدهترین استفاده همان ملات و ضدآبکردن قایقها بود.
در قرن ششم پس از میلاد نفت خام در نزدیکی شوش و کوهستانهای شمال عراق بهعنوان سوخت به کار میرفت. جاحظ در قرن نهم نوشت که عربها از سال ۶۰۰ میلادی با کاربرد جنگی نفت آشنا بودند. مخترع «آتش یونانی» (ترکیبی از نفت، آهک زنده و گوگرد) اهل سوریه بود.
بیزانسیها نخستین کسانی بودند که قیر را در جنگ دریایی به کار بردند؛ در سال ۶۷۵میلادی کشتیهایشان با پمپهای دوطرفه آن را به سوی مسلمانان پرتاب کردند. این ماده سیاه در محاصره سال ۷۱۷ قسطنطنیه نیز مورد استفاده قرار گرفت. مسلمانان زود راز ترکیبش را آموختند و آن را به چین بردند.
تا میانهی قرن نهم، مسلمانان نفت را در مقیاس گسترده به کار میبردند، حتی در کشتیهای تجاری اقیانوس هند برای مقابله با دزدان دریایی از آن استفاده میکردند. در زمان متوکل، هر سپاهپیاده گروهی به نام نَفاطون داشت؛ پرتابکنندگان نفتانداز که لباس ضدحریق میپوشیدند و «نارنجک»هایی پرتاب میکردند؛ کوزههایی آهنی یا سفالی که از مخلوط آتشزا پر میشدند و پس از گشودن در، منفجر میشدند. سپس مسلمانان دستگاه پیشرفتهتری ساختند: الانبیق، ستون شیشهای با سردکن آبی.
روند پیشرفت چنان بود که در اوایل سده ۱۲ میلادی، نفت سفید در خیابانهای دمشق خریدوفروش میشد و صنعت تقطیر شکوفا بود.
کاربردها هم گوناگون شد: مهندسان مسلمان خیابانها را با مخلوط شن و قیر سنگفرش میکردند. یک مورخ نوشت:
«دو گونه غیر هست: یکی که از کوه میجوشد و دیگری که با آب چشمه بیرون میآید... آن را بر حصیر میگیرند و بر ساحل میافکنند، سپس در دیگی میجوشانند، شن میافزایند و بر زمین میریزند تا سخت شود. کشتیها و حمامها را هم با آن میاندودند.»
در پزشکی نیز نفت و قیر برای درمان بیماریهای گوناگون به کار میرفت. در مصر به آن مومیاء میگفتند؛همان ترکیبِ بهکاررفته در مومیاییکردن.
اروپا از طریق پزشکان مسلمان قرن دوازدهم با مومیاء آشنا شد. اما با رکود علمی شرق اسلامی پس از سده ۱۲میلادی، تواناییهای شگفتانگیز نفت و قیر فراموش شد تا اینکه در سده ۱۹ و با حفر نخستین چاه نفت، بار دیگر بهعنوان شریان حیاتی تمدن نوین پدیدار شد.
در ایران، بهویژه در نواحی کرمانشاه و ایلام از گذشتههای دور قیر به صورت طبیعی استخراج و استفاده میشد.
در عراق، دریاچه قیر طبیعی هیت (در نزدیکی رود فرات) یکی از قدیمیترین مراکز شناختهشده قیر در جهان بود.
این منابع تا پیش از عصر مدرن بهصورت سنتی استخراج و عمدتا در عایقکاری ساختمانها و قایقسازی استفاده میشد. با شکلگیری صنعت نفت در خاورمیانه از اواخر قرن نوزدهم، تولید قیر نیز از استخراج سنتی به سمت فرآوری صنعتی در پالایشگاهها تغییر یافت. نخستین پالایشگاههای نفتی در آبادان (1912) و بصره (1920) بهتدریج به تولید قیر بهعنوان محصول جانبی نفت خام پرداختند. این پالایشگاهها نیاز داخلی راهسازی و توسعه شهری و صادرات قیر به بازارهای هند و اروپا را پوشش میدادند. شرکت نفت ایران و انگلیس پس از کشف نفت در مسجدسلیمان (1908) و تاسیس پالایشگاه آبادان (1912)، این شرکت تولید و صادرات قیر را نیز آغاز کرد. قیر آبادان یکی از نخستین محصولات صادراتی غیرسوختی صنعت نفت ایران شد و در پروژههای راهسازی هند - بریتانیا بهکار رفت.
پس از جنگ جهانی اول در دهه 1920، آمریکاییها، فرانسویها و انگلیسیها در عراق سرمایهگذاری کردند. بخشی از تولید پالایشگاههای عراق به قیر اختصاص یافت.
در دوره قیمومت فرانسه (1940-1920)، شرکتهای فرانسوی پالایشگاههای کوچک در بیروت و طرابلس تاسیس کردند که علاوه بر سوخت، قیر نیز تولید میکردند.
در ایران، پروژه راهسازی دوره پهلوی اول بهطور گسترده از قیر پالایشگاه آبادان بهره برد.
در عراق، توسعه راههای ارتباطی بغداد - موصل و بغداد - بصره نیاز به تولید قیر را افزایش داد.
منابع:
- archive.aramcoworld.com
- Bitumen: A History, Zayn Bilkadi, ۱۹۸۴